حسن صیقلی : این اولین فیلم تورناتوره بود که دوربین طلایی جشنواره ی کن را نصیبش کرد و نامش را بر سر زبان ها انداخت. فیلم را می توان ادای دینی پراحساس به...
24 آذر 1395
این اولین فیلم تورناتوره بود که دوربین طلایی جشنواره ی کن را نصیبش کرد و نامش را بر سر زبان ها انداخت. فیلم را می توان ادای دینی پراحساس به سینما دانست که در عین تأثیرگذاری فوق العاده، در دام سانتی مانتالیسم هم نمی افتد.
سینما پارادیزو به لحاظ تأثیرش در دمیدن جانی تازه به سینمای ایتالیا و معرفی نسل جدید فیلمسازان ایتالیایی به جهان سینما فیلم مهمی به حساب می آید. در درخشش سینما پارادیزو علاوه بر فیلیپ نواره، بازیگر فرانسوی، بی تردید یک عامل دیگر تأثیری مستقیم داشت و آن کار آهنگساز مشهور فیلم، انیوموریکونه بود. موریکونه همان خلاقیت های فیلمساز را در ریتم موسیقی فیلم جلوه گر ساخت و یکی از بهترین های تاریخ سینما را در کارنامه درخشانش ثبت کرد.
به نظر من این فیلم، نه در مورد عشق به سینماست، نه در مورد سانسور و نه در مورد حتی عشق های قدیمی. سینما پارادیزو حکایت آشتی کردن با خود و گذشته خود است. به خاطر همین است که آدم همذات پنداری می کند و بغضش می گیرد از وقتی که کم کم گذشته " توتو" شخصیت اصلی فیلم لو می رود. سینما پارادیزو درامی عاشقانه است.
مثل هر درام عاشقانه ای، در سینما پارادیزو نیز همه چیز از یک سوء تفاهم آغاز می شود، دختر مورد علاقه توتو، هنگام مهاجرت به شهری دیگر، یادداشتی به محرم اسرارشان، آلفردوی آپاراتچی می دهد و در آن نشانی تازه خود را می نویسد. آلفردو که تا آن لحظه همراه آن دو بوده ناگهان بجای توتو تصمیم می گیرد و برای ساختن آینده او یادداشت را در آپاراتخانه پنهان می کند. سی سال بعد، وقتی توتو که حالا یک کارگردان مشهور سینما شده، برای خاکسپاری آلفردو به محل زندگی خود باز می گردد، دست نوشته او را پیدا می کند و آلفردو را لعنت می کند. او تازه معنای نصیحت های آلفردو در فصل درخشان ایستگاه قطار را می فهمد و بر گذشته خود بیشتر افسوس می خورد.
اما سینما پارادیزو عشق دو نفره شخصیت ها را با عشق بزرگتری پیوند می زند که عشق به سینماست. این عشق چه بر روی پرده سینما قابل مشاهده است و چه بیرون از آن با جزئیاتی مشابه. یکی از این جزئیات را در صحنه ای می بینیم که در اوایل فیلم، توتو در زمان حال از آئینه اتومبیلش دختری را می بیند که کاملاً شبیه عشق جوانی اوست. نوع کادربندی تصویر دختر در آئینه، شروع صحنه های سینمایی فیلم است که در سالن سینما پی گیری می شود. این سالن که سینما پارادیزو نام دارد در واقع شخصیت اصلی فیلم تورناتوره است.
محوری بودن این سالن سینما که گویی همه تاریخ سینما را در دل خود دارد، به حدی است که وقتی تصمیم به دوباره سازی آن گرفته می شود، اهالی روستا با تماشای فرو ریختن سینما می گریند. سینما پارادیزوی جدید، که نام اصلی فیلم نیز همین است، جوانی اهالی را نیز با خود برده است.
اتفاقاً مردم در فیلم نقش مهمی دارند. آدم های میدان شهر همچون تماشاگران سالن سینما در فیلم اهمیت دارند و همین نکته است که سالن سینما را تبدیل به محلی برای نمایش طبقات جامعه می کند. بالانشین ها اینجا همه می توانند پایین دستی ها را تحقیر کنند و آزارشان بدهند. از همین روست که وقتی آلفردو استقبال مردم بیرون مانده از سالن سینما را می بیند، آپاراتش را می چرخاند و فیلم را برای مردم بر روی دیوار یک خانه پخش می کند.
کسانی که سینما پارادیزو را فیلمی فاقد قصه ای منسجم و طرح و توطئه ای پیچیده خوانده اند و از این طریق سعی در کوبیدن فیلم داشته اند، به این جزئیات بی توجه بوده اند. آنها ساختار مدرن فیلم در چیدن صحنه های سینمایی را نادیده گرفته اند و روند موازی عشق توتو به محبوبش با عشق او به سینما را درک نکرده اند. توتو عشق را از سینما آموخته است نه از دنیای اطرافش و به همین دلیل نیز سعی می کند مثل قهرمانان های سینما تا پایان به عشق خود وفادار بماند.
«سالواتوره/توتو» کودکی عاشق فیلم و سینماست. تنها تفریح او رفتن به سینما و بازی با نگاتیوهاست. این موضوع باعث شکل گیری رابطه ای عمیق بین او و آپاراتچی تنهای سینما پارادیزو، «آلفردو» می شود...