: پولانسكی همیشه شخصیت هایی محبوس و درمانده خلق می كند كه شاهد زوال خود هستند افرادی كه در سرزمین بی طرف منزوی شده اند و هرازگاهی تحلیل می روند.
«رومن پولانسكی»...
18 آذر 1395
پولانسكی همیشه شخصیت هایی محبوس و درمانده خلق می كند كه شاهد زوال خود هستند افرادی كه در سرزمین بی طرف منزوی شده اند و هرازگاهی تحلیل می روند.
«رومن پولانسكی» از سال، ۱۹۶۲ یعنی از زمان ساخت نخستین فیلم بلندش «چاقو در آب» به بعد، دیگر در لهستان - كشوری كه اصلیتش به آن برمی گردد - فیلمبرداری نكرده بود. این استاد سینما ابتدا تحصیلاتش در این زمینه را در لدز به انجام رساند و شروع به كار در فیلم های سایرین كرد (به ویژه نزد هموطنش آندری وایدا). سپس نخستین فیلم های كوتاهش كه عقاید غیرسنتی و علاقه اش نسبت به افسانه های خارجی، به طرزی عجیب در آنها نمایان است را آغاز كرد. «پولانسكی» احساس می كرد زندانی مرزهای لهستان و سیستم دولتی آن شده؛ سیستمی كه با آزادی بیان و روحیه نقدكننده او سازش چندانی نداشت. به همین دلیل در سال، ۶۳ كاری بین المللی را آغاز كرد. مسلما بازگشت به خانه اول برای ساخت «پیانیست»، مسئله بی اهمیتی نیست. داستان «رومن» و لهستان، تنها چیزی است كه می توانیم بگوییم و در واقع این ماجرا صرفا یك مسئله سینمایی نیست. . .
محله یهودی نشین
«پولانسكی» لهستانی در فرانسه - و اگر دقیق تر بگوییم - در سال، ۱۹۳۳ در پاریس متولد شد. سال، ۱۹۳۶ خانواده یهودی او در اندیشه بازگشت به لهستان «كراكوف» در محله یهودی نشین آن شهر وحشت از نازیسم را تجربه كردند. مادر «رومن» در سال ۱۹۴۱ و در تبعید درگذشت. تمام آثار بعدی «پولانسكی» با همراهی شخصیت هایی كه گرفتار تقدیر، پوچی، روابط سلطه جویانه و انحطاط روانی هستند، نشان این سال های سیاه و وحشت انگیز را در خود دارند. با این حال پیش از «پیانیست»، «پولانسكی» تنها یك بار در یكی از آثار كوتاه سال ۵۹ كه چندان مشهور هم نیست، یعنی در «وقتی فرشته ها فرو می افتند» دوره جنگ را به تصویر كشیده است.
زندگینامه خود نوشت
«پولانسكی» همیشه آرزوی ساختن فیلمی درباره لهستان و سال های جنگ را داشته و با همین سماجت هم ساختن فیلمی در مورد زندگی و تجربه دردناك خود در محله یهودی نشین را رد كرده است. این شرم بی اندازه، نشان می دهد كه چرا كارگردان هیچ مصاحبه ای برای ارتقای فیلمش انجام نداده است؛ او می ترسیده كه خبرنگاران در مورد خاطرات شخصی اش كه مسلما دردناك تر هم هستند، سوالاتی بپرسند. «رومن» زمانی كه كتاب زندگینامه «ولادیسلاو اشپیلمن» - موسیقیدانی كه تعریف می كند چگونه توانسته از تبعید بگریزد و با كمك یك افسر آلمانی در ویرانه های ورشو پناه گرفته است - را كشف كرد، مصمم بود كه طرح بزرگش در مورد تاریخ معاصر كشور خود را به اجرا درآورد. اما حس كرد كه این كتاب كهنه به او امكان خواهد داد به تعریف داستانی شخصی كه هیچ رابطه ای با داستان زندگی او ندارد، بپردازد و در عین حال دوره ای را كه قلبا تجربه كرده به تصویر بكشد.
استیون اسپیلبرگ
«استیون اسپیلبرگ» پیش از آنكه «فهرست شیندلر» را خودش كارگردانی كند، ساخت آن را به «رومن» پیشنهاد كرده بود. «پولانسكی» به دلایلی كه به نظرش بسیار مهم بود، این كار را نپذیرفت. در واقع او نزدیكی فردی بسیار زیادی با داستان داشت. ماجرای فیلم در «كراكوف» اتفاق می افتاد، دقیقا جایی كه «رومن» جوان وحشت را با تمام وجود حس كرده بود. مشكل دیگر «پولانسكی» استفاده اجباری از زبان انگلیسی در چارچوب یك تولید عظیم بود. با توجه به محتوای داستان این كار، مسئله دار به نظر می رسید. با بررسی فیلم «اسپیلبرگ» به عنوان یك تماشاگر و با مشاهده اینكه كاربرد زبان انگلیسی هیچ مشكلی برای فیلم ایجاد نكرد، «پولانسكی» دیگر به زبان به عنوان مانعی لاینحل نگاه نمی كرد.
