به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
وقتی در سینمای ایران مشخصا از عشق صحبت می کنیم؛ یا از فیلمفارسی ها حرف میزنیم،یا از سانتیمانتالیسم و یا از فیلم رمانتیک(دارا بودن فضایی شاعرانه افزون بر احساسی و رؤیایی بودن روابط انسانی)...تازه ترین اثر نعمت الله چگونگی تولد یک عشق در زنی به نام مینا و مشکلات و پیامدهای بعدی اش را به تصویر می کشاند.
مینا زن مطلقه ایست که به واسطه نیازمند بودنش به یک کار یا به قول خودش زیباترین و برازنده ترین مرد دنیا یعنی کاراکتر کوروش تهامی آشنا می شود.
کوروش تهامی در فیلم رگ خواب
این روی سکه (شکل گیری رابطه) :
وقتی مرد مینا را به خانه ای در آن ساختمان بلند و تنها(که علاوه بر کارکرد منطقی به زبان نمادین آن ساختمان از چند منظر همان مینای قصه است) می برد هر دوی آنها در آنجا جملاتی می گویند و با لحنی صحبت می کنند که مخاطب آرام آرام به شکل گیری یک رابطه بین این دو پی می برد خصوصا اینکه برای ورود به ساختمان وقتی از راهرو ی باریکی به راه پله می رسند به محض ورود از راهروی تاریکی که بخش هایی از آن با یک نور قرمز رنگ شبیه به هشدار برای ورود به محدوده خطر! فیلمساز بازی با نور و جهت دادن به مخاطب را شروع می کند.کمی بعد مینا که قرار است برچسب های آدرس درست مغازه را بر روی کارتن های با آدرس اشتباه بچسباند رو به کامران می گوید :((کاش میشد آدم همه اشتباهشو با یه برچسب پاک بکنه!))...مینای مطلقه آرام آرام به یک رابطه جدید و جدی فکر می کند.البته راستش بعد از به کار بردن فعل (فکر می کند)برای فاعل مینا کمی از خودم ناراضی ام! مینا فکر می کند یا چشم بسته می دود؟
با گذشت دقایقی از فیلم وقتی صحنه هایی مثل فیلم گرفتن کامران از صبحانه خورن مینا،مثل جمله ای به فرانسه به معنای دوستت دارم،مثل ماجرای خاک خوردن مینا و خاک خوردن متقابل کامران و نریشن های لیلا حاتمی(اساسا در رگ خواب فضای عینی و ذهنی به موازات هم و هر دو از نظرگاه شخصیت زن روایت می شوند-صحنه تک نوازی کامران در آن نور زیاد اغراق شده هم چیزی بین عینیت و ذهنیت است؛چرا که این سکانس از وسط با اسلوموشن و کلوزآپی از کامران روایت می شود-همچنین رقص و چرخ اسلوموشن مینا در نمایی تار و به همراه موسیقی در این مرحله قابل ذکر است) و چند صحنه دیگر رو می شود مطمین میشویم که با یک فیلم رمانتیک عاشقانه رو به رو هستیم.آموزشگاه موسیقی کنار اتاق مینا که وقتی مینا عاشق می شود از آن نوای غمگین به گوش می رسد و وقتی از شروع رابطه اش خوشحال است صدای طرب انگیز از آنجا می شنویم(درست مثل مقایسه نمای روز آفتابی و گرم آن ساختمان بلند با پله هایش در شروع فیلم و برفی و بی رمق بودنش در نیمه دوم فیلم) هم شاهدی دیگر بر رمانتیک بودن این فیلم به معنای دقیق رمانتیک در سینما(و نه تعبیر رمانتیک بین کافی شاپ نشین های جامعه) است.مینا و کامران در این بخش از فیلم عاشق هم می شوند تا جایی که کامران شب در خانه مینا می خوابد،صبح که از خواب بیدار می شود پرخاش می کند و می گوید :((مینا چرا منو بیدار نکردی؟الآن من به اونا بگم تا الآن کدوم گوری بودم؟))
لیلا حاتمی در فیلم رگ خواب
آن روی سکه :
کامران که شب گذشته را در خانه مینا بوده حالا برای اولین بار داد می زند،بهانه میگیرد و می رود.مینا می گوید:((بگو با من تو همین گور بودی،چه اشکالی داره مگه؟))
کامران به سفر می رود.مینا در انتظار دیدار بعدی می ماند و با خودش کلنجار می رود.او دیگر مینای سابق نیست.تعادل سابق را در زندگی ندارد.بی خوابی فراوان دارد و صبح در اتوبوس از این طرف به آن طرف می افتد.پدرش هم که مخاطب غالب نریشن های لیلا حاتمیست(اساسا با توجیهاتی می توان مخاطب دیالوگهای روی تصویر مینا را پدرش دانست،شاید هم این موضوع مد نظر نویسنده نبوده باشد!) دیگر در باجه ایستگاه اتوبوس نیست و جای خالی اش از شیشه ی اتوبوس برای مینا کاملا پیداست.مجموعه جزییات فیلم به سمتی می رود که سابق به سراغشان نرفته،تدریجا همه چیز عوض می شود و این تغییرات مینا را که در تب و تاب یک عشق پرحرارت بود شکسته و از پا افتاده می کند.مینایی که به این امید از خانه پدری بیرون آمده که به گفته خودش روزی خبر خوشبختی اش را برای پدرش ببرد.
