میثم کریمی : هالیوود از نیم قرن پیش تا به امروز، آثار موفق بسیاری در ارتباط با ورزش مشت زنی روانه سینما کرده است. « گاو خشمگین » به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و...
18 آذر 1395
هالیوود از نیم قرن پیش تا به امروز، آثار موفق بسیاری در ارتباط با ورزش مشت زنی روانه سینما کرده است. « گاو خشمگین » به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و سری فیلمهای « راکی » از جمله فیلمهای موفقی بوده اند که درباره ورزش مشت زنی ساخته شده اند. « چپ دست » به کارگردانی آنتونی فاکوا، جدیدترین اثر ساخته شده درباره یک قهرمان مشت زنی است که زندگی پر فراز و نشیب اش قرار است به واسطه ورزش مشت زنی متحول شده و به نقطه سرانجام برسد. اما آیا جدیدترین ساخته آنتونی فاکوا توانسته در میان آثار مطرح در این ژانر، وجه تمایزی داشته باشد ؟
در فیلم « چپ دست » بیلی هوپ ( جک جیلنهال ) مشت زن جوانی است که در مسابقات بوکس قهرمانی سنگین وزن جهان به قهرمانی می رسد. بیلی که پس از گذراندن مبارزات سختش، مشکلی در ناحیه چشم پیدا کرده، توسط همسرش مائورین ( ریچل مک آدامز ) ترغیب می شود تا از این رشته کناره گیری کرده و زندگی آرامی را در کنار خانواده اش ادامه دهد. اما در جریان یک مراسم، بیلی با بوکسور دیگری به نام میگوئل درگیر می شود و ناگهان برادر میگوئل گلوله ای شلیک می کند که به همسرِ بیلی اصابت می کند.بیلی که پس از این اتفاق به شدت درمانده شده، در زندگی شخصی اش دچار درماندگی می شود و حتی حضانت دخترش لیلا را از دست می دهد. وی در ادامه با یک تمرین دهنده به نام ویلس ( فارست ویتاکر ) آشنا می شود و او را متقاعد می کند که او را تعلیم دهد تا بتواند دوباره وارد مسابقات شده و مبارزه ای با میگوئل داشته باشد تا...
« چپ دست » در مقایسه با آثار موفق سینما درباره ورزش مشت زنی از جمله« راکی » و « مشت زن »، اثری کلیشه ای تر محسوب می شود که فارغ از خلاقیت و پیچش های دراماتیک داستان است. « چپ دست » در بخش فیلمنامه همانند اکثر آثار ورزشی، قهرمانی را به مخاطب معرفی می کند که دارای ویژگی های پرخاشگرانه است اما در درون فردی آسیب دیده است که عاشق خانواده است اما از بد روزگار، زندگی بحرانی را تجربه کرده است. شخصیت بیلی هوپ در « چپ دست » پرتره ای کامل از شخصیت کلیشه ای رایج در فیلمهای ژانر مشت زنی در سینماست که با افول قهرمان آغاز می شود و در ادامه داستان رفته رفته ورق بر می گردد و شرایط برای قهرمان فیلم بطور دراماتیکی تغییر می کند.
آنتونیو فاکوا کارگردان « چپ دست»، به کلیشه های رایج ژانر پایبند مانده و ویژگی های آشنای یک قهرمان مشت زن را در بیلی هوپ بطور تمام و کمال به تصویر کشیده است. وی در این فیلم قهرمانی را به مخاطب معری می کند که در سقوط کامل بسر می برد و به نظر می رسد که دوران حرفه ای او برای همیشه به پایان رسیده باشد اما در یک لحظه تصمیم می گیرد به اوج برگشته و ثابت کند که می تواند قهرمان باشد. فاکوا توسل به خشونت در ورزش مشت زنی و خالی کردن این خشونت در میدان مسابقه را راهی برای کنترل و به آرامش رسیدن بیلی هوپ معرفی می کند که سرانجام باعث می شود وی دقیقا به هرآنچه که نیاز داشته برسد.
اما فارغ از فیلمنامه و پرداخت کلیشه ای « چپ دست » که هیچ دلیلی برای ماندن در ذهن مخاطب ارائه نمی دهد، بازی جک جلینهال به خوبی توانسته کمبودهای فیلمنامه را جبران کند. جیلنهال که تغییرات فیزیکی زیادی را برای بازی در نقش بیلی هوپ تجربه کرده، بازی فوق العاده ای در نقش قهرمان پرخاشگر و در عین حال فداکار داشته است. وی به خوبی توانسته سردرگمی و درماندگی قهرمان داستان را به تصویر کشیده و البته در مسابقه پایانی، بهترین عملکرد فیزیکی را نیز از خود به نمایش بگذارد. جیلنهال تمام صحنه های مربوط به مشت زنی را شخصا ایفا کرده و از این حیث می توان گفت یکی از بهترین بازیهای سال متعلق به جیلنهال برای فیلم « چپ دست » است که باعث می شود تماشای فیلم خیلی به تجربه ناخوشایندی مبدل نگردد.ریچل مک آدامز نیز در نقش مائورین، بازی خوبی ارائه داده است. فارست ویتاکر که در سالهای اخیر خیلی در سینما جایگاه قابل قبولی نداشته، در نقش ویلس قابل قبول است. ستاره موسیقی رپ یعنی 50 سنت نیز حضور فعالی در فیلم دارد که این نکته نیز می تواند برای طرفداران موسیقی رپ جالب باشد.
دیگر نقطه مثبت « چپ دست » را می توان موسیقی جذابش دانست که ساخته آهنگساز مشهور هالیوودی یعنی جیمز هورنر است که اخیرا در یک سانحه هوایی از دنیا رفت. موسیقی هورنر که شامل قطعاتی از سبک موسیقی « رپ » نیز است، شنیدنی است و قطعا می تواند برای طرفداران این سبک از موسیقی جالب توجه باشد.
« چپ دست » فیلمنامه خوبی ندارد و پرداخت شخصیت ها براساس فرمول های رایج فیلمسازی در ژانر ورزش شکل گرفته است. قهرمان افول کرده ای که دوباره به اوج باز می گردد و همه چیز را از نو می سازد، قطعا داستانی نیست که قبلا شنیده نشده باشد. بعلاوه اینکه در روایت آنتونی فاکوا پیچش های دراماتیک داستان نیز خیلی بدیع و جذاب نیستند و مسیری که داستان تا پایان بندی نهایی طی می کند، راه رفتن بر روی یک خط مستقیم است بی آنکه لغزشی در آن به چشم بخورد. اما فیلم یک بازی عالی دارد که متعلق به جک جیلنهال است. تماشای بازی جیلنهال در نقش بیلی هوپ مهمترین دلیل برای تماشای « چپ دست » است.
بعد از اینکه بوکسوری به نام بیلی هوپ، همسرش را در یک حادثه غم انگیز از دست میدهد، تمام امیدش به یک مربی بنام تیک ویلیس است که به او کمک کند تا بتواند زندگی اش را دوباره به روال سابق برگرداند...