به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
داستان «زادبوم» وقتی به برلین و بازی بینظیر عزتالله انتظامی میرسد، فصلی جدید در فیلم رقم میخورد. وقتی آنطور زیرزبانی میگوید: « خانهای روی آب»، نخستین ثانیههایی است که پیرمرد و دغدغههایش کمی انسانیتر از پیش به چشم میآیند. منظورش ایران نیست، منظورش دنیای این روزهای خودش است که روی قایق زندگی میکند. پسرش به دیدارش نمیآید. تماسی نمیگیرد و همچنان روی همان دعوای 30 سال پیش، کینهای عمیق به دل دارد. تاثیرگذارترین بخش داستانی «زادبوم» همین ثانیههای روی قایق است. سرهنگ با لباسهای قدیمیاش به عرشه میآید تا میزبان نوهاش شود. پیش از این دیدهایم که برایش آبگوشت بار گذاشته و میدانیم که سرهنگ فراری از کشور، حالا با هرس کردن باغچههای این و آن پول به دست میآورد. حتی میدانیم و دیدهایم که پیشنهاد یکی از این تلویزیونهای آنسوی آب را رد کرده و حاضر نیست در آن تلویزیون به عنوان کارشناس سروکلهاش پیدا شود. شاید برای همین است که وقتی طرف مقابل پای نجات وطن را به میان میآورد، به ناگهان در خود میپیچد، عصبانی میشود و با خشم فریاد میزند.
رویا تیموریان در فیلم زادبوم
ما میدانیم که داستان تلخ و تنهای زندگی او، جایی در ناکجاآباد برلین گم شده است، در روز و روزگاری که مهاجرت شبیه به امروز نبود. بخش داستانی «زادبوم» و کاستیهایش را به سادگی هرچه تمامتر میتوان به بخش مستند آن بخشید. به ثانیههایی که غرور وطنپرستانه را در بینندهاش برمیانگیزد. به آن لحظات جذاب که حاضران شروع به تلاش برای نجات جان لاکپشتها میکنند. نجات لاکپشتها، نجات وطن است. همان لاکپشتهای پوزهعقابی در معرض انقراض که بومیهای قشم تا چند سال پیش به جای مراقبت از آنها، تخمهای لاکپشت را میخوردند و میفروختند و این روزها وظیفه خود را مراقبت از آنها میدانند. کار به جایی رسیده است که تورهای قشم در اردیبهشت ماه گرانتر میشوند و آدمها برای تماشای به دنیا آمدن این لاکپشتهای وفادار چشم میگردانند.
عزتالله انتظامی در فیلم زادبوم
در «زادبوم» بخش مستند و داستانی در همتنیده شدهاند تا برایمان از لاکپشتهایی بگویند که پس از 30 سال به وطن بازمیگردند تا شناسنامه فرزندانشان را به نام این کشور ثبت کنند. عادتشان است دیگر، رسم و آیینی کهن، یک سنت ماندگار که به آنها فرمان میدهد فرزندانشان باید پا روی همان شنهایی بگذارند که خودشان نخستین قدمها را روی آن برداشتهاند. از این جهت است که داستان «زادبوم» از روایت یک خانواده در سالهای پایانی دهه 80 فراتر میرود. حکایت زد و بندها و سیاستمداری که دورهاش گذشته و مرهم گذاشتن روی دردها و مادری که برای لاکپشتها مادری میکند، همهشان یک طرف و داستان این لاکپشتهای وطنشناس سوی سنگینتر ترازو. با این وجود به جز بدشانسی و سختگیری آن گروه سنگانداز، دلیل دیگری برای 9 سال ممنوعالنمایش بودن «زادبوم» وجود ندارد. فیلمی به کارگردانی ابوالحسن داوودی که این روزها با کمترین تعداد سینماهای ممکن و در حالی که سینماهای حوزه هنری طبق روال معمول این روزها نمایشش را ممنوع کردهاند به سینماها آمده است. میزان عادی بودن این اتفاق را میتوانید در فیلمهایی پیدا کنید که در ماههای گذشته، مهر توقیف از پیشانیشان برداشته شده و حوزه هنری به دلخواه از نمایش آنها جلوگیری کرده است.
پگاه آهنگرانی در فیلم زادبوم
از اتفاقهای عادی این روزها، تماشای فیلمهای اکرانشده پس از سالها توقیف است. گشتن به دنبال اتفاقات و جزییاتی که ممکن است سختگیران سینما را در جایگاهی قرار دهد که رای به ممنوعیتش بدهند. اما «زادبوم»، هیچکدام از آن دلایل آشنای توقیف را ندارد. تصویر زن بیحجاب و غیرمسلمان مسالهای حلشده برای سینمای ایران است، همانطور که تصویر آقازادههای یاغی و سرخورده. اما این احتمال که انتخابات برگزار شود و دوره یک گروه به انتها برسد، آنقدر که تهران را به قصد قشم ترک کنند، طبیعی نیست. مخصوصا اگر فیلم در سال ۸۷ ساخته شود و نوبت اکرانش به سال بعد برسد.
مسعود رایگان در فیلم زادبوم
به سالی که وطنگرایی ممنوع میشود، حرف زدن از انتخابات در سینما ممنوع میشود. جرم «زادبوم» احتمالا این بود که فقط چند ماه جلوتر از زمان ساخت خود را دیده بود. وگرنه تماشای غمنامه سرهنگ که در غربت با خودش حرف میزند و از پسرش گلایه میکند تا چه اندازه بهانهای برای توقیف فراهم میکند؟ بهانهای آنقدر ماندگار که 9 سال فیلمی در پستو خاک بخورد. 9 سال پیش که ما همه آدمهایی دیگر بودیم، دغدغههایی دیگر داشتیم و زندگیمان شبیه به امروز نبود. دستکم همه ما 9 سال جوانتر بودیم، سرحالتر، خوشحالتر، رویاییتر. ترازوی خوب و بد زندگیمان جور دیگری تنظیم شده بود. چه بسا اگر همان روزها فیلم را میدیدیم، داستان خانوادهای سیاسی که در دهه 80 زندگی میکنند ما را جذب میکرد. اما تماشای فیلم پس از یک دهه باعث شده تا بخش داستانی، مقدمهای برای بخش مستند شود که مو به تن سیخ میکند. داستان لاکپشتهای پوزه عقابی که ۳۰ سال پس از تولد به سرزمین خود بازمیگردند تا فرزندانشان را در وطن به دنیا بیاورند بیشتر در ذهن میماند. عاطفهای که با یک سال و 10 سال و 100 سال تغییر نمیکند. عاشقانهترین تصویری که میتوان از پناه بخشیدن این خاک به فرزندانش روایت کرد.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.