جیمز براردینلی : «مکس ديوانه: جاده خشم»(Mad Max: Fury Road) روی پرده میرود. اين را نمیشد واضحتر يا خلاصهتر از اين گفت. سی سال بعد از آخرين باری که روی پرده عريض سينما...
14 آذر 1395
«مکس ديوانه: جاده خشم»(Mad Max: Fury Road) روی پرده میرود. اين را نمیشد واضحتر يا خلاصهتر از اين گفت. سی سال بعد از آخرين باری که روی پرده عريض سينما ظاهر شد، مکس برای گرفتن انتقام برمی گردد. «جاده خشم»، تا حدی باز راه اندازی[۱] يا ريبوت، تا حدی دنباله و تا حدی چيزی کاملاً متفاوت از اين دو است که ما را با خود به سفری میبرد که هم شبيه و هم متفاوت از فيلم قبلی است. جرج ميلر از بازيگران جديدی استفاده کرده و بودجه عظيمی را صرف ساخت فيلم «مکس ديوانهای»، که هميشه میخواسته بسازد ولی هرگز به طور صد در صد آمادگی ساختش را نداشته، کرده است. صحبت از آوردن سينما به سطح جديدی است... صندلیهای سالنهای نمايش دهنده «جاده خشم» بايد مجهز به کمربند ايمنی باشند.
سه دهه فاصله بين اکران «مکس ديوانه: فراتر از طوفان»(Mad Max: Beyond Thunderstorm) و اکران «جاده خشم» بيشتر تابع شرايط بوده تا قصور ميلر. در طول اين وقفه، او بارها تلاش کرد تا اين پروژه را کليد بزند، اما موضوعات مربوط به درخشش (و بعد افول) مل گيبسون، به عنوان بزرگترين ستاره هاليوود، و مشکلات پيدا کردن لوکيشنی متناسب با فيلمنامه جديد باعث شدند که اين پروژه عليرغم چندين بار افتتاح متوقف بماند. در اينجا ممکن است گفته شود که اين وقفه طولانی به فروش فيلم کمک خواهد کرد- اين نه تنها منجر به اين شد که مرد جوان تری نقش اول را بگيرد، بلکه به ميلر اجازه داد تا زمان بيشتری را صرف جنبه نمايشی فيلم کند که در آناليز نهایی به عنوان بزرگترين نقطه قوت فيلم برای فروش بهتر تبديل شود.
وقتی به فيلمهای اکشن تابستان نگاه میکنيم، اين چيزی است که به نظر می رسد. «جاده خشم» به عنوان يک دنباله تقريباً دو ساعته (با تنها يک دوره ۱۵ دقيقهای بدون هيجان در کل فيلم)، جاده خشم پيروتکنيک، اثر اغراق گونه مايکل بی را با اثر پرزرق و برقی از جنس «سريع و خشن» ترکيب میکند. زمان پساآخرالزمانی فيلم لوله آزمايشی است که در آن آدرنالين و تستوسترون در يک کوکتل منفجره ترکيب میشوند. با اين حال، عليرغم اين همه اکشن، هيجان و ضرب و شتم، شخصيتها خيلی خوب تعريف شدهاند. ميلر زمان مناسبی را صرف توضيح گذشته شخصیتها و تعاملاتشان کرده است تا از اين رهگذر به آنچه ممکن بود به راحتی به کاتهای مقوایی (مانند فيلم بی) تبديل شوند زندگی ببخشد. به عنوان يک قاعده هميشگی فيلمهای اکشن، اتفاقات معقول به نظر میرسند چون ما به آنچه برای قهرمان داستان رخ میدهد اهميت میدهيم. اما «جاده خشم»، استثنای خوشايندی در اين قاعده کلی است.
ماجراهای اين فيلم نيز در همان آينده نفرت انگيز مرد امگایی فيلمهای «مکس ديوانه: جنگجوی جاده»( Mad Max 2: The Road Warrior)، «فراتر از طوفان» رخ میدهد. وقتی همه دنيا به بيابان تبديل میشود، آب به کالای بسيار ارزشمندی تبديل میشود. و وقتی که آزادی تنها از طريق سفرهای طولانی ميسر میشود، بنزين نيز بهای زيادی میيابد. داستان فيلم کاملاً سرراست است: مکس راکاتانسکی (تام هاردی)، مرد تنهایی که در غم مرگ همسر و دخترش خرد شده است (رويدادهایی که در فيلم سال ۱۹۷۹ بيان شدهاند)، به نيروهای امپراتور فيوريوسا (چارليز ترون) میپيوندد تا با ربودن هر پنج همسر يک جنگ سالار (هيو کيز-بايرن): اسپلنديد (رزی هانتينگتون-ويتلی)، توست (زو کراويتز)، کيپيبل (رايلی کياف)، دگ (ابی لی) و فراجايل (کورتنی ايتون) با وی بجنگد. با اين حال، اين جنگ سالار تمايلی ندارد تا به مادران بالقوه کودکانش اجازه دهد تا برای کشتن مکس و فيوريوسا بروند و آنها را برمی گرداند. شايد بعضی چيزها پشت بيشتر مردها را بلرزانند، اما راکاتانسکی الکی به مکس ديوانه معروف نشده است.
