به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
توقیف فیلمی چون «به رنگ ارغوان» از همان ابتدا عجیب به نظر میرسید ـ حتی در ابعاد سرزمین پر از عجایب ما. گذشته از اینکه در شوراهای تصویب بخشهای مختلف وزارت ارشاد، نمایندگانی از حوزهها و نهادهای دیگر هم حضور دارند و همه چیز از همه نظر مورد بررسی قرار میگیرد، در مورد موضوعهایی مثل «به رنگ ارغوان» که از پایه و اساس به یک رکن امنیتی میپردازد، بررسیها پررنگتر و دستورها از بالاتر است و امضای پای مصوبهها قوت قلب بیشتری به خالقان آثار میدهد. به ویژه که به یاد داشته باشیم «به رنگ ارغوان» نه تنها پروانه ساخت که پروانه نمایش هم دریافت کرد، ولی از اکران بازماند.
از این عجیبتر، رفتار ابراهیم حاتمیکیا در تمام این چند سال بود. برخلاف گذشته که در مقابل حذف چند صحنه از فیلمش (بوی پیرهن یوسف و برج مینو) سر و صدایی به حق بهراه میانداخت، برخلاف گذشته که به حق طبیعی تهیهکنندهاش برای عدم نمایش فیلم در جشنواره (موج مرده) وقعی نمینهاد و اعتراضش خبر اول روز میشد، برخلاف گذشته که به خاطر عقب افتادن نوبت نمایش فیلمش (روبان قرمز) مصاحبه میکرد و اعتراضش را اعلام مینمود، رفتار جدیدش چه بود؟
حرف او، پاسخ او، عملکرد او، سکوت بود و بس؛ و این از آدمی ـ و نه لزوما فیملسازی ـ که بخش عمده هویت ـ وجودی ـ اش اعتراض بود و شهره به لب نبستن بر آنچه میبیند، عجیبتر از هر عجیبی بود. آن زمان تعجب همه فراتر رفت که حاتمیکیا در نامهای به وزیر اطلاعات وقت، فیلم را به او تقدیم کرد و سرنوشت آن را به او سپرد، آن هم با لحنی که نه اعتراض، که گلایه هم در خود نداشت.
صحبت از خوبی یا بدی مقام اطلاعاتی و یا فرد فیلمساز نیست. سخن از مناسبات حرفهای و چارچوبهایی است که چه در عرف و چه در ذهن آدمها نقش بسته. تا به حال همیشه صحبت تفاوت روحیات هنرمندان و سیاستمداران بوده است. نه فقط در ایران، که در همه جای جهان. ولی حالا ابراهیم حاتمیکیا، ناتوان از اکران فیلمش، چنین حرکتی را انتخاب میکرد، و کس نمیدانست چرا این بار را به سکوت نگذراند و ـ اگرچه بیاعتراض ـ به آهستگی از کنار ماجرا نگذشت.
حاتمیکیا که هر بار با فراغ ذهنیت و به قول خودش «حال» به سراغ ساخت فیلمهایش میرفت، در فاصلهای اندک ـ کمتر از یکی دو ماه از توقیف «به رنگ ارغوان» ـ فیلم بعدیاش را کلید زد. کس نمیدانست که آیا نوعی فرار ذهنی و پناه بردن به موضوعی دیگر است برای رها شدن از کابوس و فشار توقیف، یا اصلا همانند لحن آرام نامه به وزیر، اساسا کابوس و فشاری نیست و گویی که چیزی گذشته و رفته.
هر چه بود، از آنجا به بعد فیلمساز اهل دل و سخنگوی زمانه، راه دیگری رفت و حرفهای دیگری زد. حرفهایی نه به دلنشینی سخنان پیشین و نه به باورپذیری صادقانه آنها. اینگونه بود که آثار جدید، از قدرت درونی قبلی تهی شد و توانایی حرفهای فیلمساز را به سختی میشد در آن سراغ گرفت. «به نام پدر»، «حلقه سبز» و «دعوت» محصول همین دوره بودند.
