عبدالحسین حسام زاده : جواناتان دمي يكي از مستعدترين كارگرداناني است كه از شركت نيوزورلد پيكچرز متعلق به راجر كورمن پاي به دنياي سينما نهاده است. گفتني است كه راجر كورمن خود يكي از...
15 آذر 1395
جواناتان دمي يكي از مستعدترين كارگرداناني است كه از شركت نيوزورلد پيكچرز متعلق به راجر كورمن پاي به دنياي سينما نهاده است. گفتني است كه راجر كورمن خود يكي از كارگردان هاي بزرگ سينماي آمريكا است كه در به تصوير كشيدن آثار ادگار آلن پو، قابليت هاي منحصر به فردي از خود به نمايش گذارده است. دمي سكوت بره ها را براساس يكي از كتاب هاي توماس هاريس روانشناس معروف آمريكايي و خالق آثاري چون: وضعيت آخر و ماندن در وضعيت آخر، به تصوير كشيده است. سكوت بره ها در مجموع فيلمي بسيار خوش ساخت و ضمنا پيچيده است. نسخه اصلي ۱۱۸ دقيقه است و آنچه عصر چهارشنبه ۱۷۵۸۵ از شبكه يك سيما نمايش داده شد، چيزي حدود ۹۰ دقيقه بود. ترديدي نيست كه در آثاري از اين زمره، در مواردي حذف حتي يك پلان مي تواند پيرنگ ماجرا را در محاقي سرگيجه آور پرتاب كند. حال در نظر بگيريد از چنين فيلمي ۲۸ دقيقه حذف شود، آيا لطمه وارد شده به فيلم قابل اغماض خواهد بود جالب اين كه قبل از پخش فيلم از آن به عنوان هدف سخت نام برده شده بود كلاريس استارلينگ جودي فاستر دانشجوي نخبه اداره آگاهي آمريكا در واشينگتن است. او ماموريت مي يابد تا در رابطه با رفتارشناسي قاتلي عجيب و غيرمتعارف تحقيق كند. كلاريس در حين تحقيقات خود به دكتر روانشناسي به نام هانيبال لكتر برمي خورد كه به جهت جنايت هاي وحشيانه اي كه مرتكب شده است، مدت ۸ سال است كه در زنداني واقع در بالتيمور محبوس است. كلاريس در ملاقات هاي متعددي كه با دكتر لكتر به عمل مي آورد هويت قاتل فعلي كه به نوعي از شاگردان و تاثيرپذيرفتگان دكتر لكتر است را به كمك او شناسايي مي كند. كلاريس در جريان پژوهش هاي خود متوجه مي شود كه اين قاتل نسبت به قربانيان خود، همان افعالي را اعمال مي كند كه دكتر لكتر نسبت به قربانيان خود انجام مي داد. در اين ارتباط چيزي كه بيش از همه بهت آور و غريب مي نمايد اين است كه جيمي تبهكار آزاد فعلي در گلوي قربانيان خود پروانه اي سياه رنگ را تعبيه مي كند كه در نقاط گرم قاره آسيا يافت مي شود لكتر قاتل فعلي را ابتدا به نام لوئيس معرفي مي كند، اما بعدا معلوم مي شود كه نام اصلي او جيمي گامپ است و ديگر نام او بوفالوبيل است. اما بوفالوبيل كيست بوفالوبيل يكي از معروف ترين قهرمانان قرن نوزده غرب آمريكا بود. در بعضي از فيلم هاي وسترن از او به عنوان يك قهرمان اسطوره اي دنياي وسترن نام برده شده است. بوفالوبيل كه نام واقعي او ويليام كودي است در اصل فرد بي رحم و سفاكي بود كه بوفالوهاي بسياري را بدون ضرورت مي كشت و سپس پوست آنها را از بدن جدا مي كرد. بوفالوبيل اين عمل ساديسمي را در قبال بعضي از سرخپوست ها نيز مرتكب شده بود. بررسي اين گفتمان اقتضا دارد كه به بسياري از آثار وسترن سينماي آمريكا كه به نوعي مرتبط با اين شخصيت هستند، اشاره شود. ترديدي نيست كه دكتر لكتر، جيمي گامپ و بسياري نظير آنها كه از احفاد بوفالوبيل هستند، خصلت هاي تبهكارانه او، راه به هزار توي ناخودآگاه جمعي آنها پيدا كرده است كه اينچنين دست به اعمالي سبعانه مي زنند كه جان و جنم هر انسان سالمي را به شدت آزار مي دهد. فيلم هاي دمي صرف نظر از جنبه هاي دقيق فني كه نشان از تسلط فراوان او بر ابزار مادي سينما دارد، از اشراف وسيع وي بر جامعه شناسي و روان شناختي جامعه آمريكا حكايت مي كند. ساختن سكوت بره ها را نمي توان يك اتفاقي كه مبتني بر شانس بوده است، در كارنامه جواناتان دمي به حساب آورد، چرا كه پس از آن فيلم درخشان فيلادلفيا را ساخت كه سندي تكان دهنده بود در محكوميت جامعه آمريكا. اشاره شد كه كوتاه كردن ۲۸ دقيقه از فيلم، لطمات خود را بر يكدستي، پيرنگ و سببيت فيلم تحميل كرده است. با اين وجود در سكانس هاي مختلف ردپاي سينماگري مسلط و جزيي نگر نسبت به ميزانسن، مونتاژ، حركت حساب شده دوربين و نورپردازي به خوبي مشهود است. در سكانس پاياني كه كلاريس به سراغ بوفالوبيل آدمخوار مي رود، اگر نگوييم كاملا بي نظير، لااقل بايد اذعان كرد كه در نوع خود بسيار كم نظير است. در اين سكانس دمي براي خلق وحشت و تعليق از فضا و عناصر موجود در صحنه، استادانه بهره مي برد. حركات كلاريس كه آموزش هاي لازم را ديده است در حالي كه اسلحه در دست دارد، در تعقيب قاتل و در آن محل متروك و به خصوص در تاريكي بسيار تماشايي و نفس گير است. به پرواز درآمدن پروانه سياه رنگ در محل زندگي قاتل، وهم و ترديد تبهكاري او را براي مخاطب به واقعيت تبديل مي كند. ترديدي نيست كه آنتوني هاپكينز يكي از تواناترين آكتورهاي جهان سينما است. شايد اگر غير از جودي فاستر، اكتريس هاي ديگري مقابل اين غول بازيگري قرار مي گرفتند، به شدت از حضور او متاثر مي شدند و آنچنان كه بايد نمي توانستند بازي موثري را ارائه دهند. اما جودي فاستر به خوبي نقش خود را مقابل هاپكينز ايفا كرد و مي دانيم هر دوي آنها موفق به دريافت جايزه اسكار شدند. در خاتمه دكتر لكتر با كشتن نگهبانان خود از زندان مي گريزد. لكتر طي تماس تلفني به كلاريس مي گويد: سراغ تو نمي آيم، چون دنيا با وجود آدم هايي چون تو جالب تر است.
یک کاراگاه جوان برای پرده برداری از راز یک قاتل سریالی عجیب، مجبور است تا به دیدن یک دکتر روانشناس برود. دکتری که او به دیدنش می رود به جرم خون خواری، کندن پوست صورت و جویدن گردن در یک زندان فوق امنیتی نگهداری می شود. اما حقیقت ماجرا این نیست. دکتر می تواند با تسلط بر مردم آنها را کنترل کند...