هادی فخرائیان، مهدی غلامحیدری : «وین» اشغال شده، روزهای پس از جنگ جهانی دوم را میگذراند. «هالی مارتینز» (جوزف کاتن) نویسندهای اهل آمریکا ست که به دعوت دوست خود «هری لایم» (اورسن لز) به «وین»...
14 آذر 1395
«وین» اشغال شده، روزهای پس از جنگ جهانی دوم را میگذراند. «هالی مارتینز» (جوزف کاتن) نویسندهای اهل آمریکا ست که به دعوت دوست خود «هری لایم» (اورسن لز) به «وین» میآید. «هالی» با ورودش به شهر باخبر میشود که «هاری» در یک تصادف کشته شده است. به زودی معلوم میشود که هاری در کار خلاف است و مرگش هم ساختگی ست. هالی بعد از دیدار با هاری از دوستی با او نا امید میشود و طرف عدالت را میگیرد…
«هری لایم» به پرسه زدن در خیابان های اتریش ادامه می دهد، جایی که با خونسردی پنی سیلین های فاسد برای بچه ها را می فروشد و به شکل سحرآمیزی از مردن بازگشته است.
این فیلم گرم و گیرا و مطبوع هنوز پس از گذشت بیش از 60 سال ابدا بوی كهنگی نمی دهد و همچنان دیدنی است.
من فیلم مرد سوم را نوار نمی دانم اما هر فیلمی با حضور اورسن ولز می بینم فضای حاکم بر فیلم بی اعتمادی و شک است. اینجا هم مخاطب که از آغاز تا انتها همراه هولی مارتین است به هیچکس نمی تواند اعتماد کند؛نه به پلیس می توان اعتماد کرد نه به دوستان هری لایم و معشوقه اش. در ادامه هم با پیدا شدن سر و کله هری لایم نه به آن دوست قدیمی می توان اعتماد کرد و نه به مراسم تدفینش.
تمام داستان فیلم در شهر وین اتفاق می افتد و در ابتدا هم صحبتهایی در قالب نریشن راجع به این شهر می شنویم،اینها همه اشاره به حضور مهم این شهر یا همان مکان وقوع اتفاقات در فیلم دارد و این فیلم می تواند مثال بسیار خوبی در باب اهمیت و کاربرد جغرافیا و مکان در سینما باشد.
اگر دوباره فیلم را با توجه بیشتر به مسئله بالا مرور کنیم به موارد در خور توجه زیادی بر می خوریم؛دو مورد که از بقیه به نظرم پررنگتر می آیند یکی مربوط به سکانس ملاقات هری لایم و هولی مارتین در چرخ و فلک است.این اولین باری است که مخاطب و هولی مارتین می خواهند با واقعیت روبرو شوند،تا اینجا شهری که قصه در آن می گذشت این اجازه را به آنها نمی داده اما وقتی مخاطب به همراه هری و هولی سوار بر چرخ و فلک دقایقی از شهر کنده می شوند می توانند در حرفهای هری لایم،صورت زشت واقعیت را ببینند و البته از آن بالا هری مردم را به شکل نقطه هایی به ما نشان می دهد که کم شدن چندتایشان به نظر او نمی تواند چندان مهم باشد.مورد بعدی درست در نقطه مقابل مکان قبلی بود که به آن اشاره کردیم؛این بار از فراز شهر وین و آسمان روشنش به تونلهای تودرتوی فاضلاب آن می رویم، جایی که سرانجام بلندپروازیهای هری لایم است.
فیلم از مثلث 3 هنرمند بزرگ آن دوران پدید آمده است؛ كارول رید در مقام كارگردان، اورسن ولز نابغه در هیات بازیگر و گراهام گرین در مقام نویسنده فیلمنامه بجز تصاویر خیره كننده، قاب بندی ها و نورپردازی های فكر شده، بازی های خوب و موسیقی تاثیرگذار كه بر تلخی ها و تنهایی های آدم های فیلم اشاره دارد. این فیلم چند صحنه ماندگار هم دارد كه شاید معروف ترین آنها دیدار هری لایم و هالی مارتینز (جوزف كاتن) در فصل چرخ و فلك باشد كه در آن «لایم» جهان بینی بخصوصش را با واضح ترین عبارات برای دوست قدیمی اش تشریح می كند؛ آنجا كه ولز بدون كمترین رنجشی از تلقی خود درباره آدم های پیرامونش كه آن پایین شبیه نقاط كوچكی به نظر می رسند، سخن می گوید و اشاره می كند كه «دوره قهرمان بازی گذشته و من و تو هم قهرمان نیستیم.» او كه به خاطر داشتن پنی سیلین های تقلبی در بازار تحت تعقیب پلیس است جا به جا خود را تبرئه می كند و اعمالش را در نهایت كمك به بهبود شرایط بشر توصیف می كند.
