مجتبی عبداللهی : شاهكار به یاد ماندنی اورسن ولز سرگشتگی شهروندی را نشان می دهد كه به مردم زمانه اش عشق می ورزید و حاضر بود همه دارایی و حتی شهرتش را به...
18 آذر 1395
شاهكار به یاد ماندنی اورسن ولز سرگشتگی شهروندی را نشان می دهد كه به مردم زمانه اش عشق می ورزید و حاضر بود همه دارایی و حتی شهرتش را به خاطر آنها بدهد اما چرخ روزگار به گونه ای دیگر چرخید و او را با همه آرمان هایش به زمین زد. كین كه در اثر بازی زمانه ثروت هنگفتی را از همان اوان كودكی به دست آورده بود و خود هم خبر نداشت در مسیری قرار گرفت كه قیم او تاچر باید برایش تعیین می كرد اما روح جسور و عصیانگر كین از همان ابتدا تاب چارچوب های بسته او را نیاورد و با كوفتن سورتمه اش كه آن را غنچه رز می نامید بر او، وی را نقش بر زمین ساخت و این آغاز دورانی ناخواسته بود كه بعد ها طی هفتاد سال هیچ گاه طبق میل تاچر درنیامد و راهی را كه خود می خواست برگزید، هر چند حسرت كودكی نیمه كاره در تمام عمر در او ماند. چارلز فاستر كین از آن شخصیت های عجیبی بود كه كمتر پیدا می شوند كه بخواهند ثروت عظیم خود را در راهی كه بدان اعتقاد دارند هزینه كنند. كین برخلاف ادعای برخی كه تصور می كردند او اصلاً به دارایی خود آگاه نیست و این اعمال را ناآگاهانه انجام می دهد و شاید با برچسب نوعی مریضی می خواستند وضعیت به وجود آمده موجود را توجیه نمایند، اتفاقاً به میزان دارایی خود واقف بود و در جایی از فیلم هم بدان تكیه می كند.
كین بدون اینكه مایل باشد به خاطر صلاحدید بزرگتر ها از دنیای شیرین كودكی جدا می شود و در شهر تحت مراقبت ها و چارچوب های خاصی بزرگ می شود تا به اصطلاح خوشبخت شود اما با مروری بر زندگی او تصویری از رضایت خاطر و آرامش در آن نمی بینیم.كین مجبور می شود تمامی خاطرات و دلخوشی هایش را در همان روستا بگذارد و در هوایی برفی كه یادآور سورتمه سواری است و در اوج خوشی دنیای خاص خود به محیط جدی آدم های بزرگ پا نهد تا بلكه به سعادتی كه برایش رقم زده اند دست یابد. فاستر كین همان طور كه خود می گوید دارای چند شخصیت متضاد می شود. یكی كین سرمایه دار بزرگ كه یك امپراتوری اقتصادی را باید اداره كند و دیگری كینی كه علاقه ای به این امور ندارد و ترجیح می دهد در اوج پست و مقام و تقدیر و ستایش اطرافیان، خبری معمولی را كه از مشكلات مردم در زمینه اجتماعی تهیه كرده به دست چاپ بسپرد و بعد طوری از معركه در برود و به معشوق خود بپردازد، نظیر صحنه ای كه از سفر برمی گردد و بی اعتنا به مراسمی كه برای او تدارك دیده اند سریع قافیه را ترك می كند. ورود كین در دنیای سیاست هم كاملاً اتفاقی است، چرا كه او اصلاً سیاستمدار نیست. نگاه او به سیاست نگاهی انسانی است در حالی كه ماهیت واقعی امر سیاست اخلاق را برنمی تابد، در نتیجه آخر و پایان این راه برای او جز محو شدن و شكست چیزی در پی ندارد. كین در مقطعی تصور می كند كه حالا كه از خواسته های شخصی اش محروم مانده و در موقعیتی خاص قرار گرفته می تواند دینش را به همشهریانش با رسوا كردن فاسدان و سیاستمداران در روزنامه اش و یا در مقام فرمانداری ادا كند، بعد از تمام فراز و نشیب ها پی می برد كه همه آنها خواب و خیالی بیش نبوده و كلاً ساختارهای اجتماعی و سیاسی به گونه ای بنا شده كه افرادی چون او كه دارای معیار های اخلاقی اند، در آن دوام نمی آورند، مگر آنكه بخواهد با ساختار های فاسد به نوعی كنار بیاید و همزیستی كند كه آن هم كار او نیست. كین در اوج محبوبیت و زمانی كه می خواهد برای مردم كاری كند، به بهانه ای كه سرپوش جنایات و فساد رقیبش می شود از صحنه حذف می شود و مردمی كه همواره ظاهر را می پسندند بلافاصله از او روی برمی گردانند و به رقیب فاسدش رای می دهند.