جیمز براردینلی : اخطار لو رفتن داستان: این نقد شامل بیان نکاتی از داستان است. نه اینکه جزئیات کلانی از داستان لو برود، اما اشاره هایی در خود دارد که ممکن است...
13 آذر 1395
اخطار لو رفتن داستان: این نقد شامل بیان نکاتی از داستان است. نه اینکه جزئیات کلانی از داستان لو برود، اما اشاره هایی در خود دارد که ممکن است تجربه ی اصیل دیدن برای اولین بار را خدشه دار کند. اگر اینطور چیزها برای شما مهم است، با احتیاط در خواندن متن پیشروی کنید.
کارگردان فیلم جی.جی آبرامز/ J.J. Abrams برای انتقال به آینده، گذشته را به یغما برده است. ممکن است بگویند که فیلم «پیشتازان فضا 2: خشم خان/ Star Trek II: The Wrath of Khan» سایه ای کلی بر سر تمامی فیلم های مجموعه فیلم « پیشتازان فضا » انداخته است. تلاش هایی که برای خلق مجدد فضای تعلیق آور سفر ستاره ای دوم انجام می شدند، در « پیشتازان فضا 3: در جستجوی اسپایک/Star Trek III: The Search for Spock» و « پیشتازان فضا 4: کشوری ناشناخته/Star Trek VI: The Undiscovered Country» و «پیشتازان فضا ایکس: انتقام/ Star Trek (X): Nemesis » مشهود بودند. شخصیت های منفی مانند کروگ با بازی کریستوفر لوید، چنگ با بازی کریستوفر پلامر، سوران با بازی مالکولم مک داول و شینزون با بازی تام هاردی به صورت اجتناب ناپذیری با شخصیت فوق انسانی و برجسته ای که ریکاردو مونتابان بازی کرده بود، مقایسه می شوند. برای جی.جی آبرامز که تفسیر جدیدش از جهان و دوره ی زمانی «پیشتازان فضا » در فیلمی که در سال 2009 ساخت به او اجازه می دهد تا با آزادی عملی بسیار زیاد تمامی قواعد "کنون" را زیرپا بگذارد، تصمیم به تلاش برای تکرار جادوی فیلم «سفر ستاره ای» اول در یک فیلم که ادامه ی آن باشد، ممکن است تصمیمی مطمئن و عاقلانه باشد. اما اینکه «پیشتازان فضا: به سوی تاریکی/ Star Trek Into Darkness » تا حد کمی به چه سرنوشتی دچار می شود، امر خالی از خطری نیست.
دلیل اینکه مجموعه فیلم هایی مانند «پیشتازان فضا » که دنباله های زیادی داشته اند، از مهلکه جان سالم به در می برند این است که آنها در عین حال که ارتباط با فیلم قبلی را حفظ می کنند، تغییرات را نیز با آغوش باز پذیرا می شوند. مجموعه فیلم های «جیمز باند/James Bond » تا به حال شش بار بازیگر نقش اصلی خود را تغییر داده است و با اینکه حفظ پیوستگی واقعاً سخت است، چندین قلاب کوچک وجود دارند که فیلم ها را به هم پیوند می دهند. مجموعه ی «Doctor Who » هر چهار یا پنج سال یکبار هنرپیشه ی نقش اول خود را عوش می کند اما هرگز گذشته ی خود را از یاد نمی برد. در بازسازی « پیشتازان فضا» آبرامز راهی پیدا کرد که جهان ساخته ی خودش را با دنیای پیشین که در پنج مجموعه تلویزیونی و ده فیلم سینمایی به وجود آمده بود پیوند دهد. حضور لئونارد نیموی/ Leonard Nimoy به نوعی پل میان این دو ست. حضور این بازیگر حدوداً هشتاد ساله که برای هشتمین بار در فیلمی از مجموعه ی «سفرهای فضایی» نقش آفرینی می کند، همان هدفی را دنبال می کند که در نسخه ی سال 2009 هم دنبال می شد. جالب و عجیب است که کسی که به شدت قصد داشت ازنقش خود در این فیلم ها جدا شود، فردی است که بیش از همه در این فیلم ها ظاهر شده است. حضور لازم نیست، بلکه جشن و سروری است برای طرفداران قدیمی و باوفای مجموعه که نزدیک به 50 سال آن را همراهی کرده اند. در واقع، با حضور باب اورکی/ Bob Orci و طیف گسترده ی طرفدارانش در گروه فیلمنامه نویسی، فیلم پر از تخم مرغ شانسی هایی است که برای هواداران فیلم گنجانده شده اند.
«پیشتازان فضا: به سوی تاریکی» شبیه فیلم های سفرهای فضایی نیست، حداقل وقتی که بخواهیم این اصطلاح را با تکیه بر فیلم های این مجموعه در دهه ی 1980 معنی کنیم. فیلم بیشتر حول محور اکشن و ماجراجویی می گردد. نبردهای فضایی به جای اینکه آنطور پر تعلیق و تدریجی شکل بگیرند، به سرعت برق و باد آغاز شده و به انجام می رسند.
