به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
میخواهم جادو شوم. گوشی بیسیم در دستی از پشت ماشینی نظامی در میان هیاهو و غبار ناشی از جنگ نگاهمان را از آن خودش میکند. انگار قرار است این سر و صدای برخاسته از زمانی نهچندان غریب، برایمان قریب شود. و چه خوب محمدحسین مهدویان و دوستانش بیهیچ واسطهای ما را در میان این زمان گم شده در تاریخ پرتاب میکنند. زمانی که در این زمانه سکه اصحابش خریداری ندارد! و چه خوب ما را خریدار مردی میکنند که خود خریدار دل مردمانش بوده و هست!
من عاشق شدم!
عاشق برادر احمد (متوسلیان(
عاشق اطرافیان او
عاشق مردمانش
و عاشق حال خوبشان
عاشق آن بخش از تاریخ که قهرمانی از جنس مردم را در خودش گم کرد و چنان رازی سر به مهر برایمان نگهش داشت. برای
مایی که در میان هیاهوی قدرت و ثروت و غبار آلودگی این شهر دستمان بر زمین و زمان بسته شده است.ای کاش چراغهای سالن روشن نمیشد.ای کاش سینما ما را برای همیشه در همان حالهایی که موقع تماشای فیلمهای دوستداشتنیمان داشتیم، جادو میکرد و نگهمان میداشت.ای کاش آن مرد در قاب آخر فیلم ظاهر میگشت و ما را اینچنین منتظر نمیگذاشت. آخر امروز خیلی نیازش داشتیم!
ای کاش...