راجر ایبرت : قصه از این ساده تر نمی تواند بشود. یک زن و شوهر پیر به شهر می روند تا فرزندان و نوه هایشان را ببینند. فرزندان آنها گرفتار هستند و سرشان...
16 آذر 1395
قصه از این ساده تر نمی تواند بشود. یک زن و شوهر پیر به شهر می روند تا فرزندان و نوه هایشان را ببینند. فرزندان آنها گرفتار هستند و سرشان شلوغ است و والدین پیر روال زندگی روزمره آنها را برهم میزنند. ولی بدون اینکه کسی بخواهد سفر والدین پیر خراب وکسل کننده میشود . والدین به خانه خودشان بازمیگردند. چند روز بعد مادر بزرگ فوت میکند. اکنون زمان آن رسیده که فرزندان یک سفر به خانه پدر و مادرشان داشته باشند.
از این چنین عناصری یاسوجیرو ازو یکی از برترین فیلم های تاریخ را ساخت. داستان توکیو(1953) فاقد محرکهای عاطفی و احساساتی ساختگی است. به نظر میرسد به دور از شان یک فیلم خوب باشد که از احساسات تماشاگر سوء استفاده کند. این فیلم نمیخواهد به زور احساسات ما را برانگیزد ولی تمایل دارد درک و آگاهی را با تماشاگر به اشتراک بگذارد. و اینکار را به خوبی انجام می دهد بطوریکه حدود 30 دقیقه آخر فیلم اشک در چشمانم حلقه زد. این فیلم باعث افتخار سینماست. این فیلم نشان داد که سینما میتواند به ما کمک کند تا گام های کوچکی در مقابله با نقص هایمان برداریم.
فیلم این امر را توسط شخصیتهایی انجام میدهد که آنچنان جهانی هستند که ما بیدرنگ آنها را میشناسیم و تصدیق میکنیم. ( گاهی انگار در آینه روبرویمان هستند) . این فیلم 50 سال پیش در ژاپن ساخته شده است، توسط کسی که 100 سال پیش بدنیا آمده است ولی این فیلم انگار (تو گویی )درباره خانواده ما است، در باره طبیعت و ذات خود ما ، نقص ها و جستجوی دست و پاشکسته ما برای عشق و معناست. و اینکه زندگی برای خانواده مان آنقدر شلوغ نیست . و این است که ما آنها را باید حفظ کنیم تا ما را در مقابله با پرسشهای بزرگ عشق، کار ،مرگ محافظت کند. ما به بدیهیات ، گفتگوی کوتاه و بی اهمیت میپردازیم.
در زمانهایی که اقوام و خانواده ها دور هم جمع شده اند بجای اینکه درمورد امید و ناامیدی صحبت کنیم درمورد آب و هوا گفتگو میکنیم و یا تلویزیون میبینیم. ازو نه تنها یک فیلم ساز بزرگ ، بلکه معلمی بزرگ نیز هست و بعد از اینکه فیلمهای او را شناختید ، دوست شما نیز است. با هیچ کارگردان دیگری بجز ازو من در تمامی نماها تحت تاثیر قرار نمیگیرم. فیلم با صدای موتور کشتی شروع میشود و یک موسیقی تلخ و شیرین از رادیو شنیده میشود. یک نمای خارجی از اطراف محل زندگی نشان داده میشود. چنانچه ما ازو را بشناسیم ، متوجه میشویم که قایق در طرح و نقشه وی حضور ندارد، موسیقی هرگز برای تاکید یا تفسیر احساسات بکار نخواهد رفت، محله و همسایگی ممکن است جایی باشد که داستان در آن اتفاق می افتد اما اهمیتی نخواهد داشت. ازو از نمای متکایی (pillow shots) مشابه کلمه متکا در شعرهای ژاپنی استفاده میکند، سکانسهای خود را با نماهای زیبا از زندگی عادی تمایز میدهد. او قطار ، ابرها، سیگارها، لباسهای رو طناب ، خیابانهای خالی ، جزیئیات کوچک معماری ، برچسب بطری های شراب را دوست دارد.( او اکثر برچسب ها را در فیلمهایش خودش نقاشی میکرد.)
استراتژی تصویری ازو به سادگی هرچه تمامتر است و به همان اندازه ژرفتر. ارتفاع دوربین او اغلب اوقات (ولی نه همیشه) سه فوت از زمین ارتفاع دارد.(نقطه دید افراد ژاپنی نشسته بر تاتامی). "دلیل موقعیت پایین دوربین" را دونالد ریچی توضیح داده است: " دلیلش این است که عمق را حذف کرده و فضای دوبعدی ایجاد کند." بنابراین ما خیلی بهتر میتوانیم موقعیت را درک کنیم چراکه ازو این امکان را به میدهد تا به خطوط و وزنها و صداها توجه کنیم که احساس دقیق او را درمورد سکانس منعکس میکند.
او تقریبا هرگز دوربین خود را حرکت نمی دهد.( در فیلم داستان توکیو یکبار این کار را انجام میدهد.) هر نما تنها یک ترکیب عالی از آن خودش است، حتی اگرچه به معنی وجود خطا در پیوستگی نما باشد. تمامی نماها به چند روش قاب بندی شده اند. در نمای نزدیک از نماهای داخلی ممکن است یک قوری چای در گوشه ای نشان داده شود. ازو به قوری چای علاقه زیادی داشت و شاید بشود گفت امضای او بود.
چنانچه تحرکی در فیلم های ازو وجود داشته باشد، اون تحرک نه از دوربین فیلمبرداری بلکه ناشی از طبیعت یا آدم هاست . او اغلب یک اتاق قبل از ورود بازیگرها نشان میدهد و چند ثانیه بعد از رفتن آنها از اتاق نیز تامل میکند. چنانچه شخصیتها به طبقه بالا برود ، آنها برای مدت کافی از صحنه غایب میشوند تا دقیقا این کار را انجام دهند. اگر یک شخصیت در حال صحبت است، ازو کل صحبتهای او را نشان میدهد. بدون هیچ کات یا نمای گوش دادن یا حتی تداخل در گفتگو. او به سکوت علاقه دارد. گاهی اوقات شخصیتها جملات کمی ادا میکنند ولی مفهوم زیادی را منتقل میکنند. به عنوان مثال پدر بزرگ در فیلم داستان توکیو اغلب لبخند میزند و میگوید"بله" ، و منظور او از این کلمه بعضی اوقات به معنی "بله" است، گاهی به معنی "نه" ، گاهی به معنی افسوس عمیق و گاهی نیز نشانگر تصمیم اوست که فکرش و احساسش را در نزد خودش نگه دارد.
آیا کسی برای دیدن یک سبک فیلمسازی به سینما میرود؟ خوب ، بله. یک سبک ظریف تمیز شبیه سبک ازو انسانها را در نمای نزدیک قرار داده و نکات ظریف زندگی روزمره را در کانون توجه قرار میدهد. این انسانی ترین سبک است که با حذف تاثیرات ماشینیسم و ویرایش و اتنخاب برای اینکه با احساسات انسانی را لمس کنیم و نه در کارگاه روش قصه گویی.
خانواده هیرایاما در فیلم داستان توکیو را در نظر بگیرید. شوکیچی، پدر یزرگ با بازیگری چیشو ریو که یکی از بازگران مورد علاقه ازو بوده است، تومی ، مادر بزرگ با بازی چیکو هیگاشیاما. او صورتی پهن و اضافه وزن دارد. او فضیلت افتاده و بالایی دارد. از این رو نشانه ای از علاقه افراطی بین آنها وجود ندارد. ما میفهمیم که پدر بزرگ در دوران جوانی زیادی مشروب میخورده است ولی آن را ترک کرده است. نشانه هایی وجود دارد از اینکه ازدواج آنها بی عیب نبوده ولی قابل تحمل بوده و بردباری داشته اند.
کوچکترین دخترشان کیوکو( کیوکو کاگاوا) با آنها در خانه زندگی میکند که یکی از بیشمار جوانهای مجرد در فیلمهای ازو است که با والدینشان زندگی میکنند.( ازو هرگز ازدواج نکرد و تا زمانی که مادرش زنده بود با او زندگی کرد). کوچکترین پسر آنها کیزو (شیرو اوساکا) در راه آهن اوساکا کار میکند که اتفاقا در میانه مسیر سفر آنها قرار دارد. پسر یزرگ آنها کویچی ( سو یاماورا) یک دکتر هست که در همسایگی درمانگاه زندگی میکند. او آنطور که والدینش تصور میکردند دکتر شاخصی نیست. او با فومیکو ازدواج کرده است و دو پسر دارد. خواهر او شیگه ( هاروکو ساگیمورا) نیز ازدواج کرده و یک سالن آرایش زیبا را اداره میکند. پسر وسطی در جنگ جهانی دوم کشته شده است و همسر او نوریکو ( ستاره بازیگری ستسوکو هارا) نام دارد که بعد از مرگ شوهرش هرگزازدواج نکرده و کارمند یک اداره هست.
بعد از رسیدن والدین سکانس فوق العاده ای وجود دارد. فومیکو به پسر بزرگش مینورو میگوید :" اینها پدربزرگ، مادربزرگ تو هستد" . و سپس به مادر شوهرش میگوید:" مینورو به دبیرستان میره". پس این اولین دیدار آنها است، ولی او با سرعت به اتاقش فرار میکند." تم وموضوع مادام العمر ازو این است که مدرنیته و کار بنیان خانواده های ژاپنی را ازبین برده اند". و تنها در دو دیالوگ به ما نشان میدهد چگونه نسل جدید به انحراف رفته اند. بچه های بزرگ تقریبا خوب هستند. آنها سعی میکنند تا برای مهمانهای خود وقت بگذارند. لحظه های خوش و شوخی در اتوبوس تور شهری وجود دارد و همه سرحال و سرزنده هستند. اما والدین پیر بیشتر طول روز را در حال "استراحت" در خانه هستند چراکه کسی وقت آزاد برای بردن آنها به گردش و بیرون ندارد. زمانی که کویچی برای پدر ومادرش کیک میخرد ، فومیکو میگوید این کیک ها خیلی گران قیمت هست و والدین پیرت این چیزها را درک نمی کنند و درحالی که در این مورد بحث میکنند ،کیک را میخورند. بطور غریبی کسی که با آنها با مهربانی رفتار میکند و وقتش را به آنها اختصاص میدهد کسی نیست جز نوریکو همسر بیوه پسر وسطی شان.
فرزندان دیگه از اینکه نمیتونند وقت بیشتری رو برای والدین شان اختصاص بدهند ناراحت هستند و راه چاره را در این میبینند که آنها را به یک تور مسافرتی چشمه آب گرم بفرستند. پدربزرگ و مادربزرگ به توکیو نیامده اند تا به چشمه آبگرم بروند ولی موافقت میکنند. در چشمه ابگرم ما افراد جوانی را میبینیم که میرقصند و کارت بازی میکنند و سپس در یکی از نماهای عالی ازو ، دو جفت کفش را میبینیم که به طور مرتب و تمیز در کنار هم در بیرون اتاق زن و شوهر پیر قرار گرفته اند. فردا صبح ، هنگامی که آنها در کنار یکدیگرنشسته اند، پیرمرد میگوید: " بیا بریم خونه خومون"
افراد در فیلمهای ازو زمان زیادی را صرف نشستن در کنار یکدیگر میکنند. بجا اینکه افراد دور هم بشینند ، ازو دوست دارد دو یا سه شخصیت همگی در یک ردیف کنار هم بشینند. ( گاهی اوقات به نظر میرسد آنها موقع گفتگو به همدیگر نگاه نمیکنند.) او اصلا نگران این مساله نیست. اغلب اوقات او آنها را از پشت نگاه میکند. هدف او از این نوع ترکیب به نظر من این است که ما همه آنها (شنونده ها همانند گوینده ها) را باهم ببینیم .
شب آخر در توکیو از دوسکانس فوق العاده تشکیل یافته است. تومی به خانه نوریکو میرود تا با او بماند و سوکیچی به دیدار یک دوست قدیمی هم ولایتی شان میرود. تومی و نوریکو گفتگوهای گرم و عاطفی با هم دارند( پیرزن به عروس بیوه اش میگوید باید دوباره شوهر کند) و سوکیچی بهمراه دو دوست قدیمی هم ولایتی شان مشغول خوردن مشروب میشوند و ما میبینیم که چگونه الکل به آنها کمک میکند تا از ظاهر مثبت جامعه ژاپن عبور کنند و به درون آن نفوذ کنند.
در سراسر فیلم تومی و سوکیچی در مورد ناامیدیشان ازاینچنین دنیای محافظه کاری بحث میکنند و باتکان سر همدیگر را تصدیق میکنند و احساس واقعی شان را به صورت علائمی(code) مخفی میکنند. توجه کنید آنها چگونه نوه هایشان را با گفتن این اینکه آنها فرزندانشان را ترجیح میدهند ،مورد انتقاد قرار میدهند. توجه کنید چطور موافقت خودشان با فرزندانشان را بیان میکنند:" بهتر از حد متوسط هستند"
پیرمرد و پیرزن به خانه خودشان بازمیگردند ، کمی مادر فوت میکند و خانواده خودشان را برای مراسم دفن وترحیم مهیا میکنند—سرانجام همه آنها در مقابل دوربین ازو در یک ردیف در کنار هم قرار میگیرند. اکنون زمان اشک ریختن واقعی هست، حتی از جانب کسانی که راضی به سفر نیستند. چیشو ریو بازیگر فوق العاده ای هست. زمانی که پیرزن همسایه برای ابراز همدردی پیش او می آید، احساسات پیرمرد غلیان میکند ومیگوید :" اوه ، اون زن خودسری بود ..... اما اگر من میدانستم این اتفاقات خواهد افتاد، با او مهربانتر می بودم." یک لحظه مکث . " هنگام تنها زندگی کردن مشابه من، روزها خیلی به کندی میگذرن"
ززوجی پیر (ریو و هیگاشیاما) به توکیو می آیند تا از پسر پزشکشان « یامامورا » و دختری (سوگیمورا) که صاحب آرایشگاه است دیدن کنند . آنان به قدری گرفتارند که نمی توانند به پدر و مادر خود رسیدگی کنند . تنها کسی که در توکیو وقت خود را صرف رسیدگی به زوج پیر می کند ، بیوه ی پسر در جنگ کشته شده شان (هارا) است...