به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کاراکتر اصلی ما در این فیلم زنی غمگین است که دچار بحران روحی شده و تصمیم دارد از خانه برود امَا با تردید . با او همراه می شویم تا یک روز از زندگی او را به تصویر بکشیم . از گذشته اش چیزی نمی دانیم ، چمدان هایش را بسته امَا برای رفتن یا ماندن باید استخاره کند . او دو فرزند دارد که وظایف بچه داری و همسر داری و همسایه داری را به خوبی ایفا می کند . در حین انجام همین وظایف است که به شکاف عمیق او با اطرافیان پی می بریم . همسر او مهندس یک شرکت است که تا اواخر فیلم اورا نمی بینیم . در طول فیلم متوجه میشویم طاهره شاعر است . قبلا هم نقاشی می کرد .اما ژست خاص نقاشها وشاعرها را ندارد. زنی ساده ی چادری .شاید همین سادگی ظاهری او باعث میشود تاکسی اورا نفهمد . همسر او امیر حتی برای تغییر دادن رمز کارت مشترک بانکی به او چیزی نگفته (بی اهمیت تلقی کردن زن ) پسرش از ظاهر او ناراضی است و نمی خواهد به همراه مادرش به کلاس زبان برود.دخترش تصمیم دارد که مثل مادر نباشد امَا طاهره با علاقه ی تمام خود را وقف زندگی کرده و حال در آستانه ی تحولی روحی قرار گرفته . امَا چرا نمی تواند مشکل خود را حل کند و تصمیم دارد همه ی علاقه های خود را بگذارد و برود. آیا این برای یک مادر – یک زن- معقول به نظر می رسد؟
مشکل طاهره مشکل تضادی است که او با جامعه ی بزرگ و جامعه ی کوچک خود دارد. تضادی که با همسرش دارد ( که این تضاد به صورت نمادین در گویش زن و مرد مشهود است) تضادی که با همسایه ها دارد در درک متقابل ، وتضادی که با فرزندانش دارد . طاهره در تدارک هدیه ای برای امیر همه ی تلاش خود را به کار می گیرد علی رغم اینکه همسرش رمز کارت بانکشان را تغییر داده ، وقتی نمی تواند مکالمه ی کوتاه تلفنی با او داشته باشد با اغماض کارهایش را می کند غذای مورد علاقه ی او را می پزد عکسی که مربوط به ماه عسلشان بود را در آورده و در کنار آیینه می گذارد و به خود عطر می زند .اما امیر ؛ زمانی که به خانه می آید بدون توجه به چیزی می پرسد :چیزی سوخته؟ چهره ی طاهره در این زمان دیدنیست.
طاهره نماد اغلب زن های خانه دار ایرانی است که حتی احساس خود را هم نمی توانند بیان کنند .راهی کاملا سطحی در پیش می گیرد و آن فرار از همه ی علاقه مندی های خود است ، در نهایت هم جواب استخاره "خوب" آمده پس ،از رفتن منصرف می شود و " به همین سادگی " می ماند .
من به عنوان یک زن بیننده انتظار داشتم طاهره غمش را بگوید ، یا حداقل تغییر مختصری در ظاهر خود بدهد تا فرزندان ، او را بیش از یک آشپز بدانند و همسرش او را ببیند و برایش مشتاق باشد نه اینکه به فاصله ی آوردن یک فنجان چای به خواب عمیقی فرو برود . در نهایت به این نتیجه می رسیم که مشکل طاهره و امیر فقدان عشق است . آن ها عشق خود را از یاد برده اند چرا که عشق جستجویی است در پی خویشتن ، تقلایی برای تماس و ارتباط واقعی با خود و دیگری، شریک شدن در جسم و اندیشه ، روبرو شدن با یکدیگر بدون هیچ سدَ و مانعی ، اعتراف کردن و بخشیده شدن ، درک کردن ، تایید و حمایت از آنچه بود و آنچه هست اشتیاقی به خانه و کاشانه و پشت و پناهی برای مقابله با تردیدها و اضطراب هایی که زندگی مدرن ایجاد می کند . اگر هیچ چیز قطعی و ایمن به نظر نمی رسد ، اگر حتی نفس کشیدن هم در این دنیای آلوده خالی از خطر نیست ، پس مردم همچنان به دنبال رویای فریبنده ی عشق خواهند دوید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.
[منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]