به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
«امپراتور جهنم» را باید یک مورد عجیب خواند. فیلمی که در سی و پنجمین دوره جشنواره فجر ازنظر هیئتداوران شایسته رقابت در سودای سیمرغ نبود و راهی بخش چشمانداز سینمای ایران یا همان بخش غیررقابتی شد. فیلمی که در اعتراض به این تصمیم از شرکت در جشنواره انصراف داد و بعد از یک سال در سی و ششمین جشنواره فجر موفق به حضور در میان بیستودو فیلم حاضر در سودای سیمرغ گردید. اینکه در این دوره از جشنواره، چگونه «امپراتور جهنم» به رقابت راهیافته است، جای سؤال دارد، اما رد شدن این فیلم در دوره قبل بسیار بدیهی به نظر میرسد.
«امپراتور جهنم» که با حذف چهلدقیقهای به اکران درآمده است، از آن دسته فیلمهایی است که سروصدایشان به قابلیتهایشان میچربد و سودای تفکر و نگاه ویژهای دارند اما در همان قدم اول وامیمانند.
«امپراتور جهنم» هم بهواسطه حذفی که قربانیاش شده است و هم بهواسطه ساختار آشفتهاش، از یک عدم انسجام شدید در موضوع و محتوا و همچنین ساختار رنج میبرد. فیلم روایت یک مفتی وهابی است که در پی تجاوز پلیس فرانسه به همسرش که کاملاً هم بیدلیل انجام میگیرد، شروع به جهاد برای نابودی مشرکان که ازنظر وی همه جز او و همرزمانش هستند میکند. شخصیت اصلی فیلم، شیخ با بازیعلی نصیریان، بیهویت و بلاتکلیف است و یکفاصله زمانی، قسمتی از شخصیتپردازی این کاراکتر را از بین برده است. در سکانس ابتدایی فیلم، در مکان و زمانی نامعلوم کودکی را میبینیم که به دلیل یک شیطنت کودکانه بهوسیله معلم قرآنش بهسختی تنبیه میشود و بعد شیخ مفتی را میبینیم که در مسجدی در فرانسه منبر میکند و زندگی رو به رفاهی دارد.
از میان دیالوگهای شیخ و همسرش میتوان حدس زد که وی قبلاً در افغانستان نیز، جز گروههای تندرو بوده است و گویا همسرش را هم بهزور و اجبار به دست آورده است که نتیجهاش، فرزندی ناقص با تمایلات سادیسمی عجیب است. بقیه کاراکترها مثل کاراکتر علیرغم نورایی و همسر شیخ و دوستانش هم از همین بیهویتی و بلاتکلیفی رنج میبرند و درنتیجه پیشبرد داستان برای بیننده هیچ جذابیتی پیدا نمیکند، مخصوصاً وقتی نمایش خشونت عریان و عطش انتقام کورکورانه، جای منطق درام را میگیرد و انگیزههای شخصی و تجربیات فردی، مسیر حرکتهای خشونتآمیز و تروریستی را مشخص میکند، روایت فیلم خیلی زود جذابیتش را از دست می دهد. در این میان کاراکتر دکتر مهاجری که مثل شیطان بهراحتی شیخ را با همه عظمتش در مشت دارد، مأمور فرانسوی که به شیخ برای فرار کمک میکند و درست در آخرین لحظه به او خیانت میکند و سایر کاراکترهای فرعی، نهتنها انگیزهشان مشخص نیست، انگار قسمتی از شخصیتشان روی کاغذ جامانده که بودونبودشان چندان تغییری در روایت ایجاد نمیکند و فقط آشفتگی و بیمنطقی فیلمنامه را دوچندان میکنند.
از سوی دیگر، شیخ طادیبرای آخرین اثرش، فرانسه و بهویژه پاریس را برای روایت انتخاب کرده است. کشوری که مردمش، در طی چند سال اخیر، بارها قربانی حملات تروریستی شدهاند و این رویکرد رادیکال شیخ طادی، علیرغم همه شعارهای فیلم که قرار است در مقابل اسلام هراسی و اسلامستیزی بیستد، بیشتر به این آتش دامن میزند.
