مصطفی مرشدلو : در این یادداشت سعی خواهد شد به بازخوانی نشانه های به تصویر درآمده در فیلم فهرست شیندلر براساس تز سیاسی هاناآرنت پرداخته شود. هاناآرنت در پیریزی نظریه سیاسی خود با دقت...
15 آذر 1395
در این یادداشت سعی خواهد شد به بازخوانی نشانه های به تصویر درآمده در فیلم فهرست شیندلر براساس تز سیاسی هاناآرنت پرداخته شود. هاناآرنت در پیریزی نظریه سیاسی خود با دقت تمام سعی میکند تا میان مفاهیمی چند که به غفلت معادل هم قرار گرفته و موجب سوء فهم شدهاند تمایز قایل شده و از قبل این تفکیک و تمایز به نظریهای دقیق و صریح دست بیابد. او بین مفهوم قدرت که به مثابه فصل مقوم حکومت است،با مفاهیمی چون آمریت،خشونت، قوّت و زور تفاوت قایل میشود 1.بهطور مثال در باب خشونت و قدرت اینگونه فرق میگذارد«یکی از تمایزات آشکار میان قدرت و خشونت این است که قدرت همیشه به تعداد نیازمند است،در حالیکه خشونت میتواند بینیاز به آنها باشد،زیرا بر ابزار و لوازم متکی است 2.از نظر هانا آرنت قدرت مبتنی بر ارتباط افراد باهم و در کنار هم بودن آنهاست،هرچه میزان افرادی که قدرت به آنها وابسته است بیشتر باشد اقتدار هم افزونتر است. 3.جایگاه مردم در اندیشه سیاسی آرنت بسیار والا و مهم است زیرا«پشتیبانی مردم است که به نهادهای یک کشور قدرت میبخشد. 4.بنا بر اصولی که او قایل میشود که«قدرت هرگز خاصیت فرد نیست بلکه به گروه تعلق دارد و تنها تا زمانی وجود خواهد داشت که گروه به حیات خود ادامه دهد. 5.او خشونت ار عمل کسانی میداند که قدرت آنها پایگاه اجتماعی ندارد و درنتیجه انگیزه لازم را جهت اعمال فشار و زور به هر قیمت را برای ایشان فراهم میکند 6. و در سایه همین خشونت است که حکومت توتالیتر توان بقا مییابد. 7.ولی این مفهوم با مفهوم قدرت بسیار متفاوت است«قدرت در هنگامی سر برمیآورد که مردم گرد هم میآیند و متفقا عمل میکنند.» 8.همانگونه که گذشت او نظام مبتنی بر خشونت را صاحب قدرت نمیداند «از لوله تفنگ مؤثرترین فرمان بیرون میآید و به سریعترین و کاملترین اطاعت منجر میشود آنچه از لوله تفنگ بیرون نمیآید،قدرت است.» 9.آنچه آرنت میخواهد از این تمایزها به دست دهد،این است که قدرت با اعمال خشونت برای تغییر اراده دیگری به جانب دلخواه متفاوت است و قدرت در اصل«شکل دادن به ارادهای عمودی است در ارتباطاتی که معطوف به رسیدن به توافق است» و لذا درفش ارتباطی قدرت ما با اجبار و تهدید مواجه نیستیم بلکه با حوزهای مواجهیم که در آن اشخاص با طیب خاطر بدون اجبار و تهدید رو به اهدافی جمعی میآورند و خود را برای پشتیبانی از رهبری سیاسی آماده میکنند. 10.بر این اساس قدرت و حاکمیت باهم نسبت عموم و خصوص من وجه دارند.در حاکمیتی ممکن است قدرت باشد و قدرتی هم ممکن است توان حاکمیت سیاسی (قدرت دولتی) نداشته باشد. (این نسبت ما را با این امر آشنا میکند که وجه نگاه او به این پدیده قدرت به صورت غیرمشروط و بسیط است و آن را بدون ملاحظه در سطح سیاسی و حکومتی بحث میکند و خود را در حوزه سیاست و قدرت سیاسی محصور نمینماید.) در فیلم اسپیلبرگ نکات چندی وجود دارد که ما را به سمت و سوی نظریات آرنت راهنمون میشود. شخصیت شیندلر در فیلم،شخصیتی است که مهمترین مسأله اساسی برای او افزایش سود کارخانهاش میباشد،نسبت به دیگر نازیها نسبتا آسانگیرتر است،تا حد توان به یهودیان کمک میکند و خشونت علیه ایشان روا نمیدارد و بسیاری نکات دیگر که او را در مقابل حاکمیت موجود قرار میدهد. از این نشانه ها میتوان به جبههگیری سیاسی شیندلر در مقابل وضع موجود پی برد.اما نکته یا نظریه اساسیای که در پس این دو نوع انگاره سیاسی وجود دارد یکی ریشه در نظریات تکثر گرایانه دارد و یکی در انگاره های فاشیستی که حاکمیت خود را با خشونت و سپاهیگری اعمال میکند و در این طریق از هیچ عمل خشونتباری هم فروگذار نمیکند.براساس آراء آرنت قدرت سیاسی زمانی میتواند قدرت محسوب باشد که مبتنی بر مقبولیت آن توسط عامه باشد و در غیر این فرض نمیتوان نحوه حکومت صاحبان حاکمیت را ناظر به اقتدار طبقه حاکم دانست بلکه این اعمال قدرت به خشونت و زور و آمریت تقلیل مییابد که امری مذموم است. در فهرست شیندلر از آغازین فصلهای فیلم ما شاهد چالش این دو نحوه اعمال قدرت هستیم،در یک طرف حاکمیت مبتنی بر خشونت با بهرهگیری از مکانیسمهای جبر و زور اقتدار خود را در سطوح مختلف طبقهء محکوم اعمال میکند و در سوی دیگر این چالش شیندلر اعمال قدرت خود را بر مبنای خواست جمعی و وفاق و همدلی طبقات محکوم بنا نموده است.در فیلم هالهء این قدرت شیندلر را در مواقع خطیر حفظ میکند.بهطور مثال در صحنهای که او را به زندان میبرند،آلمانیها نمیتوانند کاری از پیش ببرند و مجبور میشوند که او را به سرعت آزاد کنند و این در حالی است که او برخلاف سیاست رایج نازیها در قبال یهودیان به نحوه دیگری با آنها برخورد میکند و شیوه تساهل را نسبت به ایشان در پیش گرفته است. در فصلی دیگر از فیلم که گروهی از کارگران او را به آشویتس بردهاند،شاهد چانهزنیهای شیندلر با افسر مسئول آلمانی هستیم که مجبور میشود به خواستهای شیندلر گردن نهد و کسانی را که او میخواهد از آشویتس مرخص نماید.البته این اجبار از جهت پیشنهادات وسوسهآمیزی است که شیندلر به افسر آلمانی میدهد اما این پیشنهادات همه از اینجا نشأت میگیرند که شیندلر صاحب موقعیت خاصی شده است که برآمده از قدرت او (که برخواستی جمعی مبتنی است) میباشد. در نهایت هم ما میبینیم که سیاست مبتنی بر جبر و کشتار با به دار آویخته شدن افسر آلمانی به شکست میانجامد اما در عوض شیندلر با آن همه اعمال خلاف انسانی (استثمار یهودیان در کارخانه، انجام کارهای خلاف عفت با دختران موجود در گتو) که مرتکب میشود ولی در نهایت نجات مییابد و حتی یهودیان او نامهای برای او مهر و امضا میکنند که نشان میدهد او برخلاف دیگر نازیها انسانی درستکار و غیرجنایتکار است. نکته دیگری که ما را به سمت و سوی این دیدگاه سیاسی موجود در فیلم اسپیلبرگ راهنمون میشود و آن را از روایتی صرفا تاریخی به اثری متعلق به زمانه ما فرامیبرد مکالمهای است که میان شیندلر و افسر آلمانی در محل زندگی او (که مشرف براردوگاه یهودیان است) درمیگیرد.در این مکالمه شیندلر به افسر آلمانی توصیه میکند که نسبت به یهودیان روش آسانگیرانهتری را دنبال کند و از فشارها و تهدیدهای موجود بکاهد تا از این طریق بتواند قدرت خود را تثبیت نماید. این دیالوگها بهگونهای ادا میشوند که ما متوجه این مهم میشویم که شیندلر خود میداند که صاحب قدرت است و این تجارب خود را به افسر آلمانی انتقال میدهد تا نحوه تلقی او از قدرت را دگرگون کند. این مهم (که قدرت نزد شیندلر مبتنی بر ارتباط جمعی است) در سکانسهای مختلفی از فیلم به چشم میآید.در سکانسی که جشن سالروز تولد شیندلر به تصویر درمیآید ما شاهدیم که یک دختر و پسر اردوگاهی کیکی را که یهودیان اردوگاهی با امساک کردن و سخت گرفتن بر خود توانستهاند تهیه کنند با طیب خاطر به شیندلر تقدیم مینمایند و این در حالی است که در جشن عروسیای که در خود ارودگاه در جریان است خبری از شیرینی یا تنقلاتی در میان نیست. در این صحنه ها به خوبی ما شاهد نتایج تلقی شیندلر از قدرت هستیم،فداکاری زیردستان او در راه اهداف و آرمانهای شیندلر و گذشتن از حقوق خود در راه کسب رضایت او ما را به این مهم هدایت میکند که شیندلر در تلقی خاص خود از قدرت اشتباه نکرده است و این افسر آلمانی است که این مهم را درنمییابد و سرانجام هم نتیجه این درنیافتن را با به دار آویخته شدن پاسخ میگوید.گویی اسپیلبرگ میخواهد نشان دهد که خواستهای جمعی و ارتباط جمعی است که میتواند انسانهای حاکم را حفظ کند و هاله نجات و رستگاری را برای ایشان به وجود آورد. در همین نحوه تلقی شیندلر است که ما شاهدیم چگونه شیندلر توانسته است ثروت هنگفت و وسوسهانگیزی را در شرایط وخیم جنگی فراچنگ آورد،در صحنهای که او چمدان پولها را نظاره میکند ما شاهدیم که او چقدر در منش خود با یهودیان اجرا مادی هم برده است. اقتصاد هم در فیلم مرتبط با قدرت ارتباطی است، سرمایه تنها در صورت این نحوه از اقتدار است که شکوفا میشود و به پشتوانهای محکم برای اعمال (تصویرتصویر) (تصویرتصویر) قدرت شیندلر مبدل میشود.یهودیان شیندلر با طیب خاطر برای او کار میکنند و توقع چندانی هم از او ندارند و حتی امور شخصی خود را در جهت کسب خاطر رضایت او فرو میگذارند.بهطور مثال خاخام یهودیای که در کارخانه شیندلر کار میکند،هرگونه وظیفه شخصیاش که مرتبط با نقش او به عنوان یک روحانی باشد را فرو میگذارد و در عوض سعی وافر خود را به کار میبرد تا نقش جدیدش را در کسوت یک کارگر ماهر و مفید اجرا کند و بدین طریق نیروی خود را در فزونی یافتن موقعیت شیندلر به کار گیرد. این نتیجه گیری شاید چندان بیعیب و نقص در نظر نیاید و گمان شود که چون این خاخام در موقعیت و جایگاه خاصی قرار دارد که اگر بدین طریق رفتار نکند ممکن است به اردوگاههای کشتار جمعی منتقل شود. انگیزهء او بوده است تا از نقش ویژهء خود فروگذارد و کسوت جدید را بپذیرد.اما این گمانه صحیح نیست،چرا که ما در سکانسهایی که قبل از این در فیلم به تصویر درآمدهاند شاهد بودهایم که منش خاص شیندلر در رفتار با یهودیان بسیار متساهلانه بوده است.او به یهودی پیری که از نعمت یک دست محروم است اجازه میدهد در کارخانهاش کار کند و یا به زنی که به خاطر نجات پدر و مادر پیرش از اردوگاههای نازیها پیش او میآید کمک میکند و آنها را به کارخانه میآورد البته در سکانس قبل این سکانس با مدیر کارخانه خود که یکی از یهودیان ساکن اردوگاه است مشاجرهء سختی میکند و به او انتقاد میکند که کارخانه را تبدیل به مسکن افراد علیل و دردمند و غیرمفید نموده است. این همه نشانگر این است که تلاش یهودیان شاغل در کارخانه شیندلر نه به خاطر ترس از اینکه به اردوگاههای کار اجباری یا مرگ جمعی منتقل شوند است،بلکه به سبب این امر مهم است که به شیندلر توان و یارای این مهم را بدهند تا بتواند در مقابل آلمانهایی که با روشهای غیرانسانی و خشونتآمیز با آنها برخورد میکنند از آنها محافظت نماید و چون موسی در برابر فرعون زمانه،ایشان را به وادی ایمن کوچ دهد.در سراسر فیلم نقش شیندلر به عنوان منجی قوم یهود (بدون پشتوانه اقتدار او زا طرف یهودیان) به این سبب تحکیم میشود که یهودیان زیردست او به او وفادارند و بدون کمی و کاستی در خدمت مقاصد و اهداف او خود را به فراموشی سپردهاند.اقتصاددان یهودی از تخصص خود بهره میگیرد تا ضمن حفظ موقعیت او سرمایه او را افزایش دهد.استاد دانشگاه برای کارخانه او کار میکند و از تخصص اصلی خود چشم میپوشد. خاخام یهودی نقش خود را فراموش میکند و در عوض به کارگر متخصصی تغییر نقش میدهد و بسیاری نشانه های دیگر که حکایت از انگاره سیاسیای دارد که قدرت را مبتنی بر یک خواست جمعی و ارتباط جمعی میداند.
در نگارش این مختصر برای توصیف آرای آرنت از کتاب قدرت بهره بردهام. ر.ک:قدرت/استیون لوکس/قدرت مبتنی بر ارتباط:هانا آرنت/فرهنگ رجایی/مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (1).قدرت مبتنی بر ارتباط 2 تا 10 همانجا.
اسکار شیندلر که تاجری معمولی است که عضو حزب نازی است، به خاطر طبع خوشگذران خود و با توجه به دوستی بین او و مقامات رده بالای ارتش که بیشتر به خاطر سخاوت وی است، موفق می شود کارخانه ای را با پول یهودیانی که در خفا با آنان شریک شده بخرد. سپس یهودیان را به عنوان کارگر در کارخانه اشتغال می دهد...