شهاب اسفندیاری : فیلم «شجاع دل» با کارگردانی و بازیگری مل گیبسون، فیلمی در گونه حماسی و تاریخی محسوب می شود که به مبارزات ویلیام والاس، یکی از قهرمانان ملی اسکاتلند می...
19 آذر 1395
فیلم «شجاع دل» با کارگردانی و بازیگری مل گیبسون، فیلمی در گونه حماسی و تاریخی محسوب می شود که به مبارزات ویلیام والاس، یکی از قهرمانان ملی اسکاتلند می پردازد. در تاریخ سینما هیچ فیلمی به اندازه شجاع دل در جلب توجه مردم جهان به کشور اسکاتلند موفق نبوده است. چه بسا تا قبل از ساخته شدن این فیلم بسیاری از مردم جهان اساسا اطلاع نداشتند که اسکاتلند یکی از کشورهای تحت قیمومیت بریتانیای کبیر است و به مدت صدها سال درگیر مبارزه برای استقلال بوده است. یکی از چهره های مبارز و حماسه آفرین در تاریخ اسکاتلند ویلیام والاس است که در اواخر قرن سیزدهم میلادی فرماندهی برخی جنگهای استقلال طلبانه بر علیه ارتش پادشاه انگلستان را بر عهده داشت. فیلم شجاع دل با محوریت این شخصیت در سال 1995 ساخته شد و در حالی که تنها دومین تجربه کارگردانی مل گیبسون، بازیگر پرسابقه هالیوود، محسوب می شد، توانست در ده رشته نامزد دریافت اسکار شده و برنده پنج اسکار در رشته هایی مانند بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین تصویربرداری شود.
داستان فیلم به سال 1280 میلادی باز می گردد، زمانی که الکساندر سوم پادشاه اسکاتلند بدون آن که هیچ وارثی برای تاج و تخت خود بجا بگذارد، از دنیا رفت. منطقه اسکاتلند سرزمینی مرتفع و سرسبز در شمال جزیره انگلستان است، و از این رو ادوارد اول پادشاه وقت انگلستان، از فرصت مرگ الکساندر برای حمله به اسکاتلند، اشغال آن سرزمین و الحاق آن به خاک انگلستان استفاده کرد. اشغال اسکاتلند توسط ارتش پادشاهی انگلستان همراه با ارتکاب جنایت های بسیار وحشیانه و غیر انسانی بود. مردم اسکاتلند در جریان این اشغال، شاهد غصب و تصاحب زمین های خود توسط اشراف زادگان و لردهای انگلیسی و قتل عام مردم بیگناه به دست سربازان انگلیسی آنها بودند. در این دوران اشغال، حتی دختران و زنان اسکاتلندی نیز از تعرض و آزار و اذیت شاهزادگان و اشراف انگلیسی در امان نبودند. این مسئله خشم و نفرت عمیقی در دل اهالی اسکاتلند نسبت به پادشاهی انگلستان ایجاد کرد و زمینه ساز قیام و مبارزه برای استقلال این کشور شد. ویلیام والاس، که شاهد قتل پدر و برادر خود به دست انگلیسی ها بوده و همسرش نیز مورد آزار و اذیت سربازان انگلیسی قرار گرفته بود و نهایتا توسط آنها در ملأ عام اعدام شده بود، در چنین شرایطی گروه هایی از مردم اسکاتلند را گرد خود جمع کرده و علیه سلطه انگلستان بر اسکاتلند قیام کرد.
آوازه ویلیام والاس رفته رفته در اسکاتلند می پیچد و هزاران نفر از مردم، از گوشه و کنار به او می پیوندند. او با فرماندهی لشگری از مردم، موفق می شود هفده سال پس از اشغال اسکاتلند، برای نخستین بار لشگری به فرماندهی ولیعهد انگلستان را در منطقه استرلینگ شکست داده و حتی شهر یورک در شمال انگلستان را نیز به تصرف در آورد. این پیروزی ها، موجب می شود پادشاه انگلستان برای فریفتن ویلیام والاس و به تسلیم کشاندن او دست به توطئه و دسیسه از طریق تطمیع بزرگان اسکاتلند بزند. عاقبت در یکی از نبردها، خیانت برخی از این بزرگان، که در آرزوی رسیدن به حکومت همدست پادشاه انگلستان شده اند، باعث شکست لشکر ویلیام والاس می شود. بدین ترتیب او سالها به شکل مخفی رهبری یک گروه مبارز و شورشی را بر عهده می گیرد، ولی عاقبت توسط ارتش پادشاه انگلستان دستگیر می شود. او در لندن محاکمه و به اعدام با اعمال شاقه محکوم می شود. در حالی که قاضی انگلیسی از او می خواهد که تقاضای عفو و بخشش کند، او لحظاتی پیش از آنکه سرش از تن جدا شود، فریاد آزادی اسکاتلند را سر می دهد: آرمانی که چند سال بعد توسط یکی از سرداران استقلال اسکاتلند، به نام رابرت بروس محقق می شود. با پیروزی لشکر رابرت بروس بر ارتش انگلستان، اسکاتلند به مدت چهارصد سال به عنوان یک پادشاهی مستقل در شمال انگلستان به حیات سیاسی و فرهنگی خود ادامه می دهد.
در سال 1707 بار دیگر بروز جنگ ها و تحولات سیاسی موجب شد اسکاتلند و انگلستان تحت پادشاهی واحدی قرار گیرند. علی رغم این اتحاد که تا امروز ادامه یافته است، بسیاری از مردم اسکاتلند هنوز تمایل به استقلال از انگلستان را حفظ کرده اند. خصوصا که با کشف نفت در دریای شمال، مردم اسکاتلند احساس می کنند انگلستان سهم واقعی آنها از ذخائر این منطقه را به آنها بازنمی گرداند. شاهد این مسئله این است که آمار فقر و محرومیت در مناطق شمالی بریتانیا مانند اسکاتلند، همواره بسیار بالاتر از مناطق مرفه جنوب این کشور بوده است. فیلمسازان صاحب نامی مانند دنی بویل و کن لوچ نیز در برخی آثار خود به وجود فقر و تبعیض در شهرهای مختلف اسکاتلند پرداخته اند. دولت انگلستان تحت فشار افکار عمومی اسکاتلند، در دهه های اخیر اجازه تاسیس پارلمان مستقل، حق انتخاب نخست وزیر جداگانه و نوعی خودمختاری محدود را به اسکاتلند اعطا کرد. اما این حقوق نیز نتوانست رضایت کامل مردم اسکاتلند را جلب کند به گونه ای که نهایتا دولت انگلستان در سال 2014 ناچار شد به درخواست رفراندوم برای استقلال اسکاتلند رضایت دهد. لین اندرسون، نویسنده کتابی در تحلیل آثار سیاسی و اجتماعی فیلم «شجاع دل»، معتقد است که این فیلم تاثیر مهمی در تقویت گرایش به استقلال در اسکاتلند در دهه 90 میلادی داشت. در این زمینه حتی برخی مطبوعات انگلیسی مانند اکونومیست، گاردین و تایمز این فیلم را به نشر و ترویج افکار و احساسات ضد انگلیسی در جهان متهم کردند. در این میان تبار و ریشه ی خانوادگی مل گیبسون، که رگه های ایرلندی، اسکاتلندی و ولزی داشت، نیز قابل توجه بود، زیرا همه این کشورها به نوعی توسط انگلستان اشغال شده بودند.
اگرچه در زمان ویلیام والاس، هنوز امپراطوری مدرن بریتانیا تشکیل نشده بود و مانند قرن هجدهم و نوزدهم بر اقصی نقاط عالم چنگال نیانداخته بود، اما اشغال اسکاتلند در قرن سیزدهم میلادی را می توان نمونه ای دانست از همان اشغالگری های استعمار انگلیس در سایر نقاط جهان که در قرن هجده و نوزده میلادی تکرار شد. در مقابل، مبارزات استقلال طلبانه ویلیام والاس و یاران او در اسکاتلند نیز، نمونه و مثالی است از همان مبارزاتی که مردم نقاط مختلف جهان، در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین، در برابر اشغالگران و استعمارگران اروپایی داشتند. البته طبعا «غرب محوری» و «نژاد پرستیِ» حاکم بر رسانه ها و شرکت های فیلمسازی غربی باعث شده تعداد فیلم هایی که مبارزات قهرمانان ملی ضد استعماری در دیگر نقاط دنیا را به تصویر کشیده اند، بسیار کمتر از فیلم هایی باشد که به قهرمانان ملی سفید پوست اروپایی، مانند ویلیام والاس، پرداخته اند.
فیلم شجاع دل، محصولی از شرکت آیکون متعلق به مل گیبسون بود. اما او برای تامین بودجه 70 میلیون دلاری فیلم کمپانی های پارامونت و فوکس قرن بیستم را نیز در حقوق پخش فیلم شریک کرد. با توجه به این که در زمان ساخت این فیلم، هنوز کیفیت جلوه های ویژه رایانه ای به سطح امروز نرسیده بود، او ناچار شد برای تصویربرداری صحنه های عظیم جنگ در فیلم، از سربازان ارتش ایرلند به عنوان سیاهی لشکر استفاده کند. اغلب منتقدان کارگردانی این صحنه های نبرد را یکی از نقاط قوت فیلم شجاع دل محسوب کرده اند. هرچند میزان خشونت بصری در این فیلم و برخی فیلم های بعدی مل گیبسون از جمله مصائب مسیح مورد انتقاد برخی منتقدان قرار گرفته است. فیلمنامه شجاع دل هم از سوی برخی کارشناسان تاریخ متهم به تحریف برخی حقایق تاریخی شده است. به عنوان مثال ماجرای شخصیت ایزابلا، همسر فرانسوی ولیعهد انگلستان، که در فیلم جهت مذاکره با ویلیام والاس فرستاده می شود اما عاقبت خودش دلباخته والاس شده و به ولیعهد انگلستان خیانت می کند، از نظر تاریخی فاقد اصالت است. در واقعیت، ایزابلا در زمان جنگ های ویلیام والاس سه سال بیشتر نداشته است و سالها بعد عروس پادشاه انگلستان می شود. اما ماجرای رابطه او با والاس برای افزودن به بار دراماتیک و ایجاد جذابیت های کاذب رایج در فیلم های هالیوودی، به داستان فیلم اضافه شد. طراحی صحنه و لباس این فیلم نیز از نظر مورخان مورد انتقاد قرار گرفته است چرا که در آن از طرح لباس هایی استفاده شده که صدها سال بعد از والاس در اسکاتلند رایج شده بودند. با این همه شجاع دل، به دلیل روایت حماسی خود، در نمایش عمومی با استقبال گسترده ای مواجه شد و مجموع فروش جهانی آن به 210 میلیون دلار رسید. فروش این فیلم حتی بر صنعت توریسم در منطقه اسکاتلند نیز تاثیر مهمی گذاشت. لوکیشن های این فیلم در منطقه استرلینگ همه ساله مورد بازدید هزاران گردشگر قرار می گیرد. این مسئله باعث شد مقامات محلی اسکاتلند نه تنها بودجه هایی برای تولید فیلم در مورد تاریخ و فرهنگ اسکاتلند در نظر بگیرند، بلکه برای شرکت های فیلمسازی خارجی معافیت های مالیاتی وضع کنند تا آنها تشویق شوند که از لوکیشن های این منطقه بیشتر برای ساخت فیلم استفاده کنند. باید دید آیا در نهایت آرمان شخصیت های اسطوره ای و قهرمانان ملی اسکاتلند مانند ویلیام والاس در استقلال این کشور به نتیجه می رسند، یا این که اسکاتلند همچنان به عنوان بخشی از خاک بریتانیا محسوب خواهد شد.
اواخر قرن سیزدهم. «ادوارد اول» (مک گوهان)، شاه انگلستان نسبت به سرزمین اسکاتلند ادعای مالکیت دارد. «ویلیام والاس» (گیبسن) که نسبت به زادگاهش تعصب نشان می دهد، پس از این که سربازان انگلیسی همسر تازه عروسش را به قتل می رسانند، برای خون خواهی و نیز آزادی اسکاتلند به مبارزه برمی خیزد...