به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
داستان از دیدگاهِ رویا تعریف می شود. زنی که پی به راز مهمی در زندگی اش می بَرَد و در بن بستی گرفتار می شود که باید تصمیم گیری کند. او شاید برخلاف زن های دیگر، بعد از مطلع شدن از خیانت همسر، نه تنها زانوی غم بغل نمی گیرد، بلکه دکوراسیونِ خانه را عوض می کند، همچنان به پیاده روی هایش ادامه می دهد، با شدت و پیگیریِ بیشتری به تدریس پیانویش می پردازد و کم کم احساس خوبی نسبت به پسرِ جوانِ همسایه پیدا می کند؛ با او پیاده راه می رود، به اس ام اس هایی که برای موبایلِ پسر رسیده، می خندد، ماشینش را هل می دهد و از آنجایی که رانندگی نمی داند، اشتیاق نشان می دهد که هر طور شده ماشین پسر را راه بیندازد و حتی خودش پشت فرمان بنشیند و در نهایت، احساس واقعی اش نسبت به پسر را با شوهرِ پیشیمانش در میان می گذارد و حرف آخر را به او می زند؛ که به پسر علاقه دارد. این حرکتِ او، به مثابه تعریف جدیدی ست از روحیه ی زنانه. روحیه ای که تاکنون شاید در سینمای ایران و به طبعِ آن در جامعه ی مَردزده ی ما، برعکسش را دیده بودیم: زنِ خیانت دیده، خودش و زندگی اش را می باخت و شاید می گریست و همچنان منتظر مرد بود که دوباره برگردد و زندگی اش را ادامه دهد، گیرم نه آنچنان گرم، مثل سابق. چون سرپناهی جز مرد نداشت و این به روحیه ی مردسالارانه ی جامعه ای برمی گشت که زن را موجودی ضعیف می دانست ( و به نظرم همچنان هم می داند ). رویا تا آنجا پیش می رود که احساساتش را به راحتی بروز می دهد و این خود اوست که تصمیم نهایی را می گیرد. مرد در موضع بسیار منفعلانه ای ست. موضعی که شاید تا پیش از این، درباره ی زن ها صدق می کرد.
اما فیلمِ معادی از شخصیت های زیادی که وارد داستانش کرده، ضربه خورده است. شخصیت هایی که آنقدرها تأثیرگذار نیستند و معادی نتوانسته از پس جمع و جور کردنشان بربیاید. داستانِ فرعی زندگی بهروز و مریم، یا دوست پسرِ نسیم، شاگرد رویا، چندان در کلیتِ داستان جایگاهی پیدا نمی کنند و بسیار سطحی از رویشان می گذریم. در مقابل، معادی برای پیش بردنِ داستانش، به سکانس های خوبی فکر کرده و کاشت و برداشت های خوبی انجام داده. مثلاً از داستانِ فرعی همسایه ی رویا، نازی، خواهر نریمان که به خاطر دیدنِ دو دزد پشت پنجره اش، به وحشت افتاده و به خانه ی رویا آمده، به سکانس جذابی می رسیم که در آن اهالی محل به خاطر زیاد شدنِ دزدها، دور هم جمع شده اند تا برای کوچه، نگهبان معین کنند. سکانسی که در آن رویا و نریمان دوباره بهم برخورد می کنند و نریمان، جُک هایی را که به موبایلش ارسال می شود، به رویا نشان می دهد که باعث خنده ی او می گردد و این خنده ها به همراه سخنرانی بامزه ی مدیرِ ساختمان ( که دیدنِ منتقد خوب سینمای ایران، امیر پوریا، در این نقش، من را به تعجب وا داشت ) لحظات مفرحی برای بیننده ایجاد می کند. یا سکانس شیرینِ راه انداختنِ ماشینِ نریمان که هم خنده ای از بیننده می گیرد و هم حس نزدیکیِ بیشتر نریمان و رویا را بیش از پیش به او القا می کند. حضورِ مثل همیشه گرمِ صابر ابر، در سرپا ماندنِ این لحظات، بسیار تأثیرگذار است.
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]