به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
ساخت برخی موضوعات ذاتاً برای فیلمهای مستند (در مقایسه با فیلمهای داستانی) مناسبتر است. این در مورد فیلم «۳۳ نفر»(The ۳۳) ، یک برداشتِ «بر اساس واقعیت» از فاجعه معدن کاری شیلی در سال ۲۰۱۰ که خبربین ها را در سراسر دنیا [پای گیرندهها] میخکوب کرد، صدق میکند. از سوی دیگر المانهای دراماتیک فیلم گرفتار نوعی ساختگی بودن هستند که ما را به یاد سریالهای آبکی بد میاندازد.
شباهتهای بین «۳۳ نفر» و «اورست»(Everest) به خوبی سختی تبدیل یک فاجعه واقعی به فیلمی عامه پسند را نشان میدهند. حقاً این فیلم با خوشبینی بیشتری در مقایسه با «اورست» به پایان میرسد اما هر دو فیلم قادر نیستند به خوبی این همه شخصیت را مدیریت کنند. در «۳۳ نفر» حدود دو سوم معدنچیهای زیر آوار مانده در حد تزئینات پیش زمینه بدون اسم باقی میمانند. آنهایی که بخش قابل توجهی از زمان بازی در فیلم را در اختیار دارند به تیپهای آشنایی تبدیل شدهاند. برای مثال، یکی از شخصیتها «جوانی است که همسر پا به ماهی دارد». دیگری «گرفتار و نگران مسائل خواهرش است.» و البته در فیلم «مرد پرانرژی و خوش بینی وجود دارد که از خود صفات طبیعی رهبر بودن را بروز میدهد.» و همین طور الی آخر..... به عنوان بیننده هرگز به این مردان علاقمند نمیشویم. در فیلم شخصیتهای بسیار زیادی با عمق بسیار کم وجود دارند.
«اورست» توانست بر برخی از این مشکلات از طریق ارائه تصاویر تأثیرگذار و یک حس پرقدرت از جو فیلم غلبه کند. اما «۳۳ نفر» نمیتواند به هیچ یک از این موارد بنازد. بودجه بسیار اندک فیلم روی میزان تماشایی بودن فیلم تأثیر گذاشته است و پاتریشیا ریگن، کارگردان، نتوانسته آن حس تنگاترسی که باید در صحنههای زیرزمینی احساس شود را در بیاورد. او بازی پرانرژی را از آنتونیو بندراس به عنوان ماریو «سوپر ماریو» سپولودا، رهبر معدنچیها، بیرون میکشد، اما هیچ بازیگر دیگری خود را از بقیه متمایز نمیکند. باب گانتون در نقش سباستین پینرا، رئیس جمهور شیلی، بیشتر به خاطر لهجه بسیار نامناسبش به چشم میآید تا به خاطر بازیاش. ژولیت بینوش به اشتباه در این فیلم ظاهر شده است. رودریگو سانتورو، در نقش لورنس گولبورن، وزیر معدن، نقشش بسیار حاشیهای است. به نظر بازیها ناشی از فیلمنامه هستند، که به سختی تلاش میکند تا «درام انسانی» را با المانهای ژانر هیجانی فیلمهای مربوط به فجایع طبیعی ترکیب کند. این رویکرد به ندرت در گذشته جواب داده است و اینجا هم جواب نمیدهد.
برای آن دسته از افراد که با این ماجرای خبری، که بین آگوست و اکتبر ۲۰۱۰ رخ داد، آشنا نیستند باید بگوییم که «۳۳ نفر» گاهشماری مناسبی از این فاجعه ارائه میکند. ۳۳ مرد مشغول کار کردن در عمق ۲۳۰۰ فوتی زیر سطح زمین در یک معدن طلا-مس واقع در کوپیانوپوی شیلی هستند که ناگهان معدن ریزش میکند و آنها گرفتار میشوند. وقتی که دولت عملیات نجات بدون برنامهای را اجرا میکند دوستان و خانوادههای این معدنچیها دست به اعتراض میزنند و پوشش خبری رسانهای خبر این ماجرا را به گوش انسانها در سراسر جهان میرساند. در ابتدا، معدنچیها در معرض خطر مرگ ناشی از گرسنگی و تشنگی قرار دارند اما باز شدن یک شریان نجات اجازه ارسال اقلام کوچک از سطح زمین به داخل معدن را میدهد. به این ترتیب مشکل نحوه بیرون آوردن معدنچیها قبل از این که تسلیم ناامیدی شوند یا در اثر ریزش بیشتر بمیرند به مشکل اصلی تبدیل میشود.
فیلم همچنین خیلی کوتاه به اصلاحات سیاسی در دولت شیلی اشاره میکند. همان طور که پینرا اشاره میکند، سرنوشت دولت او به نجات این معدن کارها بستگی دارد. فیلم تنشی که بین معدنچیها بعد از جایگزین شدن تنفر از فضای بسته با ترس از مرگ قریب الوقوع ایجاد میشود را دراماتیزه میکند. این فیلمِ پر از فراز و فرود مقداری تعلیق در طول مراحل اولیه نجات ایجاد میکند اما راه حل یک مشکل فنی کلیدی به صورتی خیلی آسان نمایش داده میشود.
مشکل ریشهای «۳۳ نفر» این است که علیرغم تلاش بسیار زیاد به موفقیت بسیار کمی میرسد. در تلاش برای حیات بخشیدن به شخصیتهای بسیار، فیلم نامه آنها را به کاریکاتورهای بی رمقی تبدیل میکند. در تمرکز بر پایانی خوشایند و الهام برانگیز «۳۳ نفر» نمیتواند تقریباً ۲ ساعت سختکوشی و سختی را به تجربهای ارزشمند تبدیل کند. «۳۳ نفر» همچنین به نظر ساختگی و کلیشهای میآید که این عجیب است چون این فیلم بر اساس رویدادهایی ساخته شده است که خیلی خوب مستند شدهاند. شاید بشود فیلم هیجان انگیزی درباره فاجعه معدن کاری سال ۲۰۱۰ ساخت، ولی «۳۳ نفر» این فیلم نیست.
مترجم: محمدرضا سیلاوی