به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
در این قسمت از نقد و بررسی فیلم خفه گی به بررسی کلیات فیلم و داستان آن میپردازیم.فریدون جیرانی از کهنهکارهای سینمای ایران بهحساب میآید. سالها فیلمنامهنویسی و کارگردانی و تولید آثاری که گاه با تحسین روبهرو شدهاند و گاه به یک ناامیدی بزرگ منجر شدهاند از او چهرهای ساخته است که نمیتوان از تاریخ سینمای ایران حذفش کرد. جیرانی کارگردان تنوعطلبی بهحساب میآید و از ابتدا تاکنون ژانرها و فضاهای مختلفی را تجربه کرده است. از تحسینشدهترین فیلمش «قرمز» که درامی پرتنش با مایههای روانشناسانه بود گرفته تا درام جنایی «آب و آتش» و کمدیهایی مانند «صورتی» و «خواب زدهها» که نشان دادند کمدی ژانر مناسبی برای او نیست.
با وجود این میزان گوناگونی در کارنامه او باز هم تماشای آخرین اثرش «خفگی» به یک غافلگیری کامل منجر شده است. میتوان فیلم را بهعنوان یک درام جنایی با مایههای ترسناک تعریف کرد. مؤلفههای متنیِ اثر شباهتهای قابل لمسی با فیلمهای قبلی او دارند. نگاه فیلمساز به انسانها و روابط رمانتیک در بستر پریشانیهای روحی روانیِ شخصیتها تا حدودی «قرمز» را به یاد میآورد. همچنین مرکزیت دادن به یک جنایت در مسیر داستان از شگردهایی است که در فیلمهایی مانند «آب وآتش» و «سالاد فصل» دیده شده است اما مؤلفههای اجراییِ «خفگی» باعث شدهاند با فیلمی کاملاً متفاوت روبهرو شویم.
ماهایا پطروسیان در فیلم خفهگی
نقد فیلم خفه گی را با بررسی بیشتر داستان آن ادامه میدهیم. داستان فیلم با حضور مسعود (نوید محمد زاده) در تیمارستان آغاز میشود. او همسرش نسیم (پردیس احمدیه) را به دلیل تنشهای عصبی شدید به آنجا آورده است. دلیل بههمریختگی نسیم به عنصر پنهان داستان تبدیل میشود و روایتهای متفاوت باعث میشوند نوعی تردید پیرامون ماجرا شکل گرفته و داستان حالتی معمایی پیدا کند.
سرپرست تیمارستان که مشرقی (الناز شاکر دوست) نام دارد در راه کشف این راز وارد زندگی مسعود و نسیم میشود و حوادث بعدی فیلم را رقم میزند. فضایی که فیلمساز برای روایت این داستان انتخاب کرده بهشدت متفاوت از تجربههای قبلی خود و حتی متفاوت از تجربههای اینچنینی در سینمای ایران است. «خفگی» به شکل سیاهوسفید فیلمبرداری شده و همهٔ تصاویرش فاقد رنگ هستند. بازی با نور و سایه باعث شده صحنههای مربوط به تیمارستان ظاهری وهمانگیز و مرموز پیدا کنند و دلهره به شکلی ممتد در تمام محیط دیده شود.
الناز شاکردوست در فیلم خفهگی
کار به اینجا ختم نشده است و ویژگیهای سینمای وحشت در طرح بصری فیلم کاملاً مشهود هستند. تیمارستان در مکانی سردسیر و دور از شهر قرار گرفته و غبار همهٔ پنجرهها را پوشانده است. دیوارها رنگ و رو رفته و پوسیده و سالنها خالی از رفتوآمد تصویر شدهاند. گویی غیر از نسیم هیچ بیماری در این مکان حضور ندارد. حتی در صداگذاری هم این هماهنگی به چشم میخورد. سکوت مطلق حاکم بر محیط تیمارستان تأکید بر تنهایی و دورافتادگی را دوچندان کرده است و صدای آزار دهندهٔ لولاها و به هم خوردن درها در چنین فضایی بیش از هر چیز پررنگ جلوه میکند. بنابراین با یک فرم اجرایی بسیار سنگین و قابل توجه روبهرو هستیم. فرمی که اتفاقاً بسیار جذاب و فکر شده پیادهسازی شده است و همانطور که ذکر شد تقریباً از تمام مؤلفههای سینمایی به شکلی همراستا با هدف خود که خلق فضای وحشت است استفاده میکند.