نویسندگان
این اولین بار نیست كه «پولانسكی» كتاب قدیمی ای را فیلم می كند. ایرا لوین (بچه رزمری)، پاسكال بروكنر (ماه تلخ)، ویلیام شكسپیر (مكبث)، رولند توپور (مستاجر) یا آریل دورفمن (مرگ و دوشیزه) به ترتیب به صورت ریشه ای توسط «رومن» پردازش شده اند. «در ماه تلخ» كه داستانی سرشار از تعصب و بیماری روانی سادیسم - مازوخیسم دارد، برخی دیالوگ ها مستقیما برگرفته از كتاب زندگینامه خود نوشت «پولانسكی» هستند. در «مرگ و دوشیزه» یك شكنجه گر و یكی از قربانیانش دیده می شوند. تجاوز - موضوع تكراری آثار «پولانسكی» - هم جایگاه ویژه ای دارد. به خاطر داشته باشیم كه كارگردان در زندگی جنجالی اش در آمریكا، متهم به آزار كودكی زیر ۱۳ سال شد. . . اینكه «پیانیست»، در عین حالی كه محله یهودی نشین ورشو را به تصویر می كشد، فیلمی به صورت اول شخص (بسیار) مفرد است، موضوع چندان عجیبی به نظر نمی آید.
فیلمبرداری
فیلمبرداری «پیانیست» از فوریه تا ژوئن ۲۰۰۱ در ورشو و آلمان، در فضایی طبیعی و همچنین استودیو انجام گرفت. صحنه استودیوهای بابلزبرگ در برلین، به «پولانسكی» امكان داد تا دنیایی حقیقی و در عین حال انتزاعی خلق كند. مثل همه كارهای این كارگردان، حوادث خارجی بی وقفه تسلیم احساس شخصیتی است كه بخش اعظم فیلم با نقطه نظر شخصی او پیوند دارد.
انزوا
«پولانسكی» با بازگشت به نشان های گذشته اش، وسواس هایی در كارش پدید می آورد و آنها را دائما از فیلمی به فیلم دیگر همراه با خود می كشد. با تماشای «پیانیست»، بهتر می فهمیم كه این وسواس های «رومن» از كجا نشات گرفته اند. . . «پولانسكی» همیشه شخصیت هایی محبوس و درمانده خلق می كند كه شاهد زوال خود هستند. افرادی كه در «سرزمین بی طرف» (No manصs land) منزوی شده اند و هرازگاهی در شرایطی تقریبا حیوانی به تحلیل می روند. قهرمان «پیانیست»، با رهایی از محله یهودی نشین و مخفی شدن برای نجات از دست نازی ها، شبیه تمامی شخصیت های «پولانسكی» است. شخصیت هایی كه ناگزیر از انزوا، در معرض مشكلات هویتی بسیار جدی قرار گرفته اند. شخصیت «ادرین برودی» در «پیانیست»، تنها یك موسیقیدان یهودی فراری از محله یهودی نشین نیست، بلكه به نوعی شبیه برادر آرایشگری است كه كاترین دونو و در «تنفر» (انزجار) نقش او را ایفا كرده و یا اینكه یكی از عموزاده های دور شخصیت های اصلی «چاقو در آب» یا «مستاجر» است. در این سه فیلم، پولانسكی جنونی را به تصویر كشیده كه اعصاب قهرمانان پریده رنگش را فرسوده می كند.
سادیسم - مازوخیسم
موقعیت های عجیب، جذابیت های دیداری و آغاز نوعی جنون نشان می دهند كه فیلم «پولانسكی» با احساس پوچی ای آمیخته است كه این كارگردان شیفته كافكا (كه «مسخ» او را هم در صحنه تئاتر اجرا كرده) اغلب آن را از كنار طنزی سیاه و تلخ بیرون كشیده است. مسلما ژرفای این مسئله بیهوده و سبكسرانه نیست. «پیانیست» با به تصویر كشیدن پستی نازی ها دقیقا نشان می دهد كه نگاه «پولانسكی» از چه دردها و زخم هایی ناشی شده است. . . رابطه قدرت و تحقیر، همیشه او را وسوسه كرده است. برای او رابطه میان ارباب و برده به طور اصولی دوگانه است و اگر جلادان قربانیان خود را به شهادت برسانند، این قربانیان تقدیر خود را می پذیرند. اینها موضوعاتی است كه رومن در فیلم هایش به آن پرداخته. به ویژه در سال های اخیر و در فیلم «مرگ و دوشیزه»، محیط بسته وحشت انگیزی به چشم می خورد و زنی كه سرانجام پس از مدت ها شكنجه گرش - كسی كه او را تا مرز پوچی كشانده بود - را باز می یابد. حقیقت این است كه «پولانسكی» هیچ گاه به اندازه بخش نخست «پیانیست» كه در محله یهودی نشین ورشو می گذرد، ستم و یا كابوس هایش را به تصویر نكشیده بود. «پولانسكی» در سال ۱۹۶۰ و به هنگام آغاز فعالیتش، در مورد فیلم های كوتاهش گفته بود: «می خواهم جامعه ای را نشان دهم كه یك انسان غیرهمرنگ با آن، كسی كه فساد اخلاقی و جسمانی اندوهگینش می كند، طرد می شود. » پس از گذشت بیش از چهل سال از آن زمان، حالا «پیانیست» نشان می دهد كه این آرزو از كجا نشات گرفته است. . .
«ولاديسلاف اشپیلمن» (برودي) پيانيست با استعدادي است که در يک خانواده ي يهودي ثروتمند لهستاني به دنيا آمده است. پس از اشغال لهستان توسط نازي ها، «ولاديسلاف» را به اردوگاه کار اجباري مي فرستند. اما او فرار مي کند و طي چند سال بعد، در حالي که تلاش دارد به دست نيروهاي اشغال گر اسير نشود، از خانه اي متروک به خانه اي ديگر مي رود...