جیمز براردینلی : در نقدی که درباره «ناهمگون/Divergent»، نخستين فيلم از مجموعه چهارگانهای که «شورشی/Insurgent» دومين فيلم آن مجموعه محسوب میشود، منتشر کردم نوشتم، «ناهمگون برای ورود به يک دنيای جديد مدخل ارزندهای...
14 آذر 1395
در نقدی که درباره «ناهمگون/Divergent»، نخستين فيلم از مجموعه چهارگانهای که «شورشی/Insurgent» دومين فيلم آن مجموعه محسوب میشود، منتشر کردم نوشتم، «ناهمگون برای ورود به يک دنيای جديد مدخل ارزندهای است. اين واقعيت و جامعهای است که، با بررسی دقيقتر، میتواند عطش تماشا را در بيننده افزايش دهد.» در واقع، «ناهمگون» به نظر مقدمه داستانی بزرگ و چشمگيری است که انتظار داشتم (حداقل تا حدی) در «شورشی» روايت شود. متأسفانه، به نظر میرسد که «شورشی» به جای ايجاد ستون فقرات مسير روایی اين مجموعه داستان تنها در حد و اندازه يک خلأ پرکن ظاهر شده است. اتفاقات زيادی در طول زمان ۱۱۹ دقيقهای اين فيلم رخ نمیدهند و آنچه هم رخ میدهد به طرز نااميدکننده ای خيلی کلی است. «شورشی» برای سناريوی نزاری که نمايش میدهد بيش از حد طولانی است و کمتر وارد وادی شخصيت پردازی معنادار میشود و پر است از شخصيتهایی که خيلی ضعيف ساخته و پرداخته شدهاند.
نقطه کانونی فيلم معادل دنيوی يک جعبه معمای چينی است: محفظه غيرقابل نفوذی که تنها توسط انسانی موسوم به «ناهمگون» که در هر پنج زمينه (دانش، شجاعت، از خودگذشتگی، رفاقت و صداقت) قدرتمند است و اين را با موفقيت در چالشهای مختلف سايبری اثبات میکند باز میشود. اين مفهومي احمقانه است و عملکرد ناشيانه «شورشی» نمیتواند متقاعدمان کند که اين صرفاً يک مک گافين نيست. رهبر ديکتاتور و بدطينت سابق دسته دانشمندان، ژانين (با بازی کيت وينسلت) اين جعبه را در اختيار دارد و معتقد است که اسرار آن جعبه امکان اجرای تاکتيکهای قلدرمآبانه وی را فراهم خواهند آورد. بنابراين، او تريس (با بازی شيلين وودلی) تنها «ناهمگونی» که توانسته رتبه ۱۰۰% را به دست بياورد، پيدا و اسير میکند. اين منجر به مجموعهای از بازیهای طولانی مجازی میشود که در آنها تريس نقش فرعی را در جلوههای ويژه بازی میکند. اين سکانسها تا حدی شبيه بازیهای ويدئویی در آمدهاند و فاقد تعليق يا تنش (دراماتيک يا غيره) هستند. آنها فقط فيلم را طولانی و بيننده را کسل میکنند.
البته در فيلم چيزهای ديگری نيز وجود دارند. پناهندههایی که در پايان «ناهمگون» از شهر گريخته بودند حال به دنبال راهی برای بازگشت و سرنگونی ژانين میگردند. در پايان آن فيلم، فور (با بازی تئو جيمز) مجبور با ايجاد ائتلاف ناخوشايندی با مادرش که قبلاً فکر میکرد مرده است، اِوِلين (با بازی نائومی واتس)، شد. داستان عشقی بين تريس و فور در درجه چندم اهميت قرار گرفته است، گرچه اين دو تا جایی که درجه PG-13 به آنها اجازه دهد با هم عشق بازی میکنند. به هر حال به نظر میرسد که کشش عشقی که در فيلم اول بين شيلين وودلی و تئو جيمز قوی جثه وجود داشت در جريان اين دو فيلم از بين رفته است. تريس همچنين بايد بر خيانت برادرش کالب (با بازی انسل الگورت) و پيتر دورو (با بازی مايلز تلر) که با ژانين متحد شدهاند غلبه کند. (هر دو بازيگر اتفاقاً نقش عاشقان وودلی را در فيلمهای قبلیاش بازی میکردند- تلر در «اکنون شگفت انگيز/The Spectacular Now» و الگورت در «بخت پريشان/ The Fault in Our Stars»).