روابط متقابل شخصیت ها خوب از کار درآمده اما بازیگران جدید آنقدر از نظر زمانی پیش هم نبوده اند که رفاقت و همرزمی صمیمانه ای را که در گروه اصلی بازیگران فیلم های قدیمی (شاتنر، نیموی، کلی ) وجود داشت، نشان دهند. به هر حال، کریس پاین/ Chris Pine، زاخاری کوئینتو/ Zachary Quinto و کارل اربن/ Karl Urbanآنقدر خوب ظاهر شده اند که ما به هیچ وجه حس نمی کنیم با شخصیت هایی تقلیدی روبرو هستیم. کرک با بازی پاین، غرور، ظاهر و نگاه نفوذگری دارد که با بازی شاتنر برابری می کند. کوئینتو از پس حفظ آن تعادل میان احساسات و منطق را که نیموی استاد آن بود، برآمده است. اربن مک کوی/ Urban's McCoyنسخه ی تقریباً بی عیب و نقصی نشان می دهد که تلخند های هوشمندانه ی کلی و همینطور انسان دوستی ساده انگارانه ی وی را نشان می دهد. و این یک تقدیر و گرامیداشت واقعی ست.
داستان فیلم کمی بعد از جایی شروع می شود که پایان بندی نسخه ی سال 2009 انجام گرفته بود. کرک (کریس پاین) و افرادش سعی دارند یک جامعه ی بدوی را از خطر یک آتشفشان در حال فعالیت، نجات دهند. در همین حین، اسپاک (زاخاری کوئینتو) جایی به دام می افتد و کرک مجبور است قانون "فرماندار ارشد" از قوانین فدراسیون را نقض کند تا او را نجات بدهد. این موضوع باعث می شود امتیاز ارشدی مجدداً به ناخدا کریستوفر پایک (بروس گرین وود) برگردد و کرک تا سطح سربازی بی درجه تنزل کند. با اینحال همینطور که این اتفاقات در حال رخ دادن هستند، یکی از افسران پست و شرور استارفلیت، فرمانده جان هریسون (بندیکت کامبربچ) با رؤسای خود اعلام جنگ کرده است. او یک بمب در لندن منفجر می کند و ترتیب یک نفوذ مخفیانه به مرکز فرماندهی استار فلیت در سن فرانسیسکو را می دهد. ناخدا مارکوس (پیتر ولر)، مقام بالا دست پایک، سفینه ی کرک را همراه با دستوراتی جدید پس می دهد: هریسون را که در سیاره ی مادری اش کلینگون مخفی شده، پیدا کنند و عدالت را نسبت به او اجرا کنند.
«پیشتازان فضا: به سوی تاریکی» تغییرات مشخصاً منحصر به فردی در شخصیت هریسون داده است. در ابتدا، به نظر می رسد او یک تروریست با ویژگی هایی کمی خاص تر باشد که کینه ی عظیمی به دل دارد. اما همانطور که داستان بازگو می شود، متوجه می شویم که حداقل دلیلی نهفته برای این اعمال او وجود دارد. کامبربچ در به تصویر کشیدن شخصیت هریسون فوق العاده عمل می کند و او را یک شخصیت منفی تک بعدی نشان نمی دهد. این تصویر عمق بسیاری دارد و شاید بتوان گفت میزان آن بیش از حدی است که این شخصیت استحقاق آن را داشته باشد.
این یک فیلم با ریتم تند است،همانطور که مناسب بلاک باستر های تابستانی ست. فیلم برای قرار دادن اطلاعات در اختیار مخاطب وقت زیادی را اختصاص نمی دهد. با این وجود تعداد حفره های فیلمنامه ای واضح و مشخص نسبت به فسلن سال 2009 کمتر است و حداقل چیزی که بتوان گفت این است که به همان اندازه جذاب است. فیلم فرصتی می بیند تا همان کاری را بکند که در «پیشتازان فضا» قدیمی انجام می شد و اغلب از یک فیلمنامه ای که در آینده می گذارد، برای اعلام عقیده در مورد مسائل معاصر بهره جسته می شد. در این فیلم، تروریسم و سیاست های به راه انداختن جنگ برای از بین بردن یک تهدید از پیش مشاهده شده، موارد موجود را شکل می دهند. اگر نقص واضحی در فیلم باشد، این است که پایان بندی فیلم یک ضد نقطه ی اوج است. داستانهایی که پیش می رفتند با یک صحنه ی ناله و زاری به پایان می رسند. بعد از سفر افسانه ای که جهان های دور دست را نشان می دهد، نبرد های فضایی و آشکارسازی های غافلگیر کننده، همه چیز به یک دعوا و مشت زنی ختم می شود. علاوه بر این فیلم با بازی با احساسات مخاطب، وی را فریب می دهد. گرچه «پیشتازان فضا» هر از گاهی چنین کاری می کند و اینجا مشخصاً به «Amok Time» اشاره دارم.
احتمالاً یکی از بحث برانگیزترین جنبه های «سفرهای ستاره ای: به سوی تاریکی» بخش طولانی ای است که تقریباً دست نخورده مانده و عیناً تکرار شده (البته با یک جابجایی بین نقش ها) و متعلق به یکی از فیلم های پیشین «پیشتازان فضا» است. از نظر بعضی ها این کار دزدی است، اما من ترجیح می دهم آنرا همانطور نگاه کنم که مطمئنم نیت سازندگان فیلم بوده: ادای دین به آن فیلم و فرصتی دیگر برای پیدا کردن آشنایی در دنیایی که به تازگی شکلی دوباره گرفته است. این چیزها با سلیقه ی من جور بود، به خصوص بیان یک جمله ی مشهور با صدایی بسیار بلند. اما شاید بعضی ها چنین حسی نداشته باشند.
علاوه بر کامبربچ، دو بازیگر جدید دیگر هم در نقش های کلیدی بازی می کنند: آلیس ایوز/ Alice Eve و پیتر ولر/Peter Weller در نقش دختر و پدر گروه دکتر کارول مارکوس و پدرش. نقش ایو محدود است اما طرفداران پیشتازان فضا می دانند که در دوره ی زمانی قبلی او معشوقه ی کرک و مادر پسر او بوده است. اینکه چنین تاریخچه ای در این جهان هم تکرار شود، چیزی است که باید منتظر ماند و دید. ولر نقش ناخدای رده بالای استار فلیت را تقریباً همانطوری بازی می کند که ناخداهای رده بالای استارفلیت در مجموعه تلویزیونی دهه ی 1960 میلادی بازی کرده اند، که باید گفت بیشتر در حکم یک مانع حضور دارند و کمکی به فیلم نمی کنند.
جلوه های ویژه ی فیلم درجه یک هستند و این موضوع در مورد همه ی فیلم های «پیشتازان فضا» صادق نیست. گرچه بودجه ای که به آبرامز داده شده به اندازه ی آن است که کارگردانهایی مانند نیکولاس میر، لئونارد میر و ویلیام شتنر بابت آن سر و دست می شکانند. خوشبختانه سیستم سه بعدی فیلم زشت و دل زننده نیست و تمهیداتی برای تلافی مشکلات معمول این شیوه اتخاذ شده اند. از طرف دیگر، این تکنیک چیز زیادی به فیلم اضافه نمی کند و اضافه بهای بلیط را به خرجی غیرلازم تبدیل می کند. موسقی متن مایکل جیاکچینو/ Michael Giacchino یادآور اثری است که برای فیلم سال 2009 ساخته بود. او تا انتهای فیلم صبر می کند تا از تم الکساندر کورج استفاده کند اما وقتی آن را به کار می بندد با نهایت ذوق اینکار را می کند. او هر از گاهی بی آنکه مستقیماً کپی برداری کند، از بعضی از موسیقی هایی را که جری گلداسمیت طی سالها ساخته است، بهره می برد.
جی.جی آبرامز می خواست «پیشتازان فضا: به سوی تاریکی» این مجموعه فیلم را مانند «شوالیه تاریکی» از نو زنده کند. برای رسیدن به این هدف بلند پایه، او خودش را مجبور می کند تا چند اقدام پررنگ و جسورانه انجام دهد، با این وجود با این همه تعلیق، صحنه های اکشن و شیرین کاری های مربوط به جلوه های ویژه، فیلم نمی تواند به قله های رفیع فیلم های سرگرم کننده با بودجه ی بالا صعود کند. این فیلم یک بلاک باستر تابستانی بسیار راضی کننده است اما شاهکاری نیست که ژانر تعریف کننده باشد. تصورش سخت است که طرفداران سرسخت پیشتازان فضا، در فهرست بهنرین های خود، فیلم «پیشتازان فضا: به سوی تاریکی» را در جایگاهی بالاتر از «سفرهای ستاره ای 2: خشم خان» قرار دهند.
به هر حال این فیلم آنقدر هیجان آور و سرگرم کننده است که احتمالاً اکثریت سینمارو ها را راضی می کند، هر چند که آنها اعتراف کنند طرفدار پیشتازان فضا هستند یا خیر. بعد از «پیشتازان فضا: به سوی تاریکی» به نظر می رسد شخصیت های آشنای داستان آمادگی این را دارند که به زندگی طولانی مدت و موفقی ادامه دهند.
بعد از اینکه خدمه سفینه "اینترپرایز" با یک تهدید وحشتناک از جانب یکی از افراد سازمان خودشان مواجه می شوند, "کاپیتان کیرک" تصمیم می گیرد یک گروه تعقیب تشکیل دهد و برای دستگیری آن شخص و پیدا کردن سلاح کشتار جمعی اش وارد منطقه جنگی شوند و ...