جیمز برادینلی : شهرت ران هاوارد در ساخت فیلم های خوش ساخت و راضی کننده برای عامه بینندگان است.از اولین روزهای کارش پشت دوربین با فیلم ساده ای مثل "Splash/ترکش" گرفته تا موفق...
18 آذر 1395
شهرت ران هاوارد در ساخت فیلم های خوش ساخت و راضی کننده برای عامه بینندگان است.از اولین روزهای کارش پشت دوربین با فیلم ساده ای مثل "Splash/ترکش" گرفته تا موفق ترین فیلمش "Apollo 13/آپولو 13" و فیلم برنده اسکارش،"A Beautiful Mind/یک ذهن زیبا"،هاوارد همیشه ستایش منتقدان و بینندگان را پشت سر خود داشته است.البته در سال های اخیر شرایط برای او به آن خوبی ها نبوده است.اکنون او با همکاری مجدد با پیتر مورگن فیلم نامه نویس (نویسنده "Frost/Nixon/فراست/نیکسون") پا به قلمروی تاریک تری گذاشته و یکی از بهترین فیلم های این دهه خود را برایمان به ارمغان آورده است.(که از نظر تاثیر دراماتیک چیزی کم از "Frost/Nixon/فراست/نیکسون" ندارد) "Rush/شتاب" نه تنها دیدگاهی متوازن از رقابت بین دو راننده مسابقات اتومبیل رانی ارائه داده،بلکه موفق شده از پس کار مشکل به تصویر کشیدن مسابقات فرمول یک،که به ذاته ورزشی سینمایی نیست،بر بیاید.صحنه های مسابقه تاثیر گذار و پر تنش هستند اما قدرت فیلم در ترسیم چهره شخصیت ها،انگیزه ها و رقابت میان آن ها نهفته است.
بخش عمده فیلم بازسازی دراماتیک فصل سال 1976 فرمول یک است که در طی آن جیمز هانت (کریس همزورث) و نیکی لائودا (دنیل برال) رقابتی شانه به شانه برای تصاحب عنوان قهرمانی داشتند.از آن جا که احتمالا 95 درصد مخاطبان فیلم از پایان آن آگاه نیستند،حرفی از آن به میان نمی آورم،اگر چه همه وقایع آن در تاریخ ثبت شده است.هاوارد تنها تغییرات کوچکی در وقایع داده و این تغییرات عمدتا جزئیات مربوط به شخصیت ها هستند که نحوه آشنایی آن ها با همسران آینده شان یکی از این تغییرات است.می توان گفت روابط عاشقانه مرکزی فیلم،رابطه هانت با سوزی میلر مدل (الویا وایلد مو طلایی) و رابطه لائودا با مارلین (الکساندرا ماریا لارا)،از ضعیف ترین جنبه های فیلم است.هاوارد در گذشته تبحر خود در ترسیم روابط عاشقانه را به رخ کشیده بود اما خبری از این مهارت در "Rush/شتاب" نیست.
از نظر فنی "Rush/شتاب" را می توان فیلمی ورزشی دانست،زیرا داستان رقبایی را نقل می کند که برای به دست آوردن قهرمانی می جنگند.در اکثر فیلم های این گونه آدم خوب و آدم بد داستان به وضوح مشخص هستند و این که باید طرف دار که باشیم از پیش تعیین شده است.این امر لزوما بد نیست اما وجه درام داستان را منحرف می کند.در "Rush/شتاب" هاوارد و مورگن رویکرد دیگری در پیش گرفته اند.داستان فیلم بین هانت و لائودا به خوبی تقسیم و تراز شده است و ظاهر و باطن آن ها به نمایش در آمده است.هانت فردی سطحی،مغرور،خود شیفته و اهل شلوغی است و لائودا اخمو و آدم گریز است.شیوه فیلم در ترجیح ندادن یکی از این دو به دیگری پویایی خاصی در آن ایجاد کرده است.مخاطب درگیر زندگی هر دو شخصیت می شود و قهرمان شدن اگر چه مهم است اما در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد.
گزاف نیست اگر بگوییم بدون رقابت موجود میان این دو،هیچ یک از آن ها نمی توانست تا این اندازه به موفقیت برسد.تصادف لائودا که در صحنه ابتدایی فیلم به آن اشاره می شود،لحظه تعیین کننده ای در رابطه آن دو است.او با تحریک هانت و به این دلیل که نمی خواهد در برابر او کم بیاورد در این مسابقه ی خطرناک شرکت می کند.در دوران نقاهت این دیدن موفقیت های هانت است که به او انگیزه بازگشت به میادین را می دهد.همان طور که خود لائودا بعدها می گوید،اگر چه هانت واسطه تصادف و آسیب دیدگی او بود اما خود او انگیزه بازیابی و بازگشت لائودا نیز شد.
