نگاهی به اقتباس سینمایی دیوید لین از کتاب «پل رودخانه کوای»
داود زادمهر : رمان: یک گردان از سربازان اسیر انگلیسی در جنگ جهانی دوم به همراه فرماندهاشان سرهنگ نیکلسون به یک اسارتگاه در ژاپن فرستاده میشوند. فرمانده اردوگاه سرهنگ سایتو به نیکلسون دستور...
15 آذر 1395
رمان: یک گردان از سربازان اسیر انگلیسی در جنگ جهانی دوم به همراه فرماندهاشان سرهنگ نیکلسون به یک اسارتگاه در ژاپن فرستاده میشوند. فرمانده اردوگاه سرهنگ سایتو به نیکلسون دستور میدهد که همراه با زیر دستانش پلی بر روی رودخانه کوای بسازند. اما نیکلسون زیر بار نمیرود چون معتقد است آنها نیروهای ارتشی تحت امر انگلستان هستند که حالا اسیر شدهاند و برده نیستند. سایتو با نیکلسون بحث میکند و نظر او را عوض میکند. اسرای انگلیسی شروع به طراحی و آماده سازی پل میکنند بی خبر از اینکه گروهی از سربازان انگلیسی هنگ 316، در حال نزدیک شدن به پل برای نابود کردن آن هستند. در پایان، تمام سربازان فرستاده شده از هنگ 316، به همراه نیکلسون و سایتو کشته میشوند.
نویسنده کتاب یعنی پیر بول بیشتر برای آثار علمی تخیلیاش معروف است که از جمله میتوان به «سیاره میمونها» (1963) اشاره کرد.
تنها اقتباس سینمایی از این اثر که الک گینس را به نقش نیکلسون و سسوئه هایاکاوا به نقش سایتو را در خود دارد، موفق به کسب هفت جایزه اسکار شد. بول (نویسنده رمان) انگلیسی بلد نبود و بنابراین کارل فورمن و مایکل ویلسون در کنار تهیه کننده فیلم، سام اشپیگل، بر نحوه ترجمه اثر جهت اقتباس نظارت داشتند. نتیجه کار نویسندگان فیلمنامهای عالی بود، هر چند که فیلم به اثری کاملا هالیوودی تبدیل شد. شاید بزرگترین تفاوت فیلم و رمان برجسته شدن نقش شیرز (با بازی ویلیام هولدن) در فیلم باشد که در رمان یک سرباز معمولی است. شیرز تبدیل به شخصیتی امریکایی شده که از پس وظیفهاش که در واقع تزریق حسی هالیوودی به فیلم است به خوبی برمیآید. بر خلاف آنچه در فیلم است، در رمان شیرز یک سرباز خسته و بی انگیزه است و حتی جایی به یک پرستار (بر طبق آنچه در متن رمان آمده) میگوید که قلبا خود را یک نظامی نمیداند. دیوید لین درباره بازی هولدن در این فیلم و نحوه تبدیل آن به یک سرباز امریکایی هولدن را "به نرمی سطح نرمترین پودینگهای یورکشایر" توصیف کرده که البته همینطور هم هست. هولدن در اینجا بازی شبیه به آنچه در فیلم «پیکنیک» (1955 ساخته جاشوا لوگان) انجام داده بود ارائه میدهد و در اکثر لحظات ِحضور بر پرده، نیم تنه بالاییاش برهنه است. البته جالب است که لین «پیکنیک» را یک فیلم امریکایی میداند که به طرز غریبی خوب است.
از نکات دیگری که در رمان نیست و به فیلم اضافه شده است پایان دراماتیک آن یعنی صحنه افتادن نیکلسون بر روی چاشنی انفجار است که باعث نابودی پل میشود. بر خلاف رمان، پل کاملا نابود میشود و قطار به داخل رودخانه میافتد. کاری که نیکلسون میکند و بعد از آن جنازه خودش نیز در بین ویرانههای پل رودخانه کوای باقی میماند این است: یک نفر ناگهان یاد غرور مسخره انگلیسیاش میافتد و در همان لحظه به خودش میآید و باعث نابودی همه چیز میشود (تا همه دنیا بدانند که این شاهکار، ساخته انگلیسیهاست!).
حتی با وجود این تغییرات، «پل رودخانه کوای» فیلمی قدرتمند است که از بازی فوقالعاده الک گینس بهره میبرد. حتی به رغم تلاش برای هر چه بیشتر هالیوودی شدن اثر، سکانسهایی وجود دارند که مستقیما از رمان برداشته شدهاند. مثل جایی که هر کدام از سربازان هنگ 316، تک به تک متوجه میشوند که آب رودخانه در شب کاهش یافته و سیمهای چاشنیهای انفجاری در معرض دید قرار خواهند گرفت و احتمال کشف آنها میرود. با سکانسهای پر تعلیقی مثل این سکانس، فیلم به سادگی تبدیل به یکی از شاهکارهای ژانر ماجرایی (adventure) در هالیوود شد. این فیلم برنده هفت اسکار از جمله بهترین فیلم، کارگردانی بازیگر نقش اول (الک گینس) و فیلمنامه اقتباسی شد.