از نكات جالب فیلم قضاوت های پارادوكسیكال مردم در مورد كین بعد از مرگ او است. عده ای او را طرفدار طبقه كارگر و عده ای هم او را ضد این طبقه می دانند. برخی او را كمونیست، عده ای او را فاشیست و به هر حال هر برچسبی كه می خواهند به او وارد می كنند، فارغ از اینكه افكار واقعی كین و اینكه او نگران وضعیت آنان بود، برایشان مهم باشد. از نكات دیگر شخصیت كین اثرگذاری او به ویژه در مقطعی در افكار عمومی بوده است. و اینكه بلافاصله بعد از چاپ عكس های خصوصی اش به یكباره از فرشته نجات تبدیل به دیوی نزد مردم می شود و سقوط می كند. فاستر كین از این همه تغییر ناگهانی در افكار عمومی حیرت زده می شود، چرا كه فكر می كرد پشتیبانی مردم را در رسوا نمودن خیانت ها به دنبال دارد و البته به همین خاطر حاضر به باج دادن به رقیب نمی شود، اما جریان به نفع رقیبی كه دنیای سیاست را بهتر می شناسد و موج سواری و هدایت افكار عمومی را به وسیله پروپاگاندیسم بهتر بلد است، دگرگون می شود و كین كه قصد رعایت صداقت و خبر رسانی صحیح به مردم را دارد مغلوب شرایط می شود. كین بسیار زیرك و هوشیار بود اما این صفات در كنار اخلاق در جوامع پر هیاهوی امروزین كارایی ندارد، به همین سبب برای او جایی جز در خاطرها نمی ماند. فیلم نشان می دهد كه همان طور كه تصور ایجاد عدالت، وهمی بیش نیست، ماندگاری افرادی چون او با دیدی معصومانه در عرصه سیاست هم خواب و خیالی بیشتر نمی تواند باشد. خود كین هم در جایی به كنایه می گوید: «من همیشه با نعمت بازی كرده ام، اگر پولدار نبودم ممكن بود شخصیت بزرگی شوم و با توجه به زیركی و هوشم وضعم بهتر می شد.» واقعیت آن است كه كین با آن همه درایت و تیزهوشی اگر فقط كمی به قوانین ضداخلاقی عرصه اجتماع و سیاست پایبند بود، می توانست بسیار در این مقوله رشد كند و سال ها سكان قدرت را به دست گیرد.
همشهری چارلز فاستر كین شخصیتی استثنایی و منحصر به فرد بود. او توانست علاوه بر قدرت اقتصادی كه داشت، قدرت معنوی خاصی نزد افكار مردم پیدا كند و این امر به واسطه علاقه اش به آنها ایجاد شده بود. او به جای گسترش امپراتوری عظیم اقتصادی اش رو به سوی ایجاد روزنامه با هدف آگاهی رسانی به مردم می آورد. كم كم اثرگذاری اش به قدری می گردد كه نظراتش در مخالفت با جنگ جهانی برای همه مهم می شود. او طرفدار صلح است و در مصاحبه اش سران دیگر كشور ها را عاقل تر از آن می خواند كه علاقه به جنگ داشته باشند غافل از اینكه در همان زمان سیاستمداران در حال كشیدن نقشه جنگ بودند. ورود او به عرصه سیاست به جهت رسوایی برای رقبا خطرناك است پس هر طور شده او باید كنار برود. روزنامه هایش بسته می شوند تا ارتباط او با مردم قطع شود و در فرصتی مناسب كه كین با ناشی گری به آنها می دهد، او را به پایین پرتاب می كنند. تقابل او با قیم خود تاچر جالب است. او كسی است كه دوران كودكی را برایش ناكام كرد و همواره سعی داشت او را گرگی برای دریدن مردم تربیت كند اما خود ناكام ماند.
همشهری کین اولین فیلم بلند اورسون ولز و بهترین فیلم تاریخ سینما یکی از آثاری است که تا مدت ها کشف نشد. اورسون ولز کارگردان فیلم در موقع ساخت این اثر در دهه بیستم زندگیش به سر میبرد. چارلز فاستر کین ثروتمند و مشهور درست پیش از مرگش کلمه رزباد را به زبان می آورد ولی کسی از علت بیان این کلمه سردرنمی آورد، خبرنگاران متعددی شروع به واکاوی زندگی کین میکنند تا از راز این کلمه باخبر شوند...