به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
شاید برجسته ترین نکته ای که درباره «رسوایی ۲»، حداقل در ذهن برخی جرقه بزند، علی السویه و علی البدل بودن تیتر فیلم به عنوان چکیده محتوایی اثر است؛ به این معنا که نام این تیتر می توانست به جای «رسوایی ۲»، «معراجی ها2» باشد و شاید «اخراجی ها4» و حتی «اخراجی ها6»؛ تفاوتی نمی کرد؛ آدم ها همه همان اند؛ قهرمان ها و ضدقهرمان ها همان، مردم همان، جهان فیلم همان، تم و دستمایه و موقعیت مرکزی و مسأله اصلی همان، گره افکنی ها و گره گشایی ها و فراز و فرودها همان، نحوه شکل دهی و پرداخت و پیشبرد رفتارها و کنش واکنش ها و رویدادها و سیر داستانی همان.
اما اشتباه نکنید! چرا که این خصیصه، نه تنها مبین و مؤید فیلمسازی مؤلف دارای نگاه، نگره، جهان، دغدغه و مسأله ممتد و پیوسته و ریشه دار نیست؛ بلکه نوعی سندرم بازتکرار است؛ یعنی همان عاملی که باعث می شود با تماشای حداکثر ده دقیقه از «رسوایی ۲»، کلیه مختصات ساختاری، روایی، داستانی و حتی محتوایی فیلم را مو به مو و به عینه حدس بزنیم و بدانیم که قرار است به استقبال «تکرار مکررات»ی دیگر برویم؛ بی آنکه کاراکترها به لحاظ خُلق، منش، کنش و حتی شکل و شمایل، کمترین تفاوتی با اسلاف شان داشته باشند یا حداقل در موقعیت تازه تری قرارگرفته باشند؛ بی آنکه تم، دستمایه و موقعیت مرکزی متفاوتی برای طرح مسأله، دغدغه، حدیث نفس و درونمایه مدنظر فیلمساز درنظرگرفته شود یا حداقل مکانیزم طراحی پیام، نو باشد؛ و بی آنکه در نوع، نحوه، چگونگی و چرایی گره افکنی ها و گره گشایی ها، فراز و فرودهای شخصیتی و موقعیتی و خطوط داستانی، تفاوت یا خلاقیتی ایجاد شود یا حداقل در رفتارها، کنش و واکنش ها و رویدادهای خالق آن فراز و فرودها، نوگرایی اعمال شود.
آری! هنوز با فیلمسازی مواجهیم که در آثارش قرار است ارائه درونمایه و حدیث نفس، به نحو کاذب باشد و از طریق جملات قصار و خطابه های غرایی که بدون کوچکترین بستر داستانی، نمایشی و حتی تصویری، به عریان ترین و ابتدایی ترین نحو ممکن و صرفاً به شکل شعار بیان می شوند، صورت بپذیرد؛ و هنوز قرار است حس صحنه به نحوی مبتدیانه، تنها از هجوم بی رویه اسلوموشن به هر بهانه ای و حجم عمیق موسیقی با کوچکترین فعل و انفعالی بدست آید و این عناصر را به سبب استفاده افراطی و دم دستی ازشان، لوس و لوث کند.
هنوز قرار است مردم به عنوان کسانی که لحظه ای شعار اعدام سر می دهند و لحظه ای بعد برای بخشش تشویق می کنند و روزی حاج آقا را احترام می کنند و روز بعد به فحش اش می کشند و فردایش به امامت او به نماز می ایستند و دوباره طردش می کنند و به فاصله کوتاهی مجدداً به او ایمان می آورند، بدل به توده های بی سر و شکل و فاقد هویتی شوند که عنصر تحول در آنان نه طبیعی و تدریجی و دراماتیک، که تصنعی و دفعتی و ماشینی است و تنها بازیچه ای است دست فیلمساز.
هنوز قرار است رقم خوردن کنش و واکنش ها، رویدادها و فراز و فرودهای شخصیتی و موقعیتی خالق سیر داستانی، آنقدر دفعتی، خودسرانه، بی پیش زمینه و فاقد پشتوانه باشد که به لحاظ منطق روایی، بی علت و به لحاظ منطق دراماتیک، غیرقابل اقناع جلوه کند و به عنوان آشکارترین نمونه، مشخص نشود که قهرمان ما به لحاظ عِلی، چگونه با قدرت دائمی پیش بینی و پیش گویی اش، علت العلل کل درام را رقم می زند و به لحاظ دراماتیک، چرا و چگونه از آنچنان مرجعیتی برخوردار است که سخن اش، حجت برای همه و حدیث تمام محافل شود؛ و هنوز قرار است فاصله گذاری کاراکترها با مخاطب، به سبب کمبودهای تئوریک متن جهت شخصیت پردازی سیال و خاکستری، آنقدر حداکثر، غیرقابل باور و غیرقابل ارتباط گیری باشد که از سویی بدمن ها، صرفاً تیپ های بالماسکه ای کودن، هوس باز و ریاکار باشند که مشخص نیست با این میزان بلاهت و حماقت آشکارشان، چطور در فریب دادن کامل مردم و ایجاد چالش ولو ظاهری برای قهرمان، توفیق حداکثری دارند و از سوی دیگر، قهرمان دارای آنچنان جایگاه رفیع و نگاه متکبرانه ای نسبت به مردم باشد که به نحوی همیشه حق به جانب، به دفعات آنان را مورد نیش و طعنه و تمسخر و لعن و توهین قرار دهد و آنقدر ساحت پیامبرگونه داشته باشد که به لحاظ دراماتیک، اساساً چالش ناپذیر جلوه کند.
سرمبدأ و سرمنشأ این همه البته برآمده از این گزاره است که نگاه مسعود ده نمکی به سینما در ششمین اثرش نیز کماکان نگاه «ظرف و مظروف»ی است؛ گویی که سینما ظرف صرف است و هر مظروفی را می توان لاقیدانه، بی طراحی پیام و بدون فراهم آوردن بستر تصویری، نمایشی و داستانی لازم در آن جا داد؛ ولو به این بها که هدف وسیله را توجیه کند و اصلی ترین عناصر روایی، محتوایی و ساختاری آثار او، برگرفته از شناخته شده ترین مؤلفه های فیلمفارسی، خاصه از منظر نحوه پیشبرد و به سرانجام رساندن داستان، خلق قهرمان و ضدقهرمان، تحول کاراکترها و نحوه پیروزی خیر بر شر باشند؛ و قطعاً از همین روی است که به ویژه این جدیدترین اثر ده نمکی، از خلأ مطلق قریحه و زیبایی شناسی رنج می برد؛ تا جایی که اگر روزی در «اخراجی ها۱»، پلان «بشین و پاشو» اعضای گروهان، با اضافه شدن نفر به نفر اعضا به درون قاب و میزانسن و تبدیل نمای تدریجی از کلوزآپ به لانگ شات از بالا و تعمیم از فرد به جمع، شناسه تصویری اثر ده نمکی را می ساخت، امروز و در «رسوایی ۲»، تکنیک صرف و جلوه های ویژه کامپیوتری سکانس کابوس زلزله، می شود مهم ترین بخش شناسنامه فیلم ده نمکی.