وقتی هنوز به دلیل ندانمکاری عدهای تندرو در ایران، تاوان حمله به سفارت عربستان را میدهیم، یک فیلمساز که باید فرهنگساز باشد، در فیلمش سکانسی از حمله به سفارت عربستان در پاریس را با خشونتی عریان و لذتی وافر از انتقام به تصویر میکشد، جای دفاعی از نوع نگاه این فیلم نمیماند. اینکه فیلمساز، خاندان آل سعود و صهیونیستها را بهعنوان پشتیبانان حرکات تروریستی در منطقه و جهان معرفی میکند را میتوان پذیرفت و آن را ادعایی قابل دفاع دانست، اما این خشونت بیپرده که به تصویر کشیده میشود، همانقدر که در مورد کشتار شیعیان فیلم مذموم است باید بهکل فیلم بسط داده شود، حالآنکه به نظر میرسد که شیخ طادی، نهتنها از این انتقام خیالی لذت میبرد بلکه، قربانیان حملات تروریستی را در گروه همان پشتیبانان این گروهکها قرار میدهد. «امپراتور جهنم» هرچه بیشتر پیش میرود از نگاه انسانی دور میشود و زاویه نگاه فیلمساز به شخصیت اصلیاش و نگاه پر از کینه و نفرتش نزدیکتر میشود. حال باید پرسید، وقتی فیلمساز عملاً با این دیدگاه چنین معضل حساسی را بررسی میکند چطور میتواند داعیه مبارزه با اسلامستیزی در دست بگیرد؟
اگر این فیلم را برای یک خارجی بگذارید، آیا یک دیالوگ روحانی شیعه در مذمت این حرکات توجهش را جلب میکند یا داستانسرایی فیلمساز از زندگی شیخی که چون قربانی شده است، قربانی میگیرد؟
ازلحاظ ساختار هم«امپراتور جهنم»جایی برای دفاع ندارد. تمام فیلم تکهپارههایی از وقایعی است که صرفاً به هم چسبیدهاند تا داستان پیش برود و نه تدوین و نه هیچ عنصر دراماتیک دیگری نقشی در روایت ایفا نمیکنند و در همین حال هم هست که بازیگر توانایی چون علی نصیریان فرصت هنرنمایی پیدا نمیکند و کاراکتری که میتوانست جذاب، پیچیده و درگیر کننده باشد، خستهکننده و معلق میان زمین و هوا به نظر میآید. قسمت اعظمی از فیلم به صحنههای اکشن و زدوخورد اختصاص دارد اما عوامل «امپراتور جهنم» بدون کمترین باریکبینی، با بازسازی عینی تصاویر بازیهای کامپیوتری که از گرافیک ضعیفی رنج میبرند و نمایش همان نماهایی که در چنین بازیهایی میبینیم سعی در خلق اکشندارند که واضح است به بار نمینشیند. حتی موسیقی علیقلی هم که در ابتدای فیلم خبر خوبی بود، خیلی زود تبدیل به یک آلت دست در دست فیلمساز میشود تا ناتوانیاش در خلق صحنههای اکشن را لاپوشانی کند و ادای به نمایش کشیدن درامی را درآورد که آشکارا در آن عاجز است.
«امپراتور جهنم»، قصهای بیسروته و پرداختی بیسلیقه و فاقد حساسیت دارد که در دنیای فیلمسازی امروز جایی ندارد.«امپراتور جهنم»خواسته یا ناخواسته، تفکری را تقویت میکند که از چشم در برابر چشم شروع میکند و به انجیل در مقابل قرآن و کلیسا در مقابل مسجد ختم میشود. تفکری که پزشک کمپ پناهجویان را یک بیمار روانی میداند و هیچ جایی برای انسانیت و دوستی بین ملتها و مذاهب مختلف قائل نمیشود. «امپراتور جهنم»ناشی از تفکری است که اگر گسترش یابد، جهنم به زمین میرسد، کما اینکه هماکنون هم چندان دور به نظر نمیرسد.