بازی بازیگران پیش از آن كه دیده شود، فهمیده می شد و همین مهم بود. مثلابه همین فیلم «مرد سوم» نگاه كنید. اورسن ولز، بازیگر نقش هری لایم در بخش های زیادی از فیلم اصلاحضور ندارد؛ اما نقش او و حضور او كاملادرك می شود. اصلاانگار همه جا حضور دارد. وقتی هم كه در فصل چرخ و فلك با خطوط شخصیتی او بیشتر آشنا می شویم، تازه می فهمیم چه هیولایی در پس این چهره آرام و خندان پنهان شده است و عجیب این كه با این حال از او متنفر نمی شویم و حتی كمی دلسوزی هم می كنیم.
«مرد سوم» فیلمی مربوط به سال های طلایی سینماست كه در آن هنوز از سینما تقدس زدایی نشده بود. جای بازیگر، كارگردان و نویسنده فیلمنامه در آن روشن بود و همه چیز در بهترین حالت ممكن. فیلمنامه و بازیگر، اساس «روایت» را تشكیل می دادند و كارگردان علاوه بر این «ساختار» اثر را هم شكل می داد.
- اورسن ولز بعدها در سریالی رادیویی حضور پیدا کرد با عنوان زندگی هری لایم، داستانهای این مجموعه به زندگی گذشته هری لایم می پرداخت. - ماجرای کارول رید و آنتون کاراس آهنگساز اتریشی فیلم هم جالب است، کارول رید ابتدا وی را در یکی از بارهای وین در حال نوازندگی می بیند سپس می خواهد با ضبط فطعاتی از اجرای او از آنها در موسیقی فیلم استفاده کند اما در پایان تصمیم می گیرد تمام موسیقی فیلم را به نوای ساز این نوازنده اختصاص دهد. این فیلم باعث معروف شدن ساز سیتر (سازی شبیه به قانون یا سنتور) در دنیا شد و فقط سه هفته پس از اکران آن، 100 هزار صفحه گرامافون از موزیک متن این فیلم به فروش رسید. آنتون کاراس با همین موسیقی فیلم معروف می شود و یک باشگاه شبانه در وین راه می اندازد به نام مرد سوم و تا روزهای آخر عمرش در آن به نوازندگی مشغول می شود. - کارول رید رقابت بهترین کارگردانی مراسم اسکار سال 1950 را به جوزف منکه ویتس کارگردان فیلم زیبای همه چیز درباره ایو واگذار میکند. -رابرت کراسکر مزد تاثیر بسزایش در فیلم را با بردن اسکار بهترین فیلمبردار سیاه و سفید سال 1950 جشن میگیرد. -جشنواره کن در سال 1949 نخل طلایش را به مرد سوم میدهد. -در Ten best مجله تایم در سال 1950 مرد سوم در جایگاه سوم بهترین فیلم سال قرار میگیرد.
هالی مارتینز یک رمان نویس داستان های تخیلی است که صاحب منصبی در جنگ وین که توسط متحدان پیروز، به چند بخش تقسیم شده است می شود؛ جایی که کمبود مواد غذایی سبب رونق بازار سیاه شده است. او به دعوت دوست سابق مدرسه ی خود، هری لایم، این کار را می پذیرد اما چندی بعد می فهمد که دوستش در یک حادثه ی عجیب کشته شده است. پس از صحبت با دوستان و همکاران لایم متوجه وجود تضادهایی در حرف های آنان شده و مصمم می شود که کشف کند واقعا چه اتفاقی برای لایم افتاده...