سمیه قاضی زاده : تصور کنید املی هستید، با آن نشاط و شادابی وصفنشدنی سرنوشت شگفتانگیز املی پولن که حالا تصمیم گرفته از پس سالها، به آنچه دوست دارد بپردازد. دلش خواسته بالأخره زندگی...
29 آذر 1395
تصور کنید املی هستید، با آن نشاط و شادابی وصفنشدنی سرنوشت شگفتانگیز املی پولن که حالا تصمیم گرفته از پس سالها، به آنچه دوست دارد بپردازد. دلش خواسته بالأخره زندگی را دنبال کند که دوست دارد و با کارهای عجیبوغریبش به زندگی اطرافیان و همسایگانش شادی ببخشد. یک تصمیم فردی شگفتانگیز و پرهیجان. برای زندگیای با این مختصات و تصمیمی تا این اندازه عجیب، چهطور باید موسیقی نوشت؟ شما به عنوان شنونده دلتان میخواهد چه نوع موسیقی را بشنوید؟ طبیعتاً موسیقی سراسر بانشاطی که بتواند پاسخگوی شیطنتهای شخصیت اصلی باشد و از طرفی شما را با او همراه کند. خب، یان تیرسن آهنگساز هم همین کار را کرده است. راستش بعید است آهنگسازی جز او میتوانست چشمهای بازیگوش، کنجکاو و دوستداشتنی املی را به موسیقی تبدیل کند. موسیقی املی رسماً برای این شخصیت و مطابق با کارهای عجیبوغریب او پیش میرود؛ و موسیقی فانتزیای است که در آن هم میشود عشق را پیدا کرد، هم کودکی و هم کنجکاوی را. او دخترانگی املی را با صداهای کوتاه بلز نشان داده است که لحن سرخوشانه و کودکانهی شخصیت را به زبان موسیقی بازگو میکنند و خلخلیهایش هم در صدای این ساز و هم در فرم انتخابی برای آن نمود پیدا میکند.
کافی است اهل سینما باشید تا با شنیدن نام املی بلافاصله تم و خط اصلی ملودی آن به ذهنتان خطور کند چرا که این قدر این موسیقی از همان تیتراژ ابتدایی تا پایان در ساختار فیلم تنیده شده است که بهسختی بتوان آن را از داستان جدا کرد. در واقع موسیقی املی یکی از شخصیتهای اصلی فیلم است که اگر نبود بیشک یک پای فیلم بدجوری میلنگید. حتی نمیتوان تصور کرد که تیرسن از آسمان برای ژانپیر ژونه نمیافتاد و این موسیقی بینظیر در تاریخ موسیقی فیلم خلق نمیشد.
جالب است که یان تیرسن فرانسوی دو سال بعد از املی موسیقی خداحافظ لنین را ساخت، اما نه قبل از آن و نه بعد آن، هیچوقت موفقیت این موسیقی تکرار نشد. البته که جای شادی دارد چون او هیچوقت نخواست مثل خیلی از آهنگسازان دیگر موفقیتش را بار دیگر از روی دست خود تقلید کند و موسیقیای شبیه آن و صرفاً جهت یادآوری آن موفقیت بسازد. آیا میدانستید به خاطر موسیقی املی یان تیرسن را گاهی با «نینو روتا»ی بزرگ مقایسه میکنند؟ آهنگساز و ملودیپرداز جادویی پدرخوانده و رومئو و ژولیت که نامش سالهاست در قلب سینمادوستان و خورههای فیلم جهان حک شده است. وقتی ساندترک املی بلافاصله بعد از فیلم منتشر شد، تبدیل به موفقیتی در میان موسیقی فیلمهای آن سال شد و با اختلاف به فروش بالاتری دست پیدا کرد. دلیلش را خیلیها در بههمآمیختگی موسیقی شاد با موسیقی غمانگیز میدانستند که به زیبایی و نامحسوس اتفاق افتاده بود. همیشه هم این نوع موسیقیها هستند که قدرت ماندگاری بالاتری پیدا میکنند، چون لحظههایی که میشود آنها را شنید و به یاد آورد لحظههای بیشتری است.
