به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
چرا که دغدغه های حاتمیکیا از جدیترین و مهمترین موضوعات و سوژههای روز، همواره او را نسبت به دیگر فیلمسازان این سینما، با زمان و ابتلائات زمانه همراهتر و همسازتر ساخته و از همین روی، سینمای حاتمیکیا یکی از محوریترین عناصر یک سینمای استاندارد را داراست. مصداقش همین فیلم به وقت شام بوده که یکی دیگر از موارد درک زمانه و به روز بودن ابراهیم حاتمیکیا نسبت به مهمترین موضوعات جهان کنونی به نظر میرسد و ارتباط بسیار نزدیکی هم با آینده ایران و انقلاب آن پیدا میکند. اگرچه فیلم سرگشته ساخته سهیل سلیمی، نخستین فیلم داستانی بود که در آن به داعش و مدافعان حرم پرداخته شد، اما فیلم به وقت شام با ساختار سینمایی و روایی قویتر و با دامنه وسیعتر، به مقوله مدافعان حرم و پدیدهای به نام داعش نزدیک میشود.
هادی حجازی فر و بابک حمیدیان در فیلم سینمایی به وقت شام
حاتمی کیا در واقع یک فیلم هوایی با نقاط قوت و ضعف ساخته، یعنی بخش مهمی از ماجرا درون یک هواپیما و طی پروازهای متعدد آن اتفاق میافتدکه خلبانش طی درگیری با تکفیریها شهید شده و حالا شخصیتهای اصلی داستان یعنی دو خلبان به نامهای علی و پدرش یونس میروند تا با هواپیمای یاد شده، گروهی از زنان و کودکان و مردان و مجروحین و همچنین پیکرهای شهدا را از شهر تحت محاصره تدمر خارج کرده و به دمشق ببرند. اما هواپیما در طی سفر خود به دست داعشیهایی می افتد که به عنوان اسیر در آن پرواز حضور داشته و طی عملیاتی خود را آزاد کردهاند. از اینجا ماجرا وارد یک گروگانگیری و سپس چالش مستقیم علی و یونس با داعشیها میشود که یک تیپ و گروه هم نبوده و ملقمهای از صدامیان و چچنیها و اروپاییها، لشکر آنها را تشکیل میدهد.
حاتمی کیا در این سفر هوایی دو ساعته که البته حاشیههای زمینی هم دارد، مخاطبش را به چندین دسته و گروه درگیر در سوریه نزدیک می کند. با ورودیه فیلم و تصاویر تکان دهنده هوایی و زمینی از شهرهای های سوریه برای اولین بار در یک فیلم داستانی، تماشاگر ایرانی را با خرابههای تکان دهنده جنگی روبرو می گردد که در طول این سالها، جهان و از جمله منطقه خاورمیانه را به انحاء مختلف درگیر خود کرده و ایران هم به عنوان هدف اصلی داعش، با گروهی از دلاورترین و پاکبازترین فرزندان خود تحت عنوان مدافعان حرم در این میدان حضور دارد تا نسل امروز هم دفاع مقدس را درک کرده و با آن مواجه شود. دفاع مقدسی که از جهاتی سختتر و پیچیدهتر از آن جنگ ۸ ساله به نظر میرسد و از همین روی همچنان برخی مدعیان امام و وادادگان انقلاب، نسبت به آن تردید داشته و دارند!
بابک حمیدیان در فیلم سینمایی به وقت شام
حاتمیکیا برای عبور از همین تردیدها، مخاطبش را در ماجرایی پرفراز و نشیب با مدافعان حرم همراه میسازد. مدافعانی که فقط ایرانی نبوده و از تبار سوری و افغان و عراقی و پاکستانی و … هم در میانشان میرزمند. مدافعانی که مانند کاپیتان علی علیرغم اتمام ماموریتشان و با وجود داشتن عذر موجه، جبهه سوریه را رها نکرده و برای انجام ماموریت نجات مردم بیدفاع تا پای جان میایستند. مدافعانی که مانند یونس بعضا از جنس رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس بوده و نبرد در سوریه مقابل داعش را ادامه آن میبینند. فیلم به وقت شام تردیدها را نیز از زبان خانواده همسر علی و همچنین خود او بیان میکند اما این تردیدها در طول فیلم پاسخ عملی خود را میگیرد، به ویژه در آنجا که هواپیما به تصرف داعش درآمده و سرکرده آنها با خشم میگوید پس از عبور از سوریه و عراق به سراغ ایران میآییم.