لیلا حاتمی در فیلم رگ خواب
کامران پیامی می فرستد که به زودی می آید و یک مهمان هم برای مینا دارد.مینا که تصور می کند مادر کامران برای دیدن عروسش می آید خانه را تمیز می کند،غذا می پزد،لباس نو می خرد و به انتظار کامران و مادرش می نشیند.دقایقی بعد کامران با نوچه اش و یک گربه می آید.مینا از اینکه منتظر مادر کامران بوده و حالا با یک گربه مواجه شده خجالت می کشد.کامران در حضور نوچه اش مینا را مسخره می کند.این سکانس یکی از اتفاقات نادر در سینمای ایران است.حتما شما هم در زندگی جایی جلوی کسی گند زده اید و بعد سعی در انکار اصل قضیه داشته اید...مینا با آن لباس قرمز که در نیمه روشنای آن خانه غرق در خواهش و خشنودیست و حالا مدام از سمت خنده های اغراق آمیز کامران آب می شود و عذاب می کشد.(نمای نزدیکی که از تهامی گرفته می شود و مداخله نوچه ی او و کش دادن این صحنه مخاطب را به جایی می رساند که می خواهد فریاد بزند آقای کارگردان! کافی است دیگر!کامران زیادی دارد می خندد...)حسی که مینا دارد قدم زدن در مرز مشترک خجالت و غرور و پشیمانیست و در سینما کمتر کسی به آن بها می دهد.فکر می کنم حالا دیگر وقتش رسیده به بازی لیلا حاتمی اشاره بکنم؛ بازی و اجرای این حسی که خدمتتان توضیح داده شد بیشتر به نگفتن و پنهان کردن نیاز دارد تا به اقرار و نمایان سازی!...با این توصیف شاید مبالغه نباشد که بگویم در سینمای ایران تنها لیلا حاتمی است که از پس این کار برمی آید(که فرمول اصلی بازی حاتمی هم در همه این سالها نشان دادن از طریق پنهان کاری بوده)..نتیجه کار هم همین است،حاتمی بغض دارد،می خندد،شرم دارد و کاری می کند که حسابی دلمان برایش می سوزد.
لیلا حاتمی و کوروش تهامی در فیلم رگ خواب
از این پس مینا کاملا خودباخته است.خودباخته به معنای اعتماد به نفس پایین و شکننده و آسیب پذیر بودن.مینا دیگر شخصیت مستقلی ندارد.به کامران وابسته شده (گربه ای هم که با میناست علاوه بر کارکرد روایی در داستان نماد همین وابستگیست)و ما تدریجا داریم با روی دیگر سکه و برخورد متفاوت کامران مواجه می شویم.
اولین بروز اضمحلالی که مینا به دامش افتاده توفان معروف تهران است.در آن روز همانطور که توفان به جان آن ساختمان بلند افتاده مینا هم از درون همچین حسی دارد و به دنبال پناهگاهی می گردد.در سکانسی دیگر وقتی برای مشکل دندانش (که اتفاقا این دندان لق هم نمادی از مشکل اصلی میناست و به قول معروف هر چه زودتر باید کنده شود!)به دندان پزشکی می رود،مینا برای پرداخت هزینه درمانش پول ندارد و وقتی به کامران زنگ می زند کامران به او می گوید که بعدا خودش پرداخت می کند! و بار دیگر مینا را در موقعیتی قرار می دهد که عذاب می کشد.