خنثی بودن و روایت بیخطر، آنقدر در این سه اثر، بهویژه دو تای آخر، ریشه دواند و جاخوش کرد که نشانههایش را نه فقط در خود اثر، که در صاحب اثر هم به وضوح میشد دید. حاتمیکیای هماره معترض به روشنفکران ساکت در برابر حوادث پیرامون، خلاف سنت پیشین، روش دیگری پیش گرفت و خود به سکوت نشست. تا آنجا که در اوج انتظارهای پیش و التهابهای پس از انتخابات امسال، به میان نیامدن و به بیرون نیامدن در حد یک کلمه اظهارنظر، در مورد او بیش و پیش از هر کس به چشم آمد و سوالانگیز شد.
سرانجام با آغاز دوره جدید ریاستجمهوری محمود احمدینژاد و معاونت سینمایی جواد شمقدری، «به رنگ ارغوان» هم در کنار ده پانزده فیلم توقیفی دیگر از محاق به درآمد و با کسب جوایز اصلی جشنواره فیلم فجر، تماشاگران منتظر را مشتاقتر کرد.
در این میان، ابراهیم حاتمیکیا در مراسم اختتامیه جشنواره تشکر مبسوطی از جواد شمقدری کرد و او را «عزیز ما» نامید، رئیسجمهور فیلم را دید و پسندید و ضمن انتقاد از توقیف سلیقهای فیلم در دوره گذشته گفت بهتر است بخشهایی از آن کوتاه شود، روابط عمومی ریاستجمهوری مصاحبه رئیسجمهور را غیررسمی و فاقد سندیت خواند، روحالله حسینیان گفت هشتاد درصدش خوب است و بیست درصدش باید حذف شود، حسین شریعتمداری گفت فیلم مزخرف است... و سرانجام پس از تعطیلات پایان ماه صفر فیلم روانه پرده سینماها شد.
حالا علاقهمندان سینمای حاتمیکیا با فیلمی روبهرو هستند از جنس آنچه سینمای حاتمیکیا میدانند، یعنی چیزی که هم «سینما» را در خود دارد و هم نشانههای دنیای پیشین فیلمساز را که مدتها بود اثری از آن به چشم نمیخورد. «به رنگ ارغوان» اگرچه بهترین فیلم حاتمیکیا نیست و تا اثر کاملی چون «خاکستر سبز» فاصله دارد، ولی یکی از چند فیلم برتر او و از آثار شاخص سینمای ایران است.
ولی آنچه نقطه ضعف فیلم / فیلمنامه است و آشکارا به آن لطمه زده، پرداختن به اعتراضهای دانشجویی ـ در شکل کنونیاش ـ است. در کنار قصه اصلی، شاهد قصه فرعیای هستیم درباره اعتراض دانشجویان منابع طبیعی به عبور جاده از میان جنگل. مساله این است که ما در ایران فعالیتهای محیطزیستی جدی ـ حتی از نوع دانشجویی ـ نداریم و مردم اصلا چنین مسائلی را جدی نمیگیرند، افراد انگشتشماری هم که چنین نگرانیهایی دارند موفق به جذب آن توده بیتفاوت نمیشوند. پس کلیت ماجرا منتفی است.
با این حساب، باید این داستان فرعی را روایت محافظهکارانهای از نوعی جنبش دانشجویی دانست. تا این جایش پذیرفتنی است، وی وقتی عوض شدن اسمش را میپذیریم، عوض شدن رسمش دیگر قابل قبول نیست. این «حرکت دانشجویی» که (میشنویم) فعالانش حتی بازداشت شدهاند و بقیه هم زیر نظر هستند، در کجای گفتار و رفتارشان نشانی از اعتراض واقعی و قابل قبول به چشم میخورد؟ آنچه میبینیم آنقدر عادی و معمولی است که گویی میخواهند استادشان را عوض کنند یا به کیفیت غذا اعتراض دارند.
در مقابل، آنچه قوت و ویژگی اصلی اثر است و همان بازگشت دوباره حاتمیکیا تلقی میشود، رفع اشکالی است که در «آژانس شیشهای» رخ داده بود و پیش از آن نبود.
اگر پیش از آن و از ابتدا، حاتمیکیا حق را میان همه تقسیم میکرد و آنجا که شائبه عدم توازن و حق و ناحق بود، اصلا وارد ماجرا نمیشد، در «آژانس شیشهای» حق و ناحق کرد و به تقسیم خودی و غیرخودی پرداخت. حال آنکه قبلا به گفته خود او، در فیلمهای جنگیاش به آن سوی خاکریز و به دنیای سربازان عراقی نمی پرداخت، چراکه شناختش از آن سو کامل نبود و نگران بود حقی از آدمهای آن طرف ضایع شود.
