به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
آذرنمونه مناسبی برای تشریح این مسئله است که چطور کیفیت کار یک کارگردان، می تواند فدای حواشی ساخت فیلم و زیاده خواهی های تهیه کننده / بازیگر فیلم شود. طبق شنیده ها و دیده ها! نیکی کریمی به عنوان تهیه کننده و بازیگر نقش آذر، چنان عرصه را برای کارگردان تنگ کرده کهمحمد حمزهای به عنوان کارگردان، صرفا به فکر به پایان رساندن فیلمبرداری فیلم بوده و از هر گونه جاه طلبی و کمال گرایی به قیمت تمام شدن این مرحله فاصله گرفته است. هر چند برای نقد یک فیلم چنین موارد فرامتنی و مربوط به زمان ساخت فیلم، مورد نظر قرار نمی گیرد اما در مورد آذر می توان برخی از ضعف های روایی و ساختاری را به این حواشی مربوط دانست. از اصرار نیکی کریمی به گرفتن کلوزآپ از چهره اش بدون تناسب با ساختار کلی فیلم که اغلب عوامل پشت صحنه و بازیگران – به خصوص حمیدرضا آذرنگ- به آن تاکید داشته اند تا موارد فنی دیگر که محل مجادله تهیه کننده و کارگردان بوده است.
اما به نقد خود فیلم بپردازیم. در فیلمنامه آذر برای تبیین گره افکنی در روایت، از موقعیت قتل های اتفاقی در یک جدال لفظی استفاده شده که در سینما و تلویزیون ایران بارها نمونه اش را شاهد بوده ایم. از جمله زیر تیغ،دهلیز،خانه ای در خیایان چهل و یکم و … اما مشکلی که آذر دارد پرداخت نه چندان عمیق و بسط یافته این قتل اتفاقی و پیامد آن است. وقتی از کلیشه ها استفاده می کنیم و در واقع از آنها به عنوان کاشت در روایت استفاده می کنیم باید برداشت مناسبی نیز از آن داشته باشیم که در آذر از این کاشت،برداشت دقیقی صورت نگرفته و همه چیز در خدمت لحن شعاری فیلم مبنی بر تنگنا ماندن یک زن فداکار خانواده خلاصه شده است، درصورتی که می شد با نسبی نگری و دقت در چفت و بست مناسب در فیلمنامه،پرداخت بهتری از شخصیت ها و موقعیت های دراماتیک ارائه کرد و به عنوان مثال همه مردان داستان از شوهر آذر تا مشتری هوسران رستوران با بازی پژمان جمشیدی را سیاه مطلق ندید و کمی به غلطت خاکستری آدمها اضافه کردکه نبود این رنگ خاکستری مهمترین ضعف فیلمنامه است.
وقتی نام فیلمی را آذر می گذاریم ،پیش فرض این است که این اسم زنانه به عنوان قهرمان داستان،هم همدلی و هم همذات پنداری مخلاطب را برانگیزد اما در شکل فعلی از آذر کمتر فردیت غنی و قوام یافته ای می بینیم. او صرفا زنی است که می خواهد به امرار معاش خانواده سرو و سامان ببخشد اما عموی شوهر او که مخالف ازدواج بوده، مدام سنگ می اندازد و در نهایت پسر عمو هم زیر قولش می زند تا با دستگیری شوهر، آذر تنها تر از قبل شود. جز این موقعیت و مهارتی که از او در موتور سواری در ابتدای فیلم دیده می شود- هرچند در صحنه های دیگر به دلیل بازی ضعیف کریمی،مصنوعی جلوه می کند- هیچ شناسه ای از یک قهرمان نمی بینیم. از طرفی دیگر شخصیت ضد قهرمان فیلم هم ناکارآمد جلوه می کند. اگر عمو با بازی فرید سجادی حسینی را مهمترین مخالف آذر در مسیر تحقق خواسته اش بپنداریم ،هیچ گاه دلیل این مخالفت و این حجم از کینه توزی مشخص نمی شود تا در نهایت آدمها به جای شخصیت پردازی درست ،صرفا حضور فیزیکی در روایت فیلم داشته باشند و مدام به گره های کور در روایت اضافه شود.
از نظر ساختاری، کارگردانی و اجرای محمد حمزه ای نمره قبولی می گیرد. در طراحی میزانسن و دکوپاژ تناسب خوبی میان صحنه های داخلی و خارجی برقرار شده و برای ترسیم موقعیت قهرمان داستان و رابطه او با معضلات پیرامونش ، از فرم بصری استفاده درستی شده است،به خصوص در صحنه های حضور آذر در شهر. یا ریتم و ضرباهنگ مناسب فیلم -البته غیر از مقدمه پردازی که خیلی دیر سراغ داستان اصلی می رود- که نشان می دهد تدوینگر و کارگردان، نمودار حسی فیلم را نسبتا قابل قبول ترسیم کرده اند. در هدایت بازیگران نیز غیر از کریمی،بقیه کم و بیش موفق ظاهر شده اند. هر چند که پرسونای قبلی خود را تکرار کرده اند. به خصوص آذرنگ که در کارنامه اش بیشتر شخصیت حیله گر و متظاهر و منفعت طلب را بازی کرده و در آذر هم همین را تکرار کرده است. اما بازی نیکی کریمی پاشنه آشیل اجرای فیلم را رقم زده است.
نیکی کریمی که در کارنامه فیلمسازی اش، هیچ گاه نتوانسته همتراز با بازی های ماندگارش در فیلم هایی مثل عروس،پری،سارا،دو زن و …ظاهر شود،به دنبال آن است که جایگاه از دست رفته خود را به عنوان ستاره این بار در پشت صحنه نیز بازیابد و به همین خاطر به عنوان تهیه کننده ظاهر می شود غافل از اینکه تهیه کنندگی در سینما نیاز به یک مدیریت قوی دارد که بیشتر از همه به کار تیمی فکر می کند نه مثل کریمی که به تکنیک فردی اش دل بسته است. تمایل بازیگران سینما به حضور در پشت صحنه فیلم به عنوان تهیه کننده و کارگردان به اندازه تاریخ سینما ،قدمت دارد و از آخرین و موفق ترین نمونه ها می توان به براد پیت،شان پن و راسل کرو اشاره کرد،اما آنها کجا و این کجا؟! از طرفی دیگر این که چرا باید کریمی در قالب نقش آذر ظاهر شود ، جای سوال دارد. اگر برای موفقیت فیلم در گیشه این انتخاب صورت گرفته که سالهاست برگ فروش کریمی در اکران فیلم ها سوخته است. اگر هم به خاطر قابلیت بازی کریمی است که خیلی وقت است که از او جز بازی در سینمای تجاری و فیلم های معمولی بازی جذابی سراغ نداریم.ضمن اینکه اصرار او به حفظ زیبایی چهره اش باعث شده که بر عکس نمونه هایی مثل حضور نبوغ آمیز لیلا حاتمی در بی پولی ورگ خواب، کریمی ظاهر شیکش را فدای تناسب با شخصیت آذر کرده است. به این ترتیب که اثری از استیصال و درماندگی و رخوت و نگرانی در چهره و ظاهر نیکی کریمی چه هنگام سوار شدن بر موتور و پرسه در شهر هراسناک مد نظر فیلم و چه هنگام متاثر شدن از تنگناها، دیده نمی شود و بیشتر قراردادی و مکانیکی بازی کرده تا اینکه به عنوان قهرمان دستان،موتور محرکه درام را به خوبی روشن و هدایت کند. در واقع مشخص نمی شود که انگیزه نیکی کریمی از ایفای نقش آذر چیست و البته شاید علت اختلاف گسترده در پشت صحنه آذر و انصراف کارگردانان قبلی نیز به همین قضیه بر می گردد که نتوانستند دلیل روشنی برای این انتخاب پیدا کنند.
به این ترتیب غیر از بازی کریمی و البته اجرای دم دستی صحنه هل دادن و قتل اتفاقی که می شد ایده های بهتری را برای تبیین اتفاق در نظر گرفت و از اجرای تکراری پرهیز کرد ، در بقیه موارد،کارگردانی فیلم چند گام جلوتر از فیلمنامه سرشار از حفره آذر است که نشان می دهد حمزه ای از تجربه سالها دستیاری و ساخت فیلم کوتاه نهایت استفاده کرده است . اما حیف که این رعایت حداقل ها در کارگردانی شسته و رفته فیلم ، با فیلمنامه ضعیف و از آن مهمتر حواشی پشت صحنه فیلم نتوانسته به فیلمی خوب و جذاب منجر شود. می توان منتظر کارهای بعدی حمزه ای ماند البته اگر کمی بیشتر به استقلال فکری و عملی در کارگردانی توجه کند و در انتخاب فیلمنامه نیز جاه طلبی لازم را داشته باشد.