به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
مادر بخش بزرگی از این زایندگی را به عهده دارد. به نوعی وضعیت موجود، توسط مادر بازتولید میشود، اوست که نمی گذارد تطهیر صورت بگیرد، پاکیزگی اتفاق بیفتد و اشیاء و رفتار های اضافی، دور انداخته شوند. مادر همه را در وضعیت فعلی نگه میدارد، زیرا که از وضعیت جدید و تغییر هراس دارد، احتکار می کند هرآنچه را دارد، تا چیزی عوض نشود، اشیا و آدم ها و رفتارها و گفتارها بمانند.
شخصیت سمیه، این قهرمانِ ناکام و شکستخورده، صحنهی آغازین فیلم را با یک تطهیر و تلاش برای پاکیزگی خانه و دور انداختن آنچه مادر احتکار کرده، شروع می کند. فرآیند این پاکیزگی با ورود شخصیت مادر ناکام می ماند، به نوعی این نشانه مقدمه ای مینیاتوری از کلیت فیلم است، یک براعت استهلال تصویری که آنچه قرار است رخ بدهد، یا در حال رخ دادن است را در یک تصویر موجز ارایه می دهد. آنچه ابد و یک روز را نسبت به فیلمهایی که تم فقر و اعتیاد و تنش و درگیری و ... دارند، متمایز می کند، آشناییزدایی در سببشناسی این وضعیت است.
ابد و یک روز علت اعتیاد را فقر معرفی نمی کند، یا برعکس و اضافه بر آن در جهت مذمت معلول قدم برنمی دارد. آنچه را که فیلم برای سببشناسی این وضعیت معرفی میکند، تاثیر خانواده و تربیت و بافت و زمینه است. نه آنکه همهی علتها در آن نهفته باشد، بلکه تاکید تعمدیاش بروی آن است، تا نقش مادر را به مثابه تربیتکننده اصلی به نمایش بگذارد. چنین تمایزی را در تفاوت شخصیت نوید که بهدست سمیه تربیت شده است یا مهمترین شخصیت زندگیاش اوست، می توان استدلال کرد. البته نشانههای بسیار دیگری برای ارجاع وجود دارند که نشان دهندهی تاکید فیلم بر نقش مادر است (طایفه و فامیل مادری همگی تریاکی بودند، مادر در هنگام خطر ورود ماموران، بسته ی شیشه را رو میکند یا اینکه در سکانسی مادر می گوید راضی به این است که پسرش در اتاق خودش موادش را مصرف کند و مهمتر از همه شخصیت احتکاری او که به شکل نمادین، پرداخت شده است). مادر حتی نمیتواند عطسه بکند، آن هوای درون را به سرعت از بینی و دهان خارج کند. تمهیدی نمادین برای تاکید بیشتر بر انگیزهی ناخودآگاه مادر است که نمیگذارد چیزی از این وضعیت بیرون بیاید، او همچون آهنربایی، زبالههای آهنیای را که تولید کرده، به خود جذب