این نگاه برآمده از اعتقاد «همه حق نزد همه است» تا آنجا پیش رفته بود که در یکی از زیباترین صحنههای تاریخ سینمای جنگ در فیلم «مهاجر»، قهرمان حاتمیکیا آنقدر صبر میکرد تا سرباز عراقی از دکل دیدهبانی پایین بیاید، بعد آن را منفجر کند. همین بود که کسی نفهمید چه شد که این قهرمان، چند سال بعد به جای آنکه به دنبال پاسخگویی آنانی باشد که وظیفهشان را انجام نداده بودند، در «آژانس شیشهای» به روی هموطنانش اسلحه کشید و آنان را مقصر دانست.
حالا این بار، قهرمانی که در «موج مرده» آمادگی کوتاه آمدن در مقابل نسل آینده را پیدا کرده بود و در «به نام پدر» پاسخی به نسل آینده نداشت، اکنون در «به رنگ ارغوان» ـ از سرعشق ـ در مقابل این نسل زانو میزند. آن هم در شرایطی که مردم این سو نیستند و قهرمان حاتمیکیا آن سو. قهرمان از جنس مردم و همین سوست، در کنار خود آنها.
اینجا آنچه خودش را به رخ میکشد، نه تنها رویارویی دو نسل، نه فقط تضاد عشق و عقل، که بیش از همه، رودررویی عشق و اقتدار است. عشق و اقتداری که در شکل ظاهریاش نمونه سینمای «فرد در برابر سیستم» است که در سینمای کشورهای دیگر هم نمونههای بسیاری دارد، نمونههایی که گاه در قالب قهرمان و گاه ضد قهرمان شکل میگیرد. آخرین نمونه بسیار دیدهاش در اینجا فیلم آمریکایی «آواتار» است و رودررویی فرد با سیستم آن هم به خاطر عشق. درست مثل آنچه در «به رنگ ارغوان» میبینیم.
پای عشق که به میان میآید، با انتخاب «فرد» روبهرو میشویم در برابر جبر «سیستم». در واقع فردیت شکل میگیرد در مقابل کلیت، گوش به فرمانی و اقتدار. اصلا هم صحبت از نظام حکومتی یا دولت ایران نیست. یک بحث کلی است در شکل کلیاش، در هر گوشه از جهان. سیستم میتواند هر سیستاست، و فرد هر فردی. این انتخاب و این فردیت هم میتواند جامعیت جهانی داشته باشد. جذابیت فیلم هم در همین جامعیت است و همین نکته باعث شده پس از چند سال، رنگ کهنگی به خود نگیرد.
ولی فراموش نکنیم در کنار این جامعیت درونی، شکل ظاهری آن که رویهای امروزی / اینجایی دارد، همان چیزی است که روزگاری باعث به محاق رفتنش شد و حالا موجب بیرون آمدنش. در حقیقت، همان نکتهای باعث رفع توقیف «به رنگ ارغوان» شده که باعث توقیفش شده بود.
فیلم از نوعی اقتدار، نوعی مراقب بودن و نوعی اشراف بر هر کار هر کس که اراده شود سخن میگوید و ابایی هم از آن ندارد. این نگاه روزگاری تلقی منفی ایجاد کرده بود و حالا در شرایط جدید چند ماه گذشته ـ ظاهرا ـ مسوولان به این نتیجه رسیدهاند که این اقتدار باید به نمایش گذاشته شود. درست مثل آنچه این روزها در سخنان مسوولان میشنویم و در حضور پررنگ نیروهای انتظامی و امنیتی در برخی روزهای خاص میبینیم. حالا دیگر نظر این است که اقتدار در التهاب چیز بدی نیست.
این نگاه به سود حاتمیکیا و اثرش تمام شده و اکنون فیلم روی پرده است. ولی فراموش نکنیم که فارغ از هر حاشیهای و در هر شرایطی ـ کمی کمتر یا بیشتر ـ «به رنگ ارغوان» فیلم خوبی است و میتواند بیهیچ اتکایی روی پای خود بایستد.
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]