جیمز براردینلی : از «هیل سزار(درود بر سزار!)» به عنوان یکی از شاهکار های برادران کوئن نام برده نخواهد شد. کوئن ها بیش از آنکه سعی کنند اثری متفاوت خلق کنند، قصد ادای...
15 آذر 1395
از «هیل سزار(درود بر سزار!)» به عنوان یکی از شاهکار های برادران کوئن نام برده نخواهد شد. کوئن ها بیش از آنکه سعی کنند اثری متفاوت خلق کنند، قصد ادای دین به سینمای هالیوود دهه پینجاه میلادی را دارند. «هیل سزار(درود بر سزار!)» فرصتی است برای اتان و جوئل کوئن تا از عنصر زمان به عنوان میدانی برای ساخت فیلم خود استفاده کنند. فیلم این امکان را در اختیار فیلمساز قرار می دهد تا با قرض گرفتن مدل فیلم سازی دهه پنجاه و ایده گرفتن از صحنه های موزیکال ها و نمایش های درام آن زمان، اثر خود را البته در غالب یک کمدی خلق کنند. هر چند که فیلم هیچ گاه مانند اثاری مثل The Big Lebowski، The Hudsucker Proxy و Rasing Arizona شما را به قهقه نمی اندازد، اما گاهی با ظرافتی که از کوئن ها سراغ داریم و بهره گیری از ویژگی های خاص دهه پنجاه، لبخند را به لبان شما می کشاند. نبود یک خط داستانی مشخص بزرگترین نقطه ضعف فیلم است. کوئن ها انقدر در هجو دهمه ۵۰ غرق شده اند که فراموش کرده اند برای فیلمشان داستانی هم خلق کنند. تماشای «هیل سزار(درود بر سزار!)» زمانی میتواند لذت بخش باشد که به آن مانند تعدادی تصویر سریالی با موضوع آزاد نگاه شود. در این حالت شما هر تصویر را فوق العاده خوش ساخت و عالی خواهید یافت. اما اگر به تمامی این تصاویر در غالب یک فیلم نگاه کنید، بیشتر به تماشای تعدادی کلیپ از شاهکار های دهه پنجاه میلادی می ماند که کسی از گنجینه ای پیدا کرده و پشت سر هم به شما نشان می دهد. تماشای «هیل سزار(درود بر سزار!)»به صورت کلی تجربه ای لذت بخش است. اما شاید نه برای تمام طرفداران فیلم های معمولی که در آنها داستان مانند طنابی دیگر قطعات فیلم رو به هم پیوند می دهد.
دی مانیکس (با بازی جاش برولین) مدیر شرکت کپتال پیکچرز است و «هیل سزار(درود بر سزار!)» نمایشی است از یک روز زندگی وی. ادی مشکلات زیادی دارد که باید به آنها رسیدگی کند. یکی از سوپر استارهای او با نام بیرد ویتلوک (با بازی جرج کلونی)، به تازگی از سوی کومونیست ها ربوده شده و برای آزادی طلب صد هزار دلار کرده اند. همزمان دی آنا (اسکارلت یوهانسن)، دیگر ستاره کمپانی وی که عنوان دلبر آمریکا را هم از آن خود کرده از بیرد ویتلوک حامله است و ادی باید فکری به حال این قضیه نیز بکند تا همزمان با حفظ آبروی وی، از منافع خود نیز دفاع کند. از سوی دیگر، لورنس لورنز کارگردان مورد علاقه وی (با بازی رالف فینس) بعد از آنکه مجبور به کار با هابی(با بازی الدن اهرنریخ) و کمک با وی برای بازی در نقش یک کابوی می شود تا مرز جنون و افسارگسیختگی روانی پیش رفته است. همزمان ادی با نویسندگان ستون شایعات یک روزنامه نیز به مشکل خورده تا اوضاع از پیش هم بدتر شود.
کوئن ها کشش و جذابیت فیلم خود را صرفا با هجو فیلم های دهه پنجاه بدست نمی آورند. آنها نوع طنز Mel Brooks (فیلمساز آمریکایی) را تقلید نکرده و در عوض با استفاده از استعاره و بازی با زمان شالوده فیلم خود را تشکیل می دهند. کنایه و طنز زبانی هم محدود است. طنز فیلم از دانستن این نکته بوجود می آید که فیلم های فیک (تقلیدی) ساخته شده از دهه پنجاه در دل این فیلم، در حقیقت نماینده ای هستند از آنچه که هالیوود در آن برهه زمانی به واقع تولید کرده است. در نتیجه، «هیل سزار» نه تقلیدی از دهه پنجاه، بلکه بازسازی زیرکانه و سرگرم کننده ای است از واقعیات آن برهه زمانی خاص. باید گفت درست مانند وودی آلن، اکنون برادران کوئن هم به مرتبه ای از اعتبار رسیده اند که بازیگران درجه یک برای حضور کوتاه مدت در فیلم آنان سر و دست می شکنند. «هیل سزار(درود بر سزار!)» از آن گونه آثاری است که زمانی مساوی در اختیار هر بازیگر خود قرار می دهد. در نتیجه بازیگرانی مانند اسکارلت یوهانسن، رالف فینس، چانینگ تاتوم و جام هیل فرصتی کوتاه برای نشان دادن خود بر روی صحنه در اختیار دارند. جرج کلونی اما فرصت بیشتری برای خود نمایی دارد، هر چند که باز شاید نیمی از صحنه های مربوط به جرج کلونی هم به نوعی ادای دینیست به آثار و صحنه های آشنای دهه پنجاه. در این میان تنها جاش برولین (که استعدادی ویژه در تطبیق خود با نقش های مختلف دارد) است که توانسته یک کاراکتر لمس پذیر و واقعی را خلق کند.
هدف کوئن ها از فیلم سازی هیچ گاه تسخیر گیشه ها نبوده است. فیلم هایی غیر معمول و گهگاه عجیب و غریب که ممکن است برای برخی از بینندگان عادی که انتظار فیلمی قابل درک تر دارند خسته کننده هم به نظر بیاید. البته «هیل سزار(درود بر سزار!)» به هیچ عنوان فیلمی مبهم نیست، اما به هر حال مانند اکثر فیلم های برادران کوئن مخاطب خاص خود را هدف قرار داده است. هر چه که بیننده تعداد بالاتری از فیلم های دهه پنجاه را دیده باشد و هر چه که بیشتر عاشق سینمای هالیوود در ۶۰ سال پیش باشد، درک آنها از آنچه که جوئل و اتان کوئن سعی در نمایش آن داشته اند بیشتر خواهد بود. اما به بهانه این زمان خاص از سال، «هیل سزار» مانند ولنتاین، نامه ای است عاشقانه به زمانی که زندگی ساده تر و فیلم ها بزرگتر بودند. اگرچه که این فیلم گاهی از هدف خود خارج می شود، اما با تمام این احوال «هیل سزار(درود بر سزار!)» با مدد از چاشنی طنز و البته کمی دیوانگی، تیر خود را در نهایت به هدف می زند.
این فیلم یک روز از زندگی «ادی منیکس» (جاش برولین) در هالیوود دهه 1950 را به تصویر می کشد، که مشکلات بازیگران و اشخاص معروف را در شرکت حل می کند. ماجرا از جایی شروع می شود که یکی از بازیگران اصلی از سر صحنه ناپدید می شود، و ادی دچار دردسری بزرگ می شود...