"شتاب" فیلمی مستقل نیست و وجود بودجه هالیوودی در فیلم مشهود است.جنبه های مختلف تولید فیلم فوق العاده اند که جزئیات مربوط به زمان رویداد فیلم از مهم ترین آن ها است.صحنه های مسابقه عالی کار شده اند.در مسابقات مختلف ترسیم شده در فیلم هیجان بالایی وجود دارد که سر آمد آن ها مسابقه پایانی در پیست بارانی ژاپن است.برای مطابقت داشتن نسبی داستان با واقعیت،فیلم نامه در بعضی جاها دچار محدودیت شده است (مثلا صحنه اوجی که پیش روی پا یا پای آن دو در پیست را نشان دهد در فیلم وجود ندارد،زیرا چنین اتفاقی در 1976 نیفتاده است) اما همین امر باعث شده فیلم کم تر مصنوعی و اتو کشیده به نظر برسد.
با بودجه ظاهرا 40 میلیون دلاری که فیلم داشته هاوارد برای کم نیاوردن مجبور شده تعداد بازیگران سر شناس حاضر در فیلم را کم کند.خبری از بازیگران گران قیمت فهرست A (لیستی از 10 بازیگر پر در آمد هالیوودی که همه ساله منتشر می شود و در آن عوامل مختلفی مثل ارزش بازیگر در تولید و تبلیغات فیلم و موفقیت فیلم های او در گیشه در نظر گرفته می شود) در فیلم نیست،اگر چه همزورث با در دست گرفتن چکش "Thor/تور" در جهت قرار گرفتن در این لیست حرکت می کند.همزورث در "Rush/شتاب" بازی بسیار خوبی ارائه داده است و شخصیت و گستره توانایی های او در بازیگری با رها شدن از بند محدودیت های خدای شمالی،"Thor/تور"،خود را نشان داده اند.الویا وایلد دیگر نام آشنای فیلم در همان نقش (خوشبختانه) کوتاهش بازی افتضاحی انجام داده است.بهترین بازی فیلم از آن دنیل برال است که خشم حاصل از برانگیخته شدن را با خصیصه نو آوری و آدم گریزی در شخصیت لائودا در هم آمیخته است اما شاید 99 درصد بینندگان تا کنون او را ندیده باشند.(اگر چه او نقش های مکملی در فیلم های "Inglourious Basterds/حرامزاده های لعنتی" و "The Bourne Ultimatum/اولتیماتوم بورن" داشته است)
با حذف چند صحنه "Rush/شتاب" می توانست به جای R (درجه بندی سنی محدود یا Restricted،افراد زیر 17 سال با حضور والدین مجاز به تماشای این فیلم ها هستند) درجه PG-13 (افراد زیر 13 سال با حضور والدین مجاز به تماشای این فیلم ها هستند) بگیرد.سینه ها،باسن ها و تک صحنه ای که بدن له شده بعد از تصادف را نشان می دهد می توانستند به راحتی از فیلم حذف شوند اما به هاوارد بابت خودداری از این کار احترام می گذارم،زیرا "Rush/شتاب" فیلمی نیست که برای نوجوانان جذابیت داشته باشد،پس چرا سعی شود آن ها هم مخاطب فیلم قرار گیرند؟"Rush/شتاب" برای بزرگ سالانی مناسب است که دوست دارند در فیلم های ورزشی هم کمی ابهام در خوب و بد بودن شخصیت ها ببینند.طرفداران فرمول یک که سال 1976 را به یاد دارند از فیلم لذت خواهند برد و اما برای دیگرانی چون من که در دویستمین سال گرد استقلال آمریکا (1976) به چیزهای دیگری علاقه داشتند این فیلم نه تنها یک درس خوب درباره تاریخچه ورزش است،بلکه دو ساعت سرگرم کننده در سینما را رقم خواهد زد.
نیک لادا در مسابقات اتومبیل رانی سال 1976 بر اثر یک حادثه ناگوار به شدت مصدوم شده و با زحمت از مرگ می گریزد. اما این راننده جسور مدتی بعد باز هم به مسابقات بازگشته و اینبار باید رقیبش جیمز هانت را برای قهرمانی از سر راه بردارد...