: فیلم با تیتراژی که خطوطی سیاه و سفید همراه با موسیقی اضطراب آور «هرمن» شروع می شود. سپس دوربین با یک حرکت «کرین» بر روی شهر نیویورک در یک ظهر...
14 آذر 1395
فیلم با تیتراژی که خطوطی سیاه و سفید همراه با موسیقی اضطراب آور «هرمن» شروع می شود. سپس دوربین با یک حرکت «کرین» بر روی شهر نیویورک در یک ظهر تب دار پایین آمده و از پشت پرده کرکره به زندگی خصوصی یک زوج جوان سرک می کشد. پیش از این نیز هیچکاک در «پنجره عقبی - 1954» دوربین را با چشم تماشاچی عاشق چشم چرانی یکی می کند که « لوری مالوی»( اندیشمند و نظریهپرداز سینما و فیلمساز انگلیسی است.او از اوایل دهه هفتاد دست به ایجاد یک نظریه فمینیستی در سینما زد)در مقاله جنجال برانگیز « سینما و لذت نگاه مردانه » این نوع نگاه « ابژکتیو» به جنس مونث و فراهم آوردن لذت چشم چرانی را از خصوصیات سینما تعبیر می کند. سکانس دوم فیلم موقعیت اجتماعی «مارین» را در اجتماع به عنوان یک کارمند ساده شرکت به تصویر می کشد و رئیس او پیرمردی که هنوز دست از عیاشی بر نداشته و به ماریون که می تواند جای دخترش باشد نظرهای سو دارد و به شکلی کلاسیک ریشه های وسوسه مارین را آبیاری می کند. مبلغ هنگفتی پول که مارین (نیازمند) مسئول گذاشتن ان در بانک می شود.تا اینجا همه چیز برای یک دزدی معمول فراهم است جز اینکه فیلمنامه به عمد ما را آگاه می کند که « همه می دانند که پول ها دست مارین است» و بدین ترتیب قطعا در صورت دزدی آشکار است که سارق کیست .
در صحنه های رانندگی مارین ما به جای دیدن ماشین ها و خیابانها به صورت نمای نقطه نظر (POV) مارین (مثلا به شکل نگاه تراویس (دنیرو) در راننده تاکسی) ما تنها چشمان مارین را می بینیم که خود مضطرب از دیده شدن است.اوج دراماتیکی صحنه صحنه اسلوموشن دیدن صاحب پول در وسط خیابان است. در واقع هیچکاک ترس صحنه را به چشمان مارین فشرده کرده و از دیدن چشمهای مضطرب مارین مضطرب می شویم.
((در صحنه ای از فیلم پالپ فیکشن ساخته کوئنتین تارانتینو بوچ با بازی بروس ویلیس بعد از فرار کردن از دست وینست با بازی جان تراولتا پشت چراغ قرمز می ایستد و ناگهان مارسلوس با بازی وینگ ریمز را می بیند که در به در برای کشتن او لحظه شماری می کند . حالا اگر با دقت روانی ساخته استادانه و دیوانه وار الفرد هیچکاک کبیر را ببینید این صحنه از فیلم تارانتینو به شدت برایتان اشنا به نظر می اید . انجا که ماریون کرین با بازی جنت لی بعد از دزدین پولهای رئیسش پشت چراغ قرمز می ایستد و ناگهان رئیس خود را روبروی خود می بیند .این شاید کوچک ترین تاثیر فیلم روانی بر سینماگران و سینمایی بعد از خود باشد . فیلمی که الهام بخش اکثر کارگردانان بعد از خود به خصوص فیلمسازان مکتب نیویورک و به ویژه برایان دی پالما و مارتین اسکورسیزی شد))....
