به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
«سد معبر» از آن دسته فیلم هایی است که می توانست ایده آل وعالی باشد اما موانعی بر سر راه آن قرار گرفته اند که از میزان درخشش آن کاسته و تا حدودی منجر به اُفت آن شده اند با این حال فیلم همچنان یکی از بهترین تولیدات سال گذشته و یکی از بهترین فیلمهاییست که در جشنواره ی متوسط سال گذشته به نمایش درآمد.
ابتدا باید عنوان کنم که فیلم سه حسن بزرگ دارد؛ کارگردانی خوب، بازی خوب اکثر بازیگرانش و دیالوگ نویسی خوب سعید روستایی. اما به باور من «سد معبر» ضربه هایی را از فیلمنامه اش خورده است که باعث شده اند جذابیت روایی کار از جذابیت های بصری آن سرو گردنی پایین تر قرار گیرد و به عبارت اجرای کار از هسته مرکزی داستان آن و رویدادهایش بیشتر به چشم بیاید.
ابتدا آن که در «سد معبر» هم همان بار تلخ ناشی از رئالیسم غلیظ و بی سانسورِ «ابد و یک روز» کاملاً مشهود است. فیلمساز و فیلمنامه نویس با دغدغه مندی اجتماعی خود به سراغ طرح مسئله ای حساس و در عین حال رایجِ این روزهای جامعه رفته اند. فیلمنامه تا حد زیادی بی سکته و مسلسل وار جلو می رود و ریتم پرکششی دارد، اما از یک جا به بعد دچار در جا زدن می شود. ریتم "یک نفس" و "سریع" فیلم، پس از سکانس تصادف ناگهان آرام، ثابت و تکرارشونده می شود و جدال میان پاک سرشتی و دغل بازی در وجود کاراکتر اصلی یعنی قاسم (با بازی خوب حامد بهداد) به تنها مضمون کار بدل می شود و تأکید رو و تا حدودی شعارزده بر این پیام اخلاقی، از دیگر ایرادهای وارد بر کار است.
سکانس بیمارستان و مکالمه ی قاسم با مرد دستفروش (نادر فلاح) اوج این شعارزدگی ست که دستفروش بدبختی حاصل از تصادف را به هوی و هوس نفسانی خود در مواجهه با وسوسه بالا کشیدنِ دلارها نسبت می دهد و این را به شکلی کاملاً عیان و علنی خطاب به قاسم می گوید که او نیز دچار همین وسوسه شده است. بنابراین می توان رخدادهای فیلمنامه را به دو دسته تقسیم کرد؛ رخدادهایی که در واقع تصویرگر معضلات اجتماعی اند و به زندگی قشر متوسط رو به پائین جامعه و مشکلات آن ها اشاره دارد که کاملاً باورپذیر و ملموس از آب درآمده اند و دسته دوم رخدادهایی که به جهت انتقال پیام های اخلاقی به مخاطب به وقوع می پیوندند و گاه آن قدر رو و اغراق آمیز به نظر می رسند که هرگز بر دل فیلم نمی نشینند و باعث می شوند برخی از جنبه های قصه باورپذیر نباشند و مخاطب را خسته کنند.
فیلم پایان بندی خوبی دارد، پایانی نیمه باز که البته کمی زود اتفاق می افتد. پس از تصادف، ضرباهنگ کار دچار افت می شود و انتظار می رود این افت نسبی ریتم، نقطه پایان درام را به تأخیر بیندازد اما فیلمساز با پایان ناگهانی فیلم و تصمیم عجیب قاسم مخاطب را غافلگیر می کند. این پایان (که ظاهراً پایان اصلی فیلم نبوده است و تنها شرط حضور فیلم در جشنواره و اکران عمومی آن اعلام شده است) اتفاقاً بد نیست و یک جورهایی توفیق اجباری به احساب می آید. این پایان، ذات حقیقی قاسم را بار دیگر به تصویر می کشد و اتفاقاً تا حد زیادی از بار گلدرشتی های اخلاقی فیلم می کاهد.
فیلم این گونه به پایان نمی رسد که قاسم پس از حل و فصل بحران ها به راه راست هدایت شود و طبق قولی که در حضور دوستش مهدی (محسن کیایی) به خدای خود می دهد پول را به صاحب اصلی اش بازگرداند. وقتی آب از سر او می گذرد او باز همان قاسم همیشگی می شود و شخصیت دغلباز او مجدداً خود نشان می دهد. بنابراین پایان بندی فیلم خوشایند است گرچه به باور من پایان فیلم پس از جرح وتعدیل هایی اتفاق افتاده است که نظم فیلمنامه را تا حدودی بر هم زده اند.
از نکات قابل اعتنای فیلم بازی های خوب آن هستند. پس از مدت ها بازی خوبی از حامد بهداد می بینیم که متأسفانه از سوی داروان جشنواره به کلی نادیده گرفته شد. نادر فلاح نیز به مثابه سال های اخیر یک بازی درخشان دیگر در قالب نقشی مکمل ارائه می دهد. ضمن این که انتخاب او برای این نقش هوشمندانه است. مرد دستفروش برخلاف ظاهر به شدت منفی اش در نهایت درستکارتر از مإمور انضباط شهری از آب در می آید که کارش باید نظم دادن به شهر باشد. بازی باران کوثری کمی دور از انتظار است. کوثری بارها نقش آفرینی های درخشانی داشته است که «سد معبر» با بازی های خوب او قدری فاصله دارد. اما گیتی قاسمی حضوری درخشان در فیلم دارد. برخی شخصیتها منفعل اند و حضورشان در فیلم چندان مهم و موثر نیست؛ از جمله دو خواهر و همسر خواهر قاسم که بود و نبودشان کمکی به پیشرفت قصه نمی کند و یک جورهایی قرار است در مواقع عصبانیت و برافروختگی قاسم نقش ترمز را برای اوایفا کنند.
با کمی اغماض، باید گفت، به رغم تعدد شخصیت ها فیلم دچار پراکنده گویی و تشتت در روایت نشده و داستان در جای خود به تمامی شخصیت ها تا جایی که لازم است می پردازد. به جز اعضای خانواده ی قاسم که کمی "زیادی" اند، باقی شخصیت ها در دل روایت نقش دارند و قرار است تکاملگر شخصیت اصلی فیلم یعنی "قاسم" باشند.
از دیگر ویژگی های مثبت «سد معبر» این است که فیلم در وجوه فنی هم نمره قبولی می گیرد. تدوین نفسگیر کار (سپیده عبدالوهاب) و فیلمبرداری خوب آن که از انتخاب درست زاویه های دوربین و پویایی آن در صحنه های متعدد تعقیب و گریز بهره میبرد از بخش های موفق کارند که نمی توان تأثیر آن ها را در باورپذیری فیلم نادیده گرفت و در نهایت همان طور که پیش تر هم گفتم، کارگردانی فیلم قطعاً جلوتر از متن کار قرار می گیرد و مجموعه درست انتخاب های کارگردان فیلمی خوش ساخت و قابل قبول را پدید می آورد که در کنار مسئله ی حساسی که مطرح کرده است به لحاظ روایی نیز می تواند مخاطب را با خود همراه سازد.