نوید محمدزاده در فیلم خفهگی
اما داستانی که در این چارچوب اجرایی سنگین روایت میشود در بخشهای زیادی از فیلم ناهماهنگ و بیربط به نظر میرسد. برای مثال چند سکانس در فیلم وجود دارد که زندگی شخصی مشرقی در آنها روایت میشود. خردهپیرنگی که برای مشرقی نوشته شده این است که او یک دختر تنها و در آرزوی یافتن مرد است و به پیشنهاد دوستش به دیدن یک پیرمرد پولدار میرود. پیرمرد مورد نظر در سکانس بعدی نمایش داده میشود درحالیکه شمایل یک بازاری پولپرست را دارد و سر بیمو و سبیلهای پرپشتش حالتی کاریکاتور گونه ایجاد کردهاند! واقعن چطور میشود چنین خردهپیرنگی را کنار آن فضای وهمانگیز تیمارستان گذاشت؟
بدتر این است که فضاسازی و اجرا برای هر دو بخش یکسان است! بنابراین در بخشهایی از فیلم آشفتگی خیلی عجیبی به چشم میخورد که به کل جدیتِ داستان را از بین برده و ارتباط مخاطب را با فضا قطع میکند. بازیها در فیلم بسیار سرد و خشک ارائه شده است. احتمالن چنین تصمیمی به شکل عامدانه از سوی فیلمساز مطرح شده اما دو مشکل در نتیجهٔ نهایی دیده میشود. به نظر میرسد محمد زاده و شاکر دوست که وزنههای سنگینتر فیلم هستند درک دقیقی از سردی حاکم بر فیلم و نحوهٔ انعکاس آن در بازی خود نداشتهاند.
تنها چیزی که شاهد آن هستیم بازی نکردن است. در واقع این دو بازیگر از انجام هر حرکتی در چهره و بدن خود خودداری کردهاند و به تختترین شکل ممکن در مقابل دوربین قرار گرفته و جملات را بیان میکنند. از طرف دیگر فضای تیرهوتار فیلم خودبهخود حالتی کسالتبار ایجاد میکند و مکثهای فراوان فیلمساز بر نماهای ساکن و سکوتهای بین شخصیتها باعث شده ریتم بیش از حد کند شده و در لحظات خاصی به توقف روایی فیلم بیانجامد. همنشینی این شکل از نقشآفرینی با مؤلفههای ذکر شده میتواند به سادگی مخاطب را کلافه کند.
پرویز پورحسینی در فیلم خفهگی
در این بخش از نقد فیلم خفه گی به جهع بندی قسمت اول نقد میپردازیم.این میزان بیتوجهی به جذابیتهای روایی در فیلمی از فریدون جیرانی کمی عجیب به نظر میرسد. البته فیلم در حدود بیست دقیقه آغازین داستانگویی را درست و بهجا شروع میکند. بدون تلف کردن وقت شخصیتهای اصلی و موقعیتی که نسبت به هم دارند را معرفی میکند و گره اصلی هم در همین دقایق ابتدایی ایجاد میشود. اما زمانی که زندگی شخصی مسعود و مشرقی موضوع روایت میشود همهچیز از دست رفته به نظر میرسد. گویی ملودرامهای سطحی گذشته فیلمساز ناگهان در وسط این فیلم هم پدیدار میشوند و در چارچوب اجرایی که هیچ ربطی به آنها ندارد جای میگیرند. همین آشفتگی باعث شده تجربه جدید جیرانی در اکثر لحظات غیر قابل قبول جلوه کند و غیر از فضاسازیِ کاملاً متفاوت و منحصربهفردش چیزی برای عرضه نداشته باشد.
پولاد کیمیایی در فیلم خفهگی
نقد و بررسی فیلم خفه گی را با بررسی فضای فیلم و شباهت آن با آثار بزرگ سینمایی، ادامه میدهیم.لحظات ابتدایی فیلم « خفه گی » به خوبی ثابت می کند که فضای فیلم برگرفته از آثار فیلمسازان مشهور تاریخ سینماست و این شباهت نه فقط در فضاسازی و دکوپاژ، بلکه در روایت قصه نیز به چشم می خورد. در دقایق نخست فیلم شباهت « خفه گی » به « پرسونا » اینگمار برگمن بیش از باقی موارد به چشم می خورد. شباهتی که نه فقط در حد یک اشاره بلکه حتی رویکرد آدمهای داستان نیز هست و همین الهام پذیری نوید یک اثر متفاوت و جسورانه از کارگردان پر سابقه سینمای ایران را می دهد.
برای پرداختن به « خفه گی » نخست باید به اظهارات کارگردانش در خلال برگزاری جشنواره فیلم فجر اشاره کرد که طی آن اعلام کرده بود « خفه گی فیلم خاصی است و خاص فیلمبرداری شده و افراد خاص هم آن را خواهند پسندید! » بخشی از سخنان جیرانی در جشنواره فیلم فجر درباره جدیدترین اثرش صحیح است چراکه « خفه گی » کاملاً بصورت خاص ساخته و اکران شده است. اما لزوماً این خاص بودن به معنای عمیق بودن نیست و تنها یک پوسته بر روی اثر است تا ایراداتش به چشم نیایند.
پردیس احمدیه در فیلم خفهگی
در این قسمت از نقد فیلم خفه گی به بررسی نقاط ضف این فیلم میپردازیم. برخلاف آثار کلاسیک مشهور تاریخ سینما که جیرانی از آنها الهام گرفته، فضای داستان در ظاهر رگه هایی از اکسپرسیونیسم را در خود دارد اما در باطن همان خط روایی آثار رایج سینمای ایران را شامل می شود که وجه رئالیستی در آن در اولویت قرار می گیرد. معمولاً در ساخت آثاری که فاقد مکان و زمان هستند و فیلمساز قصد تعریف مفهومی را در یک فضای گنگ دارد، اشارات به رویدادهای حقیقی زندگی نقش مهمی ندارند و در اکثر موارد حتی ما هرگز ، ما به ازای بیرونی اتفاقات فیلم را شاهد نیستیم. اما در « خفه گی » فریدون جیرانی اشارات اجتماعی واقعی – چه در بخش مکان و چه وسایل های ارتباطی – به وفور یافت می شود که همین موضوع سبب از هم گسیختگی سبک و سیاق روایت فیلم شده و اثری شبیه به آثار اجتماعی کنونی سینمای ایران را رقم زده که قصد داشته فضای فیلمسازانی مانند برگمان نزدیک شود!
جیرانی در « خفه گی » قصه عمیقی هم برای روایت نداشته است. داستان دو خطی فیلم فراتر از کلیشه های رایج سینمای ایران نمی رود. دوستی نسیم و صحرا و سپس ورود مسعود و عاشقانه سریع و بی پرداختی که شکل می گیرد، نمی تواند از آدمهای داستان شخصیت بسازد. صحرا در نیمه ابتدایی فیلم سرسخت به نظر می رسد و به دنبال راهی برای یافتن سقفی برای زندگی. چنین پرداختی نشانگر اهمیت به شخصیت زن داستان و انتظار نقطه اوج و فرود در ارتباط با وضعیت او در طول داستان است. اما فیلم هرگز فراز و فرودی را تجربه نمی کند و حتی از ساختن موقعیت عاجز است تا در نهایت شخصیت ها به ساده ترین و دم دستی ترین شکل ممکن تغییراتی را به خود ببینند.
الناز شاکردوست در فیلم خفهگی
در این بخش از نقد فیلم خفه گی به بررسی نحوه فیلم برداری و نورپردازی این فیلم میپردازیم. باید گفت « خفه گی » در بخش فیلمبرداری و نورپردازی اثر قابل تحسینی محسوب می شود. جیرانی اگرچه در ساخت فیلم بطور آشکار تحت تاثیر فیلمسازان برجسته ای از جمله برگمان و هیچکاک بوده و نوع فیلمبرداری و دکوپاژ را براساس الگوی کلاسیک چیدمان کرده، اما روی هم رفته می توان گفت این تقلید با کیفیت مناسبی انجام شده و از سطح امروز سینمای ایران برجسته تر است. مکث های دوربین و اندازه های عریض قاب ( که البته بی نقص نیستند ) کمک کرده تا مخاطب بیشتر حال و هوای سرد فیلم را به خود بگیرد.
بازی های فیلم اما از سطح معمول بالاتر نمی روند. الناز شاکردوست اینبار با گریم سنگین، سعی در ارائه تصویری متفاوت از خود در مقایسه با آثار گذشته اش دارد. وی در « خفه گی » تمام تلاش خود را بکار بسته تا نشان دهد می تواند بازیگری باشد که فیلمسازان او را جدی بگیرند و تا حدی هم با کمک جیرانی توانسته به این مرحله برسد اما هرگز از سطح یک بازی معمولی فراتر نمی رود. در « خفه گی » بیش از آنکه بازی شاکردوست مورد توجه قرار بگیرد، این گریم اوست که به کمک بازی اش آمده تا کمی متفاوت تر از گذشته به نظر برسد. نوید محمد زاده نیز با تکرار نقش انسانهایی که فاقد تعادل روانی هستند، یکبار دیگر خود را در « خفه گی » تکرار کرده است و به نقطه تازه ای دوران بازیگری اش دست نمی یابد. به نظر می رسد روند تکرار بازیهای نوید زاده در نقش آدمهای عصبی، بزودی او را تبدیل به کلیشه خواهد کرد.
پردیس احمدیه در فیلم خفهگی
در آخرین بخش از نقد فیلم خفه گی به نتیجهگیری و جمعبندی آن میپردازیم.« خفه گی » جیرانی با تمام ایراداتی که در ساختارش دارد، تجربه ای متفاوت در سینمای کنونی ایران است و با فاصله بسیار، به قول جیران ، خاص ترین ساخته این روزهای سینمای ایران است اما باید گفت که واژه « خاص » در اینجا تنها پوسته جذابی است که بر کلیت اثر کشیده شده است. « خفه گی » در زیر این پوسته، مشکلات فراوانی در فیلمنامه، کارگردانی دارد که تاثیرگذاری بر مخاطب را به امری دشوار مبدل می سازد.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.