در صحنه رانندگی ماریون در شب، موسیقی تند و ریتمیک برنارد هرمن با ریزش تند باران و حرکت جنون آمیز برف پاک کن اتومبیل ماریون هماهنگی دقیقی دارد و ترس و اضطراب شدیدی را که در چشمان او موج می زند به خوبی القا می کند، در عین حال که کیفیتی پیش گویانه داردو خبر از حادثه شومی می دهد که در انتظار ماریون است که با سرعت به دیدار مرگ می شتابد. تمامی صحنه های رسیدن مارین به هتل بیتس با استفاده از تمهیدات « فیلم نوآر - noire filme) و با استفاده از نماهای لانگ شات از هتلی در تاریکی ، فیلمبرداری به روش Low Key (نور کم) ساخته شده اند که پیشاپیش خبر از وقوع فاجعه می دهند. در نخستین برخورد مارین با نورمن ، نورمن از سیاهی دنیا و تنهایی و علاقه اش به خشک کردن پرندگان (تاکسیدرمی) صحبت می کند و ما با پارادوکس خونسردی در عین آشفتگی چهره نورمن روبرو هستیم. در این میان است که اول بار در صحنه ای که نورمن رفته تا برای مارین غذا بیاورد ما صدای مادر-نورمن را می شنویم. هیچکاک برای گرفتن این صحنه از سه تمهید لانگ شات + نمای از پایین به بالا + ضد نور استفاده کرده است تا مرموز بودن و ترس نیرویی شر و اساطیری به بیننده انتقال دهد.
در صحنه دوش حمام نیز وقتی نورمن به ماریون در زیر دوش حمله می برد و ضربه های چاقو را بر بدن او وارد می کند، موسیقی، جایگزین هرگونه افکت صوتی مثل صدای جیغ یا ضربه های چاقو می شود چرا که موسیقی ارکسترال هرمن کیفیتی افکتیو دارد و با حرکت تند و دیوانه وار آرشه ها بر روی سیم، صدای جیغ و ضربه های چاقو را تداعی می کند؛ آن هم وقتی که مارین خطاکار به نوعی تصمیم به بازگشت به ارامش و تطهیر گناه با تعمید (حمام) گرفته است. یک فاجعه کامل به همراه تغییر الگوی ژانر وحشت یک الگوی خوفناک و یک قطعه درخشان برای یکی از صحنه های فراموش نشدنی تاریخ سینما. کندن پرده ی حمام توسط مقتول در اخرین لحظات حیات و جاری شدن خون و اب و نمایش خروجشان به سوراخ وان هم از ایده هایه اشنایه هیچکاکیست.
یکی از مهمترین نکات فیلم بیمار روانی که کمتر به آن پرداخته شده است، عشق است. نورمن عاشق مادرش است، به خاطر همین عشق او را می کشد و بعد از او نمی تواند عاشق دیگری بشود. وقتی از ماریون ( با بازی جنت لی ) خوشش می آید مادر درون نورمن حسودی کرده و نمی خواهد کار به جاهای باریکتر بکشد. در حقیقت نمی خواهد نورمن عاشق شود و می خواهد نورمن را تا آخر عمرش تحت تسلط خود داشته باشد. به همین خاطر مادر درون نورمن بر نورمن واقعی پیروز شده و نورمن به شکل مادرش در می آید و ماریون را به قتل می رساند. نورمن واقعا معتقد است که ماریون به دست مادرش کشته شده...