ستاره واقعی فيلم کيست؟ مکس ديوانه هاردی يا جلوه های بصری ديوانهوار و باشکوه ميلر. بدون شک اين يکی از بهترين فيلمهایی است که در چند مدت اخير اکران شده است. صحنه های روز فيلم درخشان و رنگی هستند، همراه با تعداد زياد رنگ قرمز و نارنجی و شبها مملو از رنگ آبی هستند که باعث میشوند تقريباً همه چيز به صورت سياه و سفيد ديده شوند. تاکيد بر جلوههای ويژه عملی (مکتب قديم) به جلوه های کامپيوتری حال و هوای خاصی به تعقيب و گريزها و نزاعهای فيلم داده است که در بسياری از فيلمها (مانند سريع و خشن مذکور) ديده نمیشود. تماشای يک فيلم سه بعدی در شرايطی که بابت هزينه بليط نگران نيستيد تجربه مفرحی است (البته بايد اضافه کنم که اين فيلم هنوز تا جايگاه فيلمهایی مانند آواتار و جاذبه فاصله زيادی دارد.)
تام هاردی از تأثير جرج لازنبی اجتناب میکند. هميشه پيروی از بازيگری که مهر پاک نشدنی خود را پای يک نقش زده است بسيار دشوار است. لازنبی خود قادر نبود اين کار را با نقش باند انجام دهد؛ شون کانری در «در سرويس مخفی ملکه»(On Her Majesty's Secret Service) دور از دسترس به نظر می رسيد. با اين حال، هاردی در «جاده خشم» از همان صحنه اول مکس است. شايد اين مرهون فاصله سی ساله بين نقش او و نقش گيبسون باشد. هاردی با استفاده از شرايط خاص فيلم مکسی را به ما نشان میدهد که راهش را در ميان ۱۲۰ دقيقه فيلم به خوبی پيدا میکند.
همبازی هاردی در جاده خشم، چارليز ترون نيمه کچل است که وابستگی خود را به اين نقش با تراشيدن سرش اثبات کرده است. حال میتوانيم فيوريوسای ترون را به معبد قهرمانهای زن فيلمهای اکشن در کنار سيگورنی ويور در «بيگانه» و ليندا هميلتون در «ترميناتور ۲» اضافه کرد. فيوريوسا بيشتر از اين که يک نقش مکمل باشد يک نقش اصلی است؛ فيلم به يک اندازه به داستان او و مکس میپردازد. نيکلاس هالت نقش مردی را بازی میکند که بيشتر نقش اصلی فيلم ديوانه است.
رويکرد ميلر برای افرادی که خيلی زود از فيلمهای اکشن کسل میشوند، يک جايگزين دارد. گذشته شخصيتها از طريق فلش بکهای سريع، يک صدای سرسری و ديالوگهای تصادفی ارائه میشوند. از لحظات کم اکتان خيلی کم استفاده شده است. غير از 15 دقيقه استراحت فيلم که به بازيگران و تماشاگران اجازه میدهد تا نقش خود را چاق کنند، «جاده خشم» نمره قبولی اکشن را میگيرد. کسانی که از تعقيب و گريز ماشينها در سه گانه قبلی لذت بردند، عاشق جاده خشم میشوند. اين فيلم مفهوم «لذت تماشای فيلم در تابستان» را به اوج خود میرساند.
[۱] در داستانهای سری، به معنای درنظرنگرفتن تمامی اتفاقات و رخدادهای قبلی و خلق دوباره شخصيت و بازسازی داستان است.
در آینده ای دور، در حالی که تنها بیابانی خشک از زمین باقی مانده است، باقیمانده ی نسل انسان ها برای بدست آوردن واجبات زندگی حاضرند یکدیگر را بکشند. مکس، مردی کم حرف که زن و بچه اش را از دست داده است، به تنهایی سفر می کند و در جستجوی صلح است...