مینا با ماشین کامران به سمت فرودگاه راه می افتد.در راه فرودگاه یکی دو بار وقتی می خواهد ماشین را پارک کند ماشین را به این طرف و آن طرف می زند و می گوید :((این ماشین انگار نمی خواد پارک بشه..انگار میگه برو فرودگاه و حرفتو بزن!))-مینا به فرودگاه می رود تا قبل از رفتن کامران،از او درباره علاقه اش بپرسد که به صورت غیر منتظره کامران را با همکار زنش میبیند که با هم به سفر می روند.فرودگاه کات می خورد به جاده!..مینا در سیاهی تمام(در تاریکی جاده و با دوربینی تعقیب کننده و از پشت)می رود و می رود تا شاید جایی خود خودش را بیابد!(گاهی هم ماشین را خرگوش وار از بالا می بینیم که چه بی هدف فقط می رود و تنها می رود -شبیه به شروع فیلمshiningکوبریک)...نزدیک صبح (تلاشی برای استفاده از نور در جهت کمک به القای تنهایی مینا) دیالوگهای غم انگیزی به گربه که یادگار کامران است می گوید.اما تصمیم نهایی اش...(زمانی که گربه به قول خود مینا بی خداحافظی می گذارد و می رود و به تعبیری دیگر آن عشق پر حرارت که روی دیگر نفرت است رنگ می بازد و نامش می شود کینه!)
لیلا حاتمی در پشت صحنه فیلم رگ خواب
حمید نعمت الله می گوید کامران در ابتدا مینا را دوست داشته و از اواسط کار تصمیم می گیرد که برود! با اطمینان می شود گفت کسی که برای بار دوم رگ خواب را ببیند از ابتدا می تواند در تمامی صحنه ها کامران را یک مکار و بی وجدان در لباس مردی عاشق پیشه پیدا کند (کامران در انتهای فیلم به مینا می گوید تو بودی که با آن عقاید مسخره ات درباره تورهای مسافرتی آمدی وسط زندگی من!....)..شاید لازم بود برای اینکه کامران را دچار تغییر بدانیم سکانسی به فیلم از تصمیم کامران به تغییر اضافه شود که مخاطب اطلاعاتی بیشتر از مینا داشته باشد..(به عبارتی می بایست برای محقق شدن منظور نعمت الله که می گوید کامران مثل بقیه در جامعه از یک جایی با خودش می گوید بروم که بروم! بهتر بود فیلم کمی حال و هوای زنانگی اش را از دست بدهد و مستقیما با این تصمیم مواجهه می شدیم )
-صدای شجریان و موسیقی پور ناظری شاید ذهن را به سمت سانتی مانتالیسم ببرد جدای از اینکه آیا این موسیقی به همراه سکانس های پایانی که مینا به عبارتی با خاک یکسان می شود می تواند مفهوم سانتی مانتالیسم باشد(که بعید هم نیست) نمی تواند دال بر ضعف فیلی با این میزان توجه مستقیم به مسأله عشق و به تبعش شکست عشقی باشد..
لیلا حاتمی در فیلم رگ خواب
از رگ خوابی که چنگ قابل توجهی به روانشناختی می زند خیلی بعید است که مثل فیم بی پولی (که در پایان بعد از آن همه بدبختی شخصیت اول فیلم به یکباره همه مشکلات حل می شود) آن همه تصمیم را به یکباره مینا بگیرد.مینایی که بعد از آن شکست عمیق به پدرش پناه می آورد،پدرش هم می میرد چگونه بر سر مزارش تصمیم به نخوردن خودسرانه دارو می گیرد ؟ شاید اضافه شدن سکانسی که همه ما متوجه میشدیم از این پس مینا خیلی بی گدار به آب نمی زند و با وسواس دست به انتخاب می زند تمهید مناسبی بود! به هر حال نعمت الله صراحتا می گوید من دوست دارم بعد از کلی بدبختی یکباره همه چیز درست شود و فیلم تلخ دوست ندارم !
کمی مفصل در مورد رگ خواب با شما صحبت کردیم، علت اصلی بها دادن به این فیلم اصالت آن بود..در روزگاری که همه شبیه به اصغر فرهادی فیلم می سازند خیلی خوشایند است که امثال نعمت الله،بهرام توکلی ،شهرام مکری، پرویز شهبازی و ...فیلم خودشان را می سازند.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.
یک طرفه به قاضی نرفتن...