به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
زمانی که « من » آغاز می شود نام عبدالرضا کاهانی را به عنوان مشاور مطرح می شود که نقش چشمگیری در ساخت این فیلم داشته است و احتمالا نام فیلم نیز پیشنهادی است از سوی کاهانی برای سازندگان. به نظر می رسد که مشاوره های کاهانی برای کارگردان جوان این فیلم بسیار حائز اهمیت بوده چراکه رویه کلی داستان شباهت های قابل توجهی به درون مایه های آثار کاهانی پیدا کرده اما در عین حال نسخه ای به مراتب ضعیف تر است.
شخصیت اصلی فیلم زنی است به نام آذر که قرار هست شخصیتش در طول داستان گسترش پیدا کند و تماشاگر به شناخت کلی درباره او و دنیایش دست پیدا کند. اما مشکل اینجاست که فیلمنامه برای شروع کار، آذر را خلافکار معرفی می کند که هر لحظه در دل جامعه است و نزد انواع و اقسام خلاف ها می رود بی آنکه بدانیم وی اصلاً چه دلیلی برای ارتکاب این حجم از جرایم دارد. آذر در مسیری که انتخاب کرده ثابت قدم است و حتی لحظه ای به هشدارهای اطرافیانش که او را از انجام برخی کارها بر حذر می دارند توجهی نمی کند. اما سازندگان هرگز مشخص نمی کنند که آذر چه دلیلی برای جسارت و تاکید بر انجام خلاف دارد. وی فستیوالی از تناقضات رفتاری اعم از آموزش موسیقی و مسائل مرتبط با مشروبات الکلی و.. است که احتمالاً سازنده می خواسته تضاد درونی او با جامعه بی رحم اطرافش را عیان سازد که از او چنین فردی ساخته، اما ناتوانی در اجرا و رساندن این مفهوم به مخاطب تبدیل به ضعف شخصیت پردازی آذر شده است. مسلماً می شد با گریز زدن به گذشته آذر و تجربیاتی که او را در این مسیر سوق داده، به دستاورد بهتری برای درک دنیای آذر رسید.
« من» در ادامه داستان به دل شهر می زند و آدمهای مختلفی را مقابل راه آذر قرار می دهند که هرکدامشان قرار است نماینده ای از معضلات اجتماعی جامعه خویش باشند؛ مشکلاتی نظیر سربازی، خواننده زیرزمینی و غیره. اما عدم پرداخت و توجه به این شخصیت های فرعی باعث شده تا آنها بیشتر شبیه یک تیپ و یا یک " غر سینمایی " باشند. مشکلات اجتماعی در « من » به شکل صورت مسئله مطرح می شود اما عمق و مفهومی پیدا نمی کند تا دقایقی بعد، یک معضل اجتماعی جدید جایگزین آن شود و مورد قبلی به حال خود رها شود. این روند تا پایان داستان پابرجا می ماند.
به نظر می رسد سهیل بیرقی در اولین تجربه کارگردانی خود دوست داشته تا اثری تماماً انتقادی – اجتماعی را روانه سینما کند و به معضلات روز جامعه نیز بپردازد اما به مانند بسیاری از فیلمسازان اجتماعی، از این نکته غافل بوده که برای ساخت یک اثر اجتماعی نیاز به کسب اطلاعات فراوان از دنیای بزهکاران و پرداخت سینمایی آن در قالب یک قصه هست. بیرقی انبوهی از این مشکلات را مقابل دوربین آورده، دقایقی از فیلم را به بگو مگوهای آذر با این خلافکاران اختصاص داده و در نهایت نیز هیچ دستاوردی از مطرح کردن این موارد کسب نمی کند. فیلم که به پایان می رسد کمتر کسی می تواند لحظات تاثیرگذاری از داستان را در ذهن خود بسپارد چراکه سوژه ها بصورت خام روایت می شوند و به همان شکل هم به پایان می رسند.
اما در این میان مثبت ترین ویژگی فیلم تغییر رویه لیلا حاتمی پس از چندین سال در سینماست. حاتمی که در سالهای گذشته شکل و شمایل ثابتی از زنان آسیب دیده را با بازی های یکسان به تصویر کشیده بود، در « من» به جهت حضور در نقش یک خلافکار، بازی متفاوتی از خود به نمایش گذاشته است. حاتمی اگرچه تلاش زیادی کرده تا بتواند پرتره آذر را به صورت یک خلافکار بالفطره ترسیم کند، اما با اینحال به نظر می رسد که او هنوز هم نمی تواند انتخاب مناسبی برای بازی در نقش یک بزهکار باشد؛ او بصورت ذاتی آرام است و این حجم از خشونت رفتاری حداقل روی پرده سینما چندان جواب نداده است. بازیگران مکمل دیگر از جمله مانی حقیقی و امیر جدیدی بازیهای خوبی از خود به نمایش گذاشته اند اما به دلیل عدم پرداخت شخصیت شان، کاری از پیش نبرده اند. حضور آنها در فیلم تنها به طرح صورت مسئله منجر شده و خیلی به شخصیت نزدیک نمی شوند. با اینحال در میان بازیگران مکمل، بهنوش بختیاری توانسته از شکل و شمایل همیشگی اش دور شود و تماشاگر را مجاب نماید که او هم توان حضور در آثار جدی را دارد.
« من» اولین تجربه کارگردانی سهیل بیرقی است. کارگردانی که عجولانه در اولین ساخته سینمایی اش قصد داشته به هر معضل اجتماعی که در ذهنش داشته بپردازد و همین موضوع باعث افت شدید فیلمنامه گردیده است. تیر خلاص « من» در پایان بندی آن رخ می دهد که به بدترین و خام ترین شکل ممکن انجام می پذیرد. پایان بندی که مانند فیلمنامه سهیل بیرقی، عجولانه است و باعث می شود تا « من » هرگز نتواند تبدیل به اثر اجتماعی ماندگاری در ذهن مخاطب نشود.