هنر دیگری که تیرسن در املی به خرج داده، ترکیب موسیقی اروپایی با موسیقی مینیمال و حتی پستمدرن است. برخوردهای کوتاه و گاه مکثدار او با نتها که بهخصوص در تکنوازیهای پیانو در این موسیقی به گوش میرسد، این تجدد را در موسیقی املی نشان میدهد؛ تجددی که فیلم و شخصیت اصلی آن و شیوهی نوی فانتزیپردازی، به آن نیاز دارد و چهقدر خوب که همهی این کارهای مهم را یک آهنگساز فرانسوی خلاق با هم انجام داده است.
از دیگر ویژگیهای مهم موسیقی این فیلم استفادهی بسیار غنی از ساز آکاردئون است. ما وقتی از فرانسه و بهخصوص پاریس حرف میزنیم، موسیقی که به ذهنمان میآید با صدای آکاردئون گره خورده است. تصویری که از این شهر داریم با تصویر کافهها و سنگفرش خیابانها و برج ایفل که از هر گوشه پیداست یکی شده است؛ بهعلاوهی یک دنیا آزادی و بیخیالی. چه پاریس را دیده باشیم و چه نه، اینها کموبیش تصاویر احتمالی ما از فرانسه هستند.
تیرسن هم وقتی با فیلمی مواجه میشود که بیشتر آن در فضای شهری فرانسوی با تمام ویژگیهایش میگذرد، ترجیح میدهد سراغ همان عناصر مشخص برود و موسیقی را برای همان مختصات بنویسد. موسیقی که با وجود داشتن این مواد اولیه، بوی تازگی و خلاقیت همه جای آن را پر کرده است. از این حیث موسیقی املی اوج و فرود ندارد و نمیتوان فرضاً در مقایسه با موسیقیهای آهنگسازی چون جان ویلیامز دنبال ترکی گشت که در آن قطعهی اصلی را بتوان شنید، یا منتظر یک ملودی آنچنانی بود که خودش را از میان دیگر قطعهها جدا کند. این البته به این معنا نیست که موسیقی املی اوجی ندارد بلکه برعکس حقیقتش این است که این موسیقی همهاش در اوج است! بهخصوص اینکه حجم بسیار بالایی از تصاویر را موسیقی همراهی کرده است و وقتی ساندترک آن منتشر شد، بیست ترک موسیقی داشت که در مقایسه با خیلی از فیلمها حجم بسیار بالایی است. با این حال ممکن است از نظر برخی، جاهایی تیرسن به ورطهی تکرار در موسیقی املی افتاده باشد اما تصور میکنم او هم در استفاده از موسیقی باکلام و هم موسیقی متن بیکلام بسیار موفق عمل کرده است چرا که موسیقی فیلم به آن روح بخشیده است. بهراحتی میشد این فیلم هم مثل نمونههای فانتزی دیگر، فیلمی سرد و بدون توانایی جذب مخاطب از کار دربیاید اما موسیقی املی در کنار بازی آدری توتو چنان گرمایی به فیلم بخشیدهاند که بدون هیچکدامشان نمیشود این فیلم را تصور کرد.
میشد برای این فیلم یک موسیقی ارکسترال صرفاً فانتزی جان ویلیامزی هم نوشت که در آن صورت چیزی هم به فیلم اضافه نمیشد؛ و ما امروز در دنیا به خودمان نمیبالیدیم که چه خوب شد در دورهای زندگی کردیم که بعد از سال 2001 بود و شانس شنیدن یک موسیقی بینظیر را داشتیم!
فرانسه، پاریس، کافه، رود سن، شانزِلیزه، نوازندگان دورهگرد خیابانی، قهوه، سیگار، ایفل، بیخیالی و خیلی چیزهایی از این دست، احتمالاً تصاویری هستند که با شنیدن موسیقی املی از جلوی چشمتان رد میشوند. چشمهای گرد و مشکی و موهای چتری املی را هم باید به این تصاویر اضافه کنید و بعد از آن کار دیگری نمیماند؛ و لذت بردن از این موسیقی آسانترین کار دنیا خواهد بود.
«آملی» (توتو) دختر جوان ساده دلی است که طبیعت رمانتیک و پر شوری دارد. او در یک کافه کار می کند و تصمیم گرفته قدری امید به زندگی همسایه ها و مشتری های کافه بدهد. در حالی که خودش نیز، پس از چندی، عشق را کشف می کند...