به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
بسیار خوانده و شنیده شده که وقتی قرار است از غیراستاندارد بودن سینمای ایران بحثی شود، یکی از مهمترین محورهای بحث، عدم واکنش سینماگران به حوادث روز بوده؛ اینکه اگر فلان اتفاق در هر کشور صاحب سینمای دیگری در جهان افتاده بود، فیلمهای متعددی از روی آن ساخته میشد و سینماگرانشان بلافاصله به آن واکنش نشان میدادند و آن را دستمایه فیلم بعدیشان قرار میدادند. جدا از درست و غلط بودن این فرض و بدون بحث در این باره که آیا فقدان چنین واکنشهای سینماییای ملاک کیفیت است یا نه، میتوان نتیجه گرفت فیلمی مثل «چهارراه استانبول» در پاسخ به چنین نیازی ساخته شده و قرار بوده خلائی که به آن اشاره شد را پر کند اما «چهارراه استانبول» قبل از هر چیز، یکی دیگر از فیلمهای مصطفی کیایی است. شبیه به بقیه فیلمهایش، مخصوصا فیلمهای آخر. با همان سر و شکل و با همان نوع نگاه به شخصیتها. دوباره چند تا جوان آسمانجل در مرکز ماجرا هستند که چون حقشان که اصلا معلوم نیست چیست، توسط پسرحاجی، قمارباز، مسؤول، کارخانهدار و امثال اینها خورده شده، اجازه دارند هر کاری بکنند و سر هر کسی را کلاه بگذارند و هیچ موقعیتی را که بشود با دروغ و دغل از آن سودی برد، از دست ندهند. دوباره لحن شوخ و سریع فیلم در شروع آن به چشم میخورد و مخاطب را امیدوار میکند و البته در ادامه هم به سیاق فیلمهای اخیر سازندهاش با آشفتگی داستان و چفتوبستهای سست آن، هر احتمال مثبتی را از بین میبرد.
دوباره دیالوگهای شدیدا شعاری و بیفایده در بدترین جای ممکن سر میرسند و برای اینکه نشان دهند فیلم دغدغههای مهمی هم دارد و همینطوری برای خنده و تفریح ساخته نشده، مهمترین لحظات فیلم را به کلی منهدم میکنند. و دوباره وجوه «فنی» تصویری خودنمایی میکند. برای اینکه تصاویر به قدر کافی «چشمگیر» باشند و لابد با این تصور که این مهمترین عاملی است که میتواند یک فیلم را به کیفیتی «سینمایی» برساند. آن هم با تصاویر بیروح و بیجانی که مدام دارند به ما یادآوری میکنند که «آن ساختمان پلاسکویی را که سال قبل با خاک یکسان شد، یادتان هست؟ حالا آن را عین اصلش درآوردیم!» اما نسبت فیلم با آتشسوزی ساختمان پلاسکو چیست؟ بهتر است خودمان را اذیت نکنیم. هیچ نسبت خاصی وجود ندارد. حتی تیزر تبلیغاتی فیلم هم ارتباط قابل قبولتری با این حادثه برقرار میکند تا خود فیلم (از تیزر اینطور برمیآید که دختری در یکی از اتاقهای قفلشده ساختمان در حال سوختن گیر افتاده؛ چیزی که خودش میتواند دستمایه یک فیلم جذاب دلهرهآور باشد). تمام تاثیر سوختن و ریختن پلاسکو در «چهارراه استانبول» در این خلاصه میشود که ۲ شخصیت اصلی ماجرا در ترافیک حاصل از آن گیر میکنند (نجات دختر محبوس هم به قدری سردستی و بیمایه است که بهتر است کلا نادیدهاش بگیریم). فایده دیگرش هم این است که آن دیالوگهای فاجعهبار، با عبارت «پلاسکو وقتی ریخت که...» شروع شوند و از شعاریشدن هر چه بیشتر، کوتاه نیایند. حالا میشود با اطمینان گفت حادثه پلاسکو برای این فیلم یک عنصر کاملا زینتی بوده و قرار نبوده هیچ خلائی با ساخت آن پر شود.
یعنی همهچیز از قبل آماده بوده (البته با همان کیفیتی که گفته شد) و صرفا این ماجرا هم به آن ماجرای اصلی الصاق شده است، آن هم نه به شکلی که داستان اصلی یا جزئیات آن را تغییر دهد بلکه تنها با این ترفند که خیابان جمهوری به عنوان مسیر تعقیب و گریز آن دو نفر تعیین شود. و این مساله در بهترین حالت، آدرس غلط دادن به مخاطب است؛ اینکه یک فیلم جعلی را به جای یک واکنش درست و سینمایی و بموقع به او قالب کنیم و در قحطی چنین فیلمهایی به این توهم دامن بزنیم که صرف سوار شدن بر موج یک موقعیت خاص، میتواند نشانه مطمئنی از بهروز بودنمان باشد و دغدغههای متعالیمان را به نمایش بگذارد.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.