ابراهیم حاتمیکیا در پشت صحنه فیلم به وقت شام
از طرف دیگر به وقت شام، تماشاگرش را همراه علی و یونس و دیگران به مواجهه با داعش و اعضای آن میبرد. داعشی که برخلاف شنیدهها از یک جنس و یک تیره نیستند؛ بعضا افرادی بسیار خشن و متعصب که جز رویارویی خشونت بار نگاه دیگری ندارند. بعضی به قول و قسم خود پایبندند مانند آن شیخِ سرکردهشان، که تا حدودی مصلحتاندیش نشان میدهد ولی همچنان بر سلطه خلافت داعش بر عراق و شام و ایران و سایر کشورهای منطقه تاکید دارد. بعضی از چچن و مانند آن بوده که سنگ سیطره قبیله و تبار خود را به سینه میزنند. در میان این افراد، تکنیسینهایی مانند ابوطلحه بلژیکی یافت میشوند که پیشرفتهترین امکانات رسانهای را برای تبلیغات به کار میگیرند و حتی زنی به نام ام سلما که مسئول عملیات انتحاری است ولی در واقع یکی از اعضای گروهی از نوع هِوی متال بوده و با عنوان ملکه نفرت با سر و وضعی اجق وجقی کنسرت اجرا میکرده، چندین بار خودکشی را در زندگیش ثبت نموده و در آهنگهایش نیز همواره بر نابودی و مرگ تاکید داشته است.
هادی حجازی فر در فیلم سینمایی به وقت شام
در کنار این مواجهه نابرابر، شاهد صحنههای نفسگیری در هوا و زمین هستیم. اگر در فیلم بادیگارد همه پتانسیل ساختاری و روایی فیلم جمع شد تا به صحنه آخر و درگیری تونل برسیم، در فیلم به وقت شام، بارها و بارها مانند آن صحنه تونل، برفراز آسمان و روی زمین در برابر چشمانمان قرار میگیرد. از صحنه پرواز نخست هواپیمای ایلیوشین در میان شلیک مداوم و حمله زرهپوشها گرفته (که صحنههای فیلم غازهای وحشی ساخته اندرو مک لاگن را تداعی می کند) تا صحنه آمادگی برای سربریدن اسیران در مقابل دوربینهای هدایت شونده، تا صحنههای متعدد دست بدست شدن هواپیما در میان داعشیها و مدافعان حرم و بالاخره تا سکانس پایانی.
سرانجام پس از حدود ۱۰۰ دقیقه درگیری و اضطراب و دلهره، وقتی در صحنه پایانی، دوربین پس از نمایی هوایی از کودکانی که در حیاط یک مدرسه بازی میکنند، در آسمان و از میان منارههای حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) به آرامی عبور کرده و گنبد طلایی حرم را در قاب خود قرار میدهد، مفهوم همه آن مقاومتها و شهادتها و رشادتها در همین قاب رویت میشود و درواقع تمامی حرف فیلم منتقل میشود. این بار جهاد مقدس در آسمان اتفاق افتاده، جهادی که داعشیها هم مدعیاش بودند ولی فاصله بسیار با آن داشتند، فاصلهای از زمین تا آسمان، این را ماهیت امثال ملکه نفرت و ابوطلحه بلژیکی و اعمال شیخ داعشی و پسرش ابوخالد و مانند آن نشان داد و فداکاری امثال علی و یونس و ابوجلال و سایر مدافعین در همان قاب حرم معنا مییابد. این درحالی است که در فضایی سیالتر، قفسهایی که مردم و سایر رزمندگان برای قتل عام در آنها حبس شده بودند، حالا با فداکاری کاپیتان علی و توسط چتر نجات به آرامی در آسمان شناورند، مثل همان پلاکهایی که در فیلم مهاجر برگردن آن هواپیمای بدون سرنشین در مقابل درخشش آفتاب به هم میخوردند و صدای ناقوس رهایی میدادند.
بابک حمیدیان در فیلم سینمایی به وقت شام
حالا می توان گفت با فیلم به وقت شام، سینمای ایران اولین قدم را اگرچه دیر ولی محکم برای گرامیداشت رزم جانانه مدافعان حرم برداشت. اگرچه خناسان و شبهروشنفکران و صاحبان تردید همچنان در القائات بیگانگان و بافتههای ذهنی خود غرق هستند ولی مانند آنچه دفاع مقدس برای هویت این سینما به بار آورد، مدافعان حرم نیز علاوه بر همه تاثیرات خود در ایران و جهان، حتی سینمای ایران را به نقطه اوج دیگری از فرم و محتوی رساندند.
در یکی از صحنههای نفس گیر فیلم که جمعی از مدافعان حرم را پای ذبح و سر بریدن بردهاند، شخصیت اصلی در یک فضای میان کابوس و واقعیت در حالی که نمیداند چه به روز همرزمانش آمده، سرکرده چچنی داعشیها را می بیند که به وی نزدیک شده و با لهجه خود به فارسی و با کنایه می گوید: «چطوری… ایرانی؟!»
شاید این جمله بیانگر همه خشم و نفرتی باشد که جماعت وحشی داعش نسبت به ایرانیان جهادگر مسلمان دارند و حاتمیکیا سعی دارد در بخشی از اثر خود، آن را با بیان سینمایی نشان دهد.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.