محمدرضا عبدی : این فیلم دربارهٔ زندگی جاننَش ریاضیدان برنده جایزه نوبل اقتصاد ساخته شده است. جان فوربز نش ریاضیدان نابغه و برجسته آمریکایی که در سنین جوانی به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا شد....
18 آذر 1395
این فیلم دربارهٔ زندگی جاننَش ریاضیدان برنده جایزه نوبل اقتصاد ساخته شده است. جان فوربز نش ریاضیدان نابغه و برجسته آمریکایی که در سنین جوانی به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا شد. اسکیزوفرنی یک بیماری روانی با منشاء نامشخّص و علایم متغیّر است. مشخصه این بیماری عدم توانایی درک و یا بیان واقعیت است. این بیماری دارای عوارضی همچون عدم ارتباط منطقی در رفتار و گفتار، انزوا و گوشهنشینی بیشازحد و هذیان و توهم است. علایم این بیماری بسیار متنوع است. هذیان گویی، داشتن توهمهای مختلف از قبیل دیدن اشیاء یا افراد غیرواقعی، اختلال در تکلم، رفتارهای حرکتی عجیب و بالاخره سرکوب شدن عواطف و احساسات فرد بهطوری که در نهایت دچار مشکل در عملکرد اجتماعی یا شغلی و اختلال در روابط با دیگران شود، بیمار مبتلا به روان گسیختگی ممکن است یک حالت کاملا برآشفته و پرخاشگر داشته و یا ممکن است بهکلی ساکت و بیحرکت گوشهای نشسته باشد. شایعترین توهمهایی که این بیماران به آن مبتلا هستند، توهمهای شنوایی است، مثلاً بیمار احساس میکند گفتوگوی دونفر را و یا صدای کسی که غالباً به او دستور میدهد را میشنود. جاننش در تکامل نظریه بازیها نقش بسیار مؤثری داشت و بهخاطر تلاشهایش در این زمینه، در سال ۱۹۹۴ به همراه رینهارد سلتن و جان هارسانای برنده جایزه نوبل اقتصاد شد. او در سال ۱۹۹۹ از دانشگاه کارنگی ملون، دکترای افتخاری علوم و تکنولوژی دریافت نمود. او همچنین در سال ۲۰۰۳ از دانشگاه فدریکوی دوم ناپل (ایتالیا) دکترای افتخاری اقتصاد و در سال ۲۰۰۷، از دانشگاه آنتورپ (بلژیک) دکترای افتخاری دیگری در همین رشته (اقتصاد) دریافت داشت. در حال حاضر، او یکی از معروفترین استادان ریاضیات در دانشگاه پرینستون است. نخستین علائم اسکیزوفرنی در سال ۱۹۵۸ در نش نمایان شد و این در حالی بود که وی یک سال پیش از آن با آلیشیا که یک داشجوی فیزیک اهل السالوادور بود ازدواج کرده بود. البته آنها در سال ۱۹۶۳ از یکدیگر جدا شدند و این زمانی بود که علائم بیماری بیش از گذشته برای نش دردآور شده بود اما هفتسال بعد آنها بار دیگر زندگی مشترک را از سر گرفتند هرچند آلیشیا معتقد بود تنها برای کمک کردن به نش حاضر به این کار شده است و نه از روی علاقه. او صداهایی غیرواقعی میشنید که او را از خطراتی موهوم حذر کرده و وادارش میکردند تا کارهایی برخلاف خواستهاش انجام بدهد. رفتهرفته بر شدت توهمات او افزوده شد و زندگیاش در آستانه فروپاشی قرار گرفت. کرسی استادی خود را در دانشگاه از دست داد و بالاخره در بیمارستان بستری شد.
زندگی پردرد این دانشمند نابغه تا آنجا موردتوجه کارشناسان قرار گرفته است که میگویند اگر وی دچار این بیماری مخرب فکری نمیشد میتوانست بهعنوان اینشتینی جدید به دنیا معرفی شود. علاوه بر كتابهاي مختلفي كه درباره زندگي جاننش نوشته شده، دو فيلم نيز بر همين اساس توليد شده است. يكي همین فيلم «ذهن زيبا» که با واقعيت زندگي و بيماري جاننش خيلي فاصله دارد؛ و ديگري فيلم مستند «جنون درخشان» كه نگاه دقيقتر و وفادارتري به زندگي او داشته است. البته باید خاطرنشان ساخت که بین آنچه که در فیلم ساخته شده با آنچه که در واقعیت زندگی جاننش وجود داشته است تفاوتهای زیادی وجود دارد. بهعنوان مثال به برخی از این تفاوتها در ادامه اشاره خواهد شد:
باتوجه به فیلم، توهماتی که جاننش دچار آنهاست به دو صورت دیداری و شنیداریست. در صورتیکه در واقعیت امر، توهمات جاننش فقط شنیداری بوده است نه دیداری.
همچنین مراسم اهدای خودکار در دانشگاه پرینستون که در فیلم آمده است صرفاً ساخته و پرداخته ذهن کاگردان بوده و در واقعیت امر چنین مراسمی وجود ندارد.
در رابطه با فداکاریهای آلیشیا در حق همسرش جاننش در فیلم بسیار اغراق شده است. در واقع باید گفت آلیشیا در سال ۱۹۶۳ از جاننش جدا شد و دوباره در سال 2001 با او ازدواج کرد و علاوه بر سایر تفاوتهایی که بین فیلم و زندگی واقعی جاننش وجود داشته است اینکه هیچگاه به او هنگام اهدای جایزه نوبل اجازه سخنرانی داده نشد. چرا که مسؤولین برگزاری مراسم نوبل نگران بیماری و عدم ثبات ذهنی او بودند.
در کل باید گفت که این فیلم برای آشنایی با دنیای یک بیمار اسکیزوفرنیک، گزینه بسیار مناسبی است.
ریاضی دان درخشان، «جان فوریس نش جونیر» (کرو) با «آلیشیا» (کانلی) ازدواج کرده است و زندگی خوشی دارد. تا این که، ظاهرا، «ویلیام پارچر» (هریس) مأمور سیا به سراغش می رود و می خواهد در زمینه ی فعالیت های رمز شکنی به کارش بگیرد…