(هیچکاک در این فیلم کاری را با تماشاگرش می کند که هیچکس قبل از او در سینما نکرده بود او با کشتن ستاره فیلم یعنی جنت لی در بیست دقیقه اول فیلم با ان وضع فجیعانه به بیننده شوکی وارد می کند که تا انتها با ان درگیر است . او با پرداخت یکی از معروفترین صحنه های کشتار در تاریخ سینما و زیر دوش حمام بیننده را در موقعیتی گیج و منگ و بهت زده وارد می کند که او را از تصمیم گرفتن و حدس در مورد باقی فیلم عاجز می کند . اگرچه علاقه هیچکاک به تعلیق بیشتر از شوک وارد کردن بود ولی او اینجا با شکستن قانون خود در این مورد کار خود را استادانه تر پیش می برد . او فیلمش را با یک شوک شروع می کند ولی در ادامه این تعلیق نفس گیر کار از است که بیننده را در هراسی تمام نشدنی پیش می برد . استاد اینقدر کارش را در این زمینه بلد است که حتی در صحنه ای که نورمن بیتس جسد ماریون کرین را در ماشین می گذارد و تصمیم می گیرد که او را در باتلاق بیاندازد و ماشین ناگهان گیر می کند بیننده ناخوداگاه دعا می کند که ماشین از باتلاق پایین برود . هیچکاک با قدرت کاری می کند که تماشگر با تمام ترسها و نگرانی های کاراکترها چه خوب یا چه بد روبرو شود)
نیمه دوم فیلم به شکلی کاراگاهی به تلاش معشوقه / خواهر / کاراگاه خصوصی برای پیدا کردن مارین (و احتمالا پول) دنبال می شود در حالی که بیننده در مقام « دانای کل» می داند که مارین کشته شده و پولها در قعر رودخانه است. ورود به دنیای کابوس وار نورمن نهایتا به قتل « ابروگاس» - کاراگاه خصوصی - می انجامد که در تصاویری بسیار دقیق همراه با نمایی از بالا به پایین نشان داده می شود و نقطه نظر تماشاگر با نورمن در این صحنه یکی می شود. نمای ماقبل آخر فیلم نیز به شکلی موثر و کاملا هیچکاکی است. استفاده از الگوی تعلیق به جای شوک !. از آنجا که در فیلم اطلاعات ما از همه شخصیت های فیلم بیشتر است. .تعليق متعلق به جهان مدرن است- و استادش هيچکاک است. در تعليق تماشاگر همه چيز را ميداند اما «چگونگي»، مسأله اش است و نه «خبر». اطلاعات ما > اطلاعات نورمن > اطلاعات مارین > اطلاعات اربوگاس - خواهر و.. به همین علت ما می دانیم که فاجعه ای در اطاق زیرزمین در انتظار خواهر مارین است که خود نمی داند و این الگوی تعلیق است. باز شدن گره فیلم با روایتی است که روانکاو روی چهره نورمن می خواند. مشکلی روانی از دوگانگی - شخصیت فردی که به علت علاقه بی حدش به مادر وقتی او را در بستر با مردی - معشوقه اش - می بیند مادر و مرد را به قتل رسانده و جسدش مادر را تاکسیدر(برای حیوانات بکار میرود)می کرده تا همیشه جسم مادرش را داشته باشد و روح مادر نیز به شکلی در روان نورمن جای گرفته که باعث حسادت مادرانه نسبت به زنهای زیبا و غریبه می شوند. تعریفی مدرسه ای از معضلی که « فروید» آن را « عقده ادیپ » نامگذاری می کند. حسادت کودک پسر به پدر به عنوان رقیب جنسی قوی و حسادت کودک دختر به مادر که در روانکاوی فروید میل به پدرکشی و تخطی از قانون که سرکوب و درونی می شود.
در اخر:
هیچکاک که یکی از علاقمندان سینمای اکسپرسیونیسم المان و بالاخص فریتز لانگ و مرگ خسته بود در روانی با در اوردن همان فضای اکسپرسیونیستی و البته با کمک فیلمبرداری حیرت انگیز جان راسل که نامزد اسکار نیز شد فضای رعب اورد صامت های دهه بیست المان را به خوبی در این فیلم معاصر در می اورد .
« روانی » از شاهکارهای تاریخ سینما چه از لحاظ پرداخت دقیق فیلمنامه / اوج دراماتیک / تصویربرداری های حساب شده و نور و...به حساب می آید اما خود هیچکاک در مصاحبه ای با خبرنگاری که از او در مورد مفهوم فیلم پرسیده بود اینگونه جواب داد که « بهتر است در کافه های بین راهی توقف نکنید ! »
ماریون کرین ( لی ) به امید تسهیل کار ازدواجش با سام لومیس ( گاوین )، پولهای کارفرمایش را می دزد و از شهر محل سکونتش خارج می شود و بین راه در هتل بیتس به دست جوانی به نام نورمن ( پرکینز ) که هتل را اداره می کند، به قتل می رسد...