يکی از بسيار نکات نااميد کننده در «شورشی» روش برخورد فيلمنامه با تريس است. گرچه ممکن است از نظر برخی مقايسه شخصيت وودلی با شخصيت کتنيسِ جنيفر لورنس در «بازیهای مرگبار» منصفانه نباشد، اما به نظر من کاملاً هم به جا است چون اين دو نقاط مشابه زيادی دارند. با اين حال، در حالی که کتنيس در دومين قسمت از حماسه خود به تدريج رشد کرده و به درجه فرماندهی روی پرده رسيده، تريس پسرفت کرده است. گاهی اوقات، باعث میشود که احساس کنيم نقش مکمل را در «شورشی» بازی میکند و کمترين شاهدی دال بر رشد و پيشرفت او ديده میشود. وودلی بازيگر خوبی است و بيننده کماکان با اين شخصيت همدلی میکند اما تريس نمیتواند از شر علامتی محوناشدنی خلاص شود. بسياری ديگر از بازيگران اين فيلم مانند کيت وينسلت و نائومی واتس بنابر دلايلی غير از يک ضرورت خلاقانه در فيلم حضور دارند و همه چيز دست به دست هم داده تا مايلز تلر صحنههای فيلم را با آن پوزخند و بازی دوپهلويش از آن خود کند.
نمايش فيلم از دوران فرا آخرالزمانی شيکاگو خوب است گرچه گفتن چنين چيزی از پشت مه ناشی از تبديل ضعيف فيلم از نسخه سه بعدی کار دشواری است. نظر رابرت شونتکه، کارگردان فيلم، لحاظ شده است. آنهایی که فيلم را در IMAX 3D میبينند بيشتر گيج خواهند شد. نسخه مقدماتی IMAX 3D (۱۰....۹....۸.....) يکی از بهترين کاربردهای سه بعدی تا به امروز در سينماها است ولی تماشای فيلم ضعيف «شورشی» در اين سينما تنها نشان میدهد که اين فيلم چقدر بد تبديل شده است. «غيرقابل ديدن» واژهای است که به ذهن میآيد و باور کنيد که اين اغراق نيست. اگر میخواهيد اين فيلم را تماشا کنيد غير از فرمت دو بعدی سراغ چيز ديگری نرويد.
يکی از نکات مثبت فيلم اين است که کشتن و خشونت در آن روند رو به رشدی را طی میکنند. وقتی پای اعدام دشمنانشان به ميان میآيد اين شخصيتها کوچکترين شکی به دل راه نمیدهند. چندين مرگ غيرمترقبه در «شورشی» رخ میدهد و البته با شتاب غيرمعمولی اين مرگها رخ میدهند. حال منتظر اوج اين مجموعه در فيلمهای سوم يا چهارم هستيم. بار ديگر در فيلم مرگی جعلی رخ میدهد که میتوان آن را هم ادای دين و هم سرقت از نسخه Amok Time «پیشتازان فضا / Star Trek» (بستگی به اين دارد که چقدر نسبت به سازندگان «شورشی» لطف داريد) در نظر گرفت.
«شورشی» بيشتر از آن که بد باشد ناشيانه است، اما از آن جهت نااميد کننده است که جهان سازی «ناهمگون»، که شرايط را برای اتفاقی پرشتابتر از آنچه در اين دنباله میبينيم هموار میکرد، را هدر میدهد. بر اساس سنت ساير فيلمهای مختص نوجوانان، آخرين کتاب از اين سه گانه، «وفادار/ Allegiant» به دو فيلم تبديل شده است؛ حال بايد صبر کرد و ديد آيا آن فصلها میتوانند وعده نسخه اول را عملی کنند يا مانند اين نسخه صرفاً برای به جيب زدن دلارهای سخت به دست آمده طرفدارانشان روی پرده میروند.
داستان فیلم درست از جایی آغاز می شود که قسمت اول (Divergent) به پایان رسیده بود. تریس (شیلین وودلی) و فور (تئو جیمز) پس از فرار به بیرون دیوارها و خارج شدن از جامعه تحت کنترل، با گروه هایی در بیرون از مرز روبرو شده اند که با یکدیگر متحد هستند و یک هدف دارند؛ گروهی که Amity نام دارد و توسط زنی به نام جوآن (اوکتاویا اسپنسر) سرپرستی می شود. زنی که تریس نمی داند آیا او هم قدرت ماوراء طبیعی دارد یا خیر...