فیلم چهل سالگی از لحاظ مضامین ، اجزا و محتوا به طور نسبی ساختارمند و دارای ترکیبی بازهم به طور نسبی منسجم بود؛ اگر چه که در برخی سکانس ها یا در قسمتی از ارایه ی محتوا دارای تعارض ها و گاهی تناقض هایی بود که تنها ذهن نکته سنج و حافظه ی کوتاه مدت قوی مخاطب می توانست آن را واکاوی و بررسی کند.
موسیقی فیلم در آغاز آن، آنچه که در محتوای فیلم ارایه می شود را به طور شایسته ای ارایه می کند و نوعی حس اضطراب، تشویش، نگرانی و دلهره را به طور زیر پوستی به مخاطب تزریق می کند و وی را برای ورود به فضای فیلم آماده می کند. فیلم با صحنه های هیجان انگیز و اضطراب
آلود از رویای نگار آغاز می شود و پس از آن به چهره ی آرام، خونسرد و تاحدی متفکر فرهاد می رسد که در سن چهل سالگی خود قرار دارد. نگار 35 ساله است و در رویای خود به حدود 20 سال قبل باز میگردد که عاشق و دلباخته ی کورش کیان بوده است که نامزدی آن ها به هم می خورد، کورش به خارج از کشور می رود و وی با فرهاد ازدواج می کند. اکنون که کورش برای اجرای کنسرت به ایران باز می گردد و نگار مدیر برنامه های وی است، نوعی اضطراب و تشویش در نگار به وجود می آید و لیلا حاتمی به خوبی این را در چهره و رفتار خود نشان می دهد.
فرهاد چهل ساله مطابق با آنچه که از یک انسان چهل ساله انتظار می رود، منطقی و با خردورزی در این رویارویی عمل می کند و این مجال را می دهد که نگار در این تقابل با خویشتن خویش و و آرزوهای از دست رفته ی گذشته قرار بگیرد و او را در ورطه ی انتخابی قرار می دهد که فشار روانی زیادی را بر وی متحمل می سازد.
فرهاد نیز دور از چنین فشاری نیست اما به دلیل همان خصایص چهل سالگی با منطق و آرامش و نه تعصب و احساسات کورکورانه، مواجهه ی خود را با این جریان نشان می دهد و این در حالی است که عاشقانه او را دوست دارد. این نیز بخشی دیگر از همنوایی اجزا در این اثر است که پیام اصلی فیلم را به مخاطب می رساند. رفتار فرهاد(محمدرضا فروتن) و کنش های نگار به طور کامل به جا و و مطابق با ساختار تعیین شده ی فیلم است.
فضای فیلم که مخاطب را در آن قرار می دهد علی رغم دلهره ها و تشویش های ذهنی و کشمکش های درونی ، فضایی آرام، سرد و دور از هیاهو و جنجال است که شاید بتوان گفت بیانگر نوعی محافظه کاری که این نیز از ویژگی های بارز چهل سالگی است. چنانکه در چهل سالگی از محافظه کار نباشی ممکن است دور از سلامت روان یا جسم باشی. تصویر برداری فیلم اگر چه که چندان حرفه ای نبود و حرکت ویژه ای در آن احساس نمی شد، اما آنچه که مطابق با فضا، محتوا و در مجموع ارایه ی پیام به مخاطب بود را عرضه داشت به ویژه در نماهایی که احساسات و دیالکتیک درونی نگار( لیلا حاتمی) را به صورت نمای بستهCLOSE UP نمایش می داد و در کل عملکرد مطلوب و هماهنگی با سایر اجزا و عوامل داشت.
در سکانس هایی از این فیلم، تصویر فرهاد را در حالی نشان می داد که درون خودرو خود تنها و در حال حرکت بوده که در این حال دستان خود را باز می کند و با تکیه ای به عقب می دهد و به نوعی با این حرکت نوعی آزادی یا رها شدگی را نشان می دهد و این نمایانگر همان نقطه ی عطف زندگی و رها شدن از همه ی احساسات و انگیزه های کاذب جوانی و پا گذاشتن به دوره ی خرد ورزی و تغییر نگرش ها و رویکرد های زیستن و زندگی و شاید آمادگی برای رفتن به سمت مرگ که این تغییر رویرکد و نگرش را سبب می شود.
در این فیلم بهار دختر نگار و فرهاد است که کمی در رفتار کودکانه ی خود دارای تعارض نسبی است از این جهت که کمی بزرگتر از سن خود رفتار می کند، در برخی نقد ها پیرامون این اثر آمده بود که این بزرگتر از سن نشان دادن بهار، چندان تطابقی با آنچه که در تربیت نگار و فرهاد برای وی بوده وجود ندارد، یا به عبارت دیگر، آنچنان تربیت ویژه ای نمایش داده نمی شد که نتیجه ی آن بروز چنین تنعرض رفتاری باشد؛ اما از دیدگاه نگارنده ی این نقد، این تطابق و هماهنگی در روش تربیتی و بروز رفتار های بهار نمایان بوده است؛ اما این به طور آشکار و روشن دیده نمی شد که جنبه ی توصیه ای و یا تجویزی از سوی والدین به بهار داشته باشد؛ به طور نمونه در سکانسی که فرهاد از بهار می خواهد از محتوای روزنامه شاخص های بورس را برای او بررسی کند، این خود درخواست عملی فراتر از گنجایش سنی بهار است که می تواند در شکل گیری رفتار فراسنی وی موثر واقع باشد؛ پس این یکدستی و رابطه ی اجزا با یکدیگر تناقض و یا تعارضی را نشان نمی د اد.
علی رغم اینکه فرهاد است که در این فیلم چهل ساله می شود و بایستی کانون تمرکز فیلم باشد، اما نقش وی چندان پررنگ برجسته نمایان نمی شود؛ البته این اگر چه می تواند نقدی دیگر بر این فیلم باشد؛ اما بایستی خاطر نشان کرد که شاید اگر قرار بود نقش وی پررنگ تر این دیده شود، شاید آن آرامش و خردمندی بروز داده شده برای یک فرد چهل ساله دچار خدشه می شد و پشام و مضمون اصلی فیلم آن گونه که باید منتقل نمی شد.
نکته ی جالب توجه دیگر اینکه در این فیلم فرهاد برای اتخاذ تصمیمات عقلایی خود، در آستانه ی چهل سالگی با استادی مشورت می کند که سالیان زیادی است که دوران چهل سالگی خود را پشت سر نهاده؛ استاد وی را در آزمونی برای انجام یک کنش عقلانی و در گریز از احساات و منویات درونی قرار می دهد و فرهاد چهل ساله موفق می شود در این آزمون برابر خود بایستد و نشان دهد که آمادگی گذر از این دوران عطف زندگی را دارد.
موسیقی فیلم در امتداد غالب سکانس های فیلم ، نقش خود را به خوبی ایفا می کند و آن چه که بایستی در مجموع به عنوان کاتالیزور القای حس به مخاطب در همپایی با سایر اجزا و عناصر عمل کند، می کند و موفق شاهر می شود. آنچه از احساسات درونی و تردید ها و کشمکش ها بایستی در مخاطب همذات پنداری شود، توسط بازیگرانی چون لیلا حاتمی و محمدرضا فروتن و تصویر و موسیقی به خوبی منتقل می شود.
دکوپاژ صحنه ها از سوی کارگردان تا حدی مطلوب و مطابق با پیام ها بوده؛ البته می توانست عوامل به کار گرفته در آن کمی قوی تر باشد و مخاطب را بیشتر درون فضای فیلم غرق کند.
در کل می توان گفت عملکرد کلیه ی عوامل فیلم در ارایه ی سیستمی اثر، موفق و مطلوب بوده و شایسته ی توجه بوده است. فیلمنامه نویسی به غیر از موارد محدود که بدان اشاره می شود، در ارایه ی این نظم ساختاری خوب ظاهر شده است و میان فیلمنامه، انتخاب بازیگران، موسیقی، دکوپاژ، نور پردازی سکانس ها و تصویر برداری هماهنگی مناسبی احساس می شد.
البته اگر چه برخی نقد های رایج این فیلم را در متن بالا بررسی نموده و حتی نشان داده شد که این نقد ها گاهی بی اساس بوده و مطابقت میان اجزا این نقد ها را پاسخ می گوید، اما در ذیل به چند نکته از تعارش های ساختاری این فیلم اشاره می شود.
اول اینکه نگار در حالیکه 35 ساله است و رویای 20 سال قبل زندگی خود را می بیند و درون فیلم گفته می شود که پس از 20 سال با نامزدش روبرو می شود؛ این در حالی است که در تصویری که در بازنمایی گذشته نشان می دهد آن ها را به نوعی دانشجو نشان می دهد؛ پس نگار نمی توانست در آن دوران 15 ساله باشد و دانشجو.
دوم اینکه فرهاد چهل ساله نیز در بیست سال قبل، بیست ساله بوده و هنوز کمی زود بوده که در موقعیت یک قاضی کشیک در دادگاه حاضر شود.
سوم فرهاد را نشان می دهد که از تاکسی پیاده می شود که درون آن مسافری است ، اما به دنبال دختر خود که می رود وی را سوار تاکسی می کند که وضعیتی دربستی دارد.
چهارم نامزد نگار که پس از بیست سال بازگشته، نیز اکنون بایستی همان حدود چهل سالگی را داشته باشد؛ اما آنگونه که باید خردمندی در رفتار او دیده نمی شود، مانند سکانسی که به نگار می گوید تو هنوز میتونی بهتر از این باشی و بدین گونه زمینه را می تواند برای تخریب روابط نگار با همسرش آماده کند و این نوعی شور و حماقت جوانی است نه چهل سالگی؛ البته نمی توان ایرادی به فیلم گرفت، چون قرار نیست همه در حدود چهل سالگی با و در این نقطه ی عطف به جایگاه خرد و کمال خود برسند و تعرض می تواند نسبی و وضعیت طبیعی و قابل پیش بینی باشد.
پنجم در این فیلم دلیل اصلی تعویض شغل فرهاد در آستانه ی ازدواج با نگار آنگونه که باید برجسته نشد، در حالیکه می توانست مهم تلقی شود.
استفاده از دستگاه شنود توسط فرهاد برای شنود مکالمه ی نگار و نامزد گذشته، شاید کمی با آن عقلانیتی که گفته شد در تعارض باشد و شاید راهکار بهتری می شد برای آن در نظر گرفت و یا شاید می شد که فرهاد نگار را بدون دستگاه شنود آزمون کند و در تصمیم نهایی که نگار می گرفت، باز هم فرهاد می توانست آن چه را که باید از درون نگار دریابد.
نورپردازی در پلان ها و سکانس ها مختلف و شدن و رنگ نور در القای آن حس دلهره و اضطراب به خوبی ظاهر شد و البته در برخی سکانس ها می توانست قوی تر نیز باشد.
نمای بسته close up که در پلان آخر فیلم از چهره ی نگار(لیلا حاتمی) نمایش داده شد؛کمی دچار تلمیح است؛ از تعبیری می توان نوعی رها شدگی و موفقیت از تقابل با گذشته و دوران جوانی و البته اتخاذ تصمیم عقلانی را نشان دهد که این خود بیانگر نوعی آمادگی درونی برای ورود به چهل سالگی است، از سوی دیگر هم نوعی عذاب و فشار را نیز در چهره ی او نمایان می کند که کمی می تواند مخاطب را تردید فرو ببرد؛ که البته با توجه به ساختار فیلم منویات کارگردان مبنی بر این تعبیر اول بایستی باشد.
نگار در حالی چنین تصمیمی را در انتهای فیلم میگیرد، که در سکانسی در اوسط فیلم از وضعیت تکراری و یکنواخت زندگی خود ابراز گلایه و خستگی می کند و بازگشت کورش و همکاری و یا همراهی با او برای برنامه هایش می توانست شور و نشاط و جذابیت های جدیدی را برای وی فراهم آورد، اما او علی رغم کمبود هایی که احساس می کند، به نوعی با چنین تصمیم عشق و علاقه ی پنهان خود را به فرهاد شوهرش نشان می دهد و از سوی دیگر نزدیک شدن به سن چهل سالگی و رشد و قعلانیت را در وی به نمایش مکی گذارد که این نیز با دپیام اصلی فیلم همنوایی دارد.
در نهایت باید اذعان داشت که همبستگی درونی اجزا و عناصر این اثر آقای رییسیان، انسجام و انتظام کافی را داشت و سیستمی یکپارچه از یک اثر هنری را با کمترین ضعف ساختاری ارایه داد.
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]