به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
عرق سرد حول یک موضوع شکل گرفته است، و نه یک تصویر. برخلاف تصوری که از اخبار فیلم در ذهن علاقمندان به فیلم های ورزشی شکل گرفت موضوعی که عرق سرد پیرامون و به انگیزه پرداختن به آن ساخته شده فوتسال و یا ورزش بانوان نیست. بلکه بیشتر تلاشی است برای نقد و به چالش کشیدن یکی از قوانین حقوقی که از نظر برخی آحاد جامعه ظالمانه تلقی می شود. فیلمنامه براساس حادثه ای واقعی که برای نیلوفر اردلان کاپیتان تیم ملی فوتسال بانوان ایران اتفاق افتاد نوشته شده و تا حد زیادی به وقایع اصلی وفادار مانده است. عرق سرد پس از فیلم «من» دومین فیلم بلند سهیل بیرقی محسوب می شود. بیرقی با کارگردانی این فیلم کاملا این نکته را تایید می کند که کارگردان ایده هاست. همانطور که در فیلم من مجموعه ای از ایده های جذاب و موضوعات نسبتا بکر، در نگارش فیلمنامه و اجرایش ابتر، ناکام و ناکارآمد شده است اینجا نیز همه فیلم حول محور یک یا دو ایده سازمان یافته است که در پرداخت شخصیت ها و طراحی استراتژی داستان بسیار سهل گیرانه و دم دستی شکل گرفته است.
باران کوثری در فیلم سینمایی عرق سرد
فیلم با مسابقه فوتسالی میان بانوان ایران و تایلند آغاز می شود. مسابقه ای که ادعا می شود نیمه نهایی رقابت های آسیایی است. تنها مسابقه فوتبالی است که در این فیلم می بینیم. مسابقه در پرداخت نسبتا جالب از کار درآمده و بازیگران به تعادل خوبی در بازی فوتسال و بازی در نقششان می رسند. شاید بهتر بود برای نمایش صحنه های بازی از نماهای متنوع تر و با زوایای متفاوت تری نسبت به هم استفاده می شد. (ضمن اینکه دقت به دریچه های دوربین همچون دیافراگم، ایزو و ... برای فیلمبرداری از صحنه های پرتحرک و سریع بسیار مهم است که به دلیل عدم توجه کافی فیلمبردار تصاویر گاهی کشیده و تار می شوند.) دختران ایران بازی را می برند و به فینال صعود می کنند. خوشحالی شان که همراه است با دور زدن با پرچم و پخش سرود ملی بیشتر به وضعیت قهرمانی شبیه است. افروز اردستانی (باران کوثری) که کاپیتان تیم ملی است دور افتخار میزند.
از اینجا به بعد فیلم از موضوع فوتسال کنده می شود و وارد فاز تازه ای می گردد. افروز که برای اعزام به مسابقه فینال همراه با تیم به فرودگاه می رود متوجه می شود که ممنوع الخروج شده است. به شدت شوکه می شود و در مقابل دیگران که دلیلش را از او می پرسند مرتب می گوید: نمی دانم، من کاری نکرده ام. بچه های تیم می روند و مَصی عطایی که دوست و هم خانه افروز است می ماند تا با او قضیه را حل کنند.
باید شادمان بود از این که فیلمی ببینیم که در سریعترین زمان به سراغ شروع داستانش برود. آن هم در میان خیل فیلم هایی که با مقدمه های مطول و بی مورد وقت می کشند. اما اگر در عرق سرد بناست نقطه آغاز گره داستانی با تاثیر عاطفی بر تماشاگر همراه باشد نیازمند زمینه چینی بیشتری است. چنان که می خواهیم تماشاگر نیز به اندازه شخصیت و یا به میزانی در همان حدود متاثر شود باید علاقمندی و عشق افروز به فوتسال و حتی وابستگی روانی اش به آن دقیقتر و بیشتر به تصویر درآید. که البته چنین نیست و در ادامه فیلم مسئله فوتسال نمود زیادی در زندگی افروز ندارد. مهمترین لحظه عاطفی در این فیلم شاید لحظه ای باشد که افروز می فهمد ممنوع الخروج شده است. نویسنده این حادثه را در جای مناسبی قرار نداده و با طرح این ماجرا بدون آماده سازی کافی مخاطب از نظر عاطفی، بخش مهمی از بضاعت این سکانس برای ایجاد حس از بین می رود.
باقی ماجرا حول تلاش افروز برای حل بحران و تقابل های او با همسرش یاسر (امیر جدیدی)، دوست و هم خانه اش مصی عطایی (هدی زین العابدین)، فدراسیون فوتبال، خانم نوری سرپرست تیم (سحر دولتشاهی) و دیگران به پیش می رود.
امیر جدیدی در فیلم سینمایی عرق سرد
بازی باران کوثری به عنوان شخصیت اصلی باورپذیر و قانع کننده از آب در آمده است. اما از جهت خلاقیت در ایفای نقش و ترسیم شمایل جدید قدمی رو به جلو برای او محسوب نمی شود. افروز شدیدا یادآور نقش باران کوثری در فیلم خانه دختر (شهرام شاه حسینی، 1393) است. فیلمنامه در خلق زمینه برای احساسات مختلف عاجز است و در مواردی نوع اجرای کوثری بیرون از حس و هال منطقی آن موقعیت می ایستد. برای مثال در صحنه ای که یاسر بدون اجازه به خانه رفته و وسایل افروز و مصی را بیرون ریخته نوع آرامش افروز در مواجهه با این ماجرا تا حدی توجیه پذیر است. اما لبخند باران کوثری که آرام آرام به خنده تبدیل می شود سنخیتی با موقعیت فعلی اش ندارد و از جهت بصری شبیه به خنده عصبی هم نیست.
بعد از مسابقه با تایلند دیگر هیچ کنشی که مربوط به فوتبال باشد از افروز نمی بینیم، مگر بعد از آن که از تیم ملی خط می خورد و در زمین چمن مصنوعی با مردان فوتبال بازی می کند. عشق به فوتبال با تاروپود شخصیت افروز عجین نشده است. هیچگاه تمرین او را نمی بینیم و هرگز فوتبال و یا فوتسالی تماشا نمی کند. فقط در یک مورد با گذاشتن صدای گزارش یک بازی فوتبال بر روی نمایی که افروز و مصی در آن مشغول گفتگو درباره یاسر هستند تلاش می شود تا فضای زندگی افروز کمی ورزشی به نظر بیاید! به راحتی و با حذف دو، سه صحنه می توان القا کرد که او قهرمان رشته ورزشی دیگری بوده است. اصلا اگر افروز یک نقاش موفق بود که با مخالفت همسرش نمی توانست از کشور خارج شود چه تفاوتی رخ می داد؟ یا هنرپیشه سینمایی که پیشنهاد کار در خارج از کشور دارد. و یا هرچیزی شبیه به این. آیا فوتبال فقط یک بهانه برای ورود به این مسئله بوده است؟ بیرقی در مصاحبه هایش ظاهرا چنین می گوید. اما با بررسی ساختار و اجزای داستان عرق سرد متوجه می شویم که بسیاری از موقعیت ها برای منطقی به نظر رسیدن نیازمند این هستند که علاقه افروز به فوتسال مورد تاکید قرار گیرد.
اهمیت فوتسال نزد نویسنده فیلمنامه به میزانی کم بوده است که حتی درباره ساده ترین موارد نیز تحقیق خاصی انجام نگرفته است. آنها در چه مسابقاتی بازی می کنند که میان مسابقه نیمه نهایی و فینالش این قدر فاصله زمانی است؟ چرا برای صعود به فینال جشن قهرمانی می گیرند؟ چرا مسابقه نیمه نهایی در ایران انجام میشود و فینال در مالزی؟ در جایی ادعا می شود که آنها در «مسابقات آسیایی» شرکت می کنند. در هیچ رشته ورزشی مسابقات آسیایی به این شکل برگزار نمی شود. شاید با خود فکر کنید که این نکته چه اهمیتی دارد؟ وقتی تا این حد به ارجاعات حقیقی علاقمند هستیم که فدراسیون فوتبال را در خود فدراسیون فوتبال فیلمبرداری کنیم و شغل یاسر همان شغلی باشد که همسر نیلوفر اردلان داشته است، طبیعی است که در مقابل اشتباهاتی از این دست در پرداخت واقعی جزئیات مورد نقد واقع شویم.
باران کوثری در فیلم سینمایی عرق سرد
مصی دوست افروز بسیار بلاتکلیف است. به نظر نمی رسد دوستی چندان عمیقی با افروز داشته باشند. شیوه ارتباط و مکالمه شان، و پنهان کاری هایشان از هم گواه دوستی نزدیک و چندان آینده داری نیست. بلافاصله بعد از اینکه از فرودگاه به خانه می آیند سر فروز بخاطر اینکه معرفت خرج کرده و مانده منت می گذارد و او را دلخور می کند. همچنین رابطه شان چندان سطحی نیست. چون هیچ کس دیگری حاضر نشد برای افروز چنین کاری کند و به خاطر او قید سفر را بزند. البته مصی در نهایت دو روز مانده به مسابقه در مقابل تهدیدات فدراسیون جا می زند و به مالزی می رود. پیش از خروج ادعا می کند که هر کاری که می توانسته برای افروز انجام داده، اما بی نتیجه بوده است. اما چیزی که از کنش ها و تصمیم گیری های مصی در یادمان است بیشتر حرافی و ایجاد زمینه سوءظن نسبت به افروز در فدراسیون فوتبال است.
یاسر همسر افروز مجری مغرور و اعصاب خردکن تلویزیون است. کسی که وقتی جلوی دوربین قرار می گیرد منضبط و با دیسیپلین نشان می دهد و زمانی که از جلوی دوربین کنار می آید و به ویژه در برخورد با افروز بی ادب، بی شعور، قلدرمآب و نیمه دیوانه است. فیلم یاسر را در مرز آدم روانی-عقده ای و آدم غیرتی-حسود رها می کند و به صورت دقیق دلیل تغییر رفتار یاسر نسبت به افروز بعد از موفقیت هایش را نشان نمی دهد. بیشتر شبیه به مردانی است که پنهان از چشم خانواده و دیگران محرک مصرف می کنند. امیر جدیدی نقش یاسر را که فردی نچسب و منفور است گرم، جذاب و همراه کننده بازی می کند. این موضوع از جهتی حُسن بازی اوست و از جهتی عیب کارگردانی. شخصیت یاسر کسی است که در کلیت داستان نباید سمپاتی برانگیز باشد. و متاسفانه دیدگاه فیلم درباره او غالبا این احساس را ایجاد می کند.
عرق سرد بر این نکته تاکید می کند که قوانین جامعه در حمایت از این مرد بی منطق و زبان نفهم نگاشته شده تا زن مظلوم و بی پناه که حتی وکیلش قصد سوء استفاده از اسم او را دارد به چیزی که شایسته اش است نرسد. افروز راهی نمی یابد جز اینکه به دنبال یاسر بگردد. و به توصیه وکیلش (پانته آ)، مصی و خانم نوری خود را به او نزدیک کند، محبتش را جلب کند و در نهایت او را راضی کند تا از خر شیطان پایین بیاید. نشانه ها گویای آن است که افروز از یاسر نفرت دارد. یک سال گذشته را جدا زندگی کرده اند و یاسر از زمانی که او کاپیتان تیم ملی شده بنای لجبازی گذاشته و با بازی افروز مخالفت می کند. افروز به عشق فوتبال، و به انگیزه دیدار با دلال اسپانیایی که به بازی او علاقمند است حاضراست در مقابل یاسر نقش بازی کند و ادای محبت را در بیاورد. پس از مدت ها انها شبی را با هم می گذرانند.
فردای آن روز افروز و یاسر را در محضر می یابیم که این مهریه اش و آن حق مخالفت با خروج همسرش از کشور را می بخشد. مشخص نیست که چرا افروز باید مهریه اش را ببخشد. مگر یاسر خواهان بخشش مهریه بود؟ چگونه به این نتیجه رسیدند که این گونه توافق کنند؟ برای آینده زندگی شان چه تصمیمی دارند؟
به محض خروج از دفتر اسناد رسمی یاسر زیر حرفش زده و برگه رضایتش را پاره می کند. افروز حمله ور می شود و درگیری فیزیکی رخ می دهد. به عقیده بسیاری از بینندگان که اندکی از حقوق سر در می آورند. یکی از بزرگترین مشکلات فیلمنامه و حتی گاف فیلم همینجاست. در واقع داستان اینجا به پایان می رسد! و کسانی که مثل من در سالن ها فیلم را تا پایان دیده اند نزدیک به نیم ساعت دیگر را وقت تلف کرده اند! اگر یاسر در دفتر اسناد رسمی حق مخالفت با خروج همسرش از کشور را به همسرش ببخشد حتی اگر نسخه رضایتنامه ای را که نزد خودشان است پاره کند، زن می تواند با مراجعه مجدد به همان محضر و بنابر اسنادی که درآنجا ثبت شده گواهی تاییدیه بگیرد و به همین سادگی دیگر نیازی به التماس و یا مقابله نداشته باشد. تمامی اسنادی که در دفاتر اسنادرسمی ثبت و تایید می شوند قابل استعلام هستند. می توانیم فرض کنیم که افروز، مثل همه بی اطلاعی های دیگرش از این مورد خبری نداشته. اما ما یک شخصیت وکیل هم در فیلم داریم که می تواند این نکته را به او گوشزد کند. اصلا چطور افروز بدون وکلیش برای بخشیدن مهریه به محضر می رود؟ درباره وکیل در بخش پایانی توضیحاتی داده خواهد شد.
باران کوثری در فیلم سینمایی عرق سرد
تصویری که از فدراسیون فوتبال ترسیم شده چیزی شبیه وزارت اطلاعات است. خانم نوری (سحر دولتشاهی) که خانمی چادری است به دختران تذکرات منکراتی میدهد و سوابق و اسرار آنها را از منبع نامعلومی به دست می آورد. لحن گفتگویش با دختران به بازجویی می ماند و معتقد است دوستی هیچ دو زنی با هم ابدی نبوده است. سحر دولتشاهی کاملا در قالب خانم نوری قرار گرفته و بازی بسیار درست و دقیقی ارائه می دهد. نگاه و تمامی حرکات بدنش را کنترل کرده و در راستای شخصیت مهرانه نوری به کار گرفته است. زن مذهبی فعال و پر جنب و جوش، که استبداد و صلابتی مردانه دارد و در سکانسی حق را کاملا به یاسر می دهد. انتخاب نام کبکانیان برای رییس فدراسیون که یادآور نام علی کفاشیان است و همچنین نقش آفرینی بازیگری که از جهت فیزیک و میمیک به رییس سابق فدراسیون فوتبال (و نائب رییس فعلی) شبیه است به ایده های (خلاق؟) گروه خنده بازار می ماند و در فضای جدی و نیز منزجر کننده – و به ندرت ترسناک- فدراسیون چون وصله ای ناجور به نظر می آید.
هیچ کدام از شخصیت های عرق سرد در مسیر داستان دچار کمترین تحول، بازنگری و یا تغییری در رفتار ها و اندیشه هایشان نمی شوند. افروز به راه حلی نمی رسد، در پایان فقط می تواند با برقراری تماس تلفنی و آمدن روی آنتن برنامه زنده ای که همسرش مجری آن است دق دلش را سر او خالی کند. کنشی مشابه آنچه پیشتر انجام داده بود و فیلمی از خودش در اینستاگرام منتشر کرد و قضایا را رسانه ای کرد. افروز هیچ گاه از یک تیپ دو خطی منفعل و شکست خورده جلوتر نمی رود. خودش نمی تواند فکر کند و از مَصی، خانم نوری و پانته آ ایده و سرمشق می گیرد. از کمترین قوانین حقوقی سر در نمی آورد و در کمال تعجب و حیرت نمی دانسته که همسرش می تواند او را از خروج از کشور محروم کند. یاسر همان فرد سرتق، یک دنده و بیمار، با انگیزه و خواستِ نه چندان روشن باقی می ماند. راضی نمی شود افروز را طلاق بدهد و همچنان به اجرای برنامه مضحکش ادامه می دهد. مصی در نهایت همانگونه که پیش بینی می شود افروز را تنها می گذارد و باقی شخصیت ها نیز مانند اینها هماهنگونه که آغاز می کنند به پایان می رسند. با همان خواست ها، ایده ها و تصورات. با همان رفتارها و عادات. رابطه افروز و یاسر نیز دوباره به همان شکل اول در می آید و رها می شود. نه از هم جدا می شوند و نه به زندگی با هم ادامه می دهند. تنها چیزی که تغییر می کند این است که افروز از ادامه ورزش مورد علاقه اش محروم می شود و بنا به گفته خودش به مسافرکشی در یکی از شرکت های تاکسی اینترنتی خواهد پرداخت.
اینجاست که دوباره باید تکرارکنیم که عرق سرد فیلم موضوع است. قرار است آقای بیرقی برای ما شرح دهد که این قوانین ظالمانه چه بر سر زنان می آورد. نه شخصیت ها اولویت محسوب می شوند. و نه حوادث آنچنان پررنگ و مرکزی می شوند. هر چه هست موضوع است و بس.
در پایان به مهمترین شخصیت فیلم می رسیم. فردی که اگر چه به هیچ ترتیبی جزء شخصیت های اصلی محسوب نمی شود اما انگار فیلمساز است که در پوشش یک شخصیت پنهان شده. پانته آ آل داود (لیلی رشیدی) وکیل افروز که تمامی حرفهایی را که قراربوده فیلم بزند در سکانس های مختلف حضورش بیان می کند. حرف های او همان حرف هایی است که فیلمساز اینجا و آنجا به عنوان انگیزه هایش برای ساخت عرق سرد بیان می کند. دیالوگهای پانته آ، مانیفست عرق سرد است. در ملاقات هایش با افروز، مصاحبه اش با شبکه صدای آمریکا و سکانس دادگاه مرتب شعار می دهد و ژست مدافع حقوق زن بر میدارد. اما او هم نمی تواند برای افروز کاری کند. پرونده شکست می خورد و افروز او را متهم به این میکند که خواسته افروز را نردبان کند و بالا برود. پانته آ با کنایه و لحنش به افروز می فهماند که کس خاصی هم نیست و خیلی دور بر ندارد.
سهیل بیرقی نیز همچون پانته آ آل داود، نه می تواند به افروز کمکی کند، نه واقعا دوست دارد که او به هدفش برسد (اگر می خواست او را می رساند. مگر کسی غیر از او داستان را خلق کرده؟ نمی شد راهی پیدا کرد که افروز از مسابقه فینال جانماند و همچنان یاسر منفور باشد؟) و او را وسیله ای برای تبلیغاتش قرار می دهد.
باران کوثری در فیلم سینمایی عرق سرد
فوتسال و فوتبال به عنوان ورزشهایی همه پسند و بسیار پرطرفدار در عرق سرد نقش آتراکسیون را دارد. قرار است فروش فیلم را تضمین کند. تصویر باران کوثری در لباس فوتسال به همراه همه مانورهایی که بر روی ماجرای نیلوفر اردلان میدهند می تواند تماشاگر را به سالن سرازیر کند. نگاه کلی فیلمساز به زنی که دچار چنین مسئله ای شده است، دلسوزانه است. از همان نوعی که افروز از آن متنفر است. همانطور که در سکانسهای پایانی به مهسا میگوید: دلت برام نسوزه. نگی آخِی. خیلی بدم میاد.
با رفتن مهسا و تنها ماندن افروز حرف خانم نوری تایید می شود. «هیچ وقت دوستی دو تا زن تا ابد ادامه پیدا نمی کنه». پیش بینی خانم سرپرست درست از آب در می آید تا فیلم سوزنی نیز به خانم ها بزند. چه بسا اگر خانمها وحدت و نزدیکی بیشتری پیدا کنند می توانند در مقابل قوانین ظالمانه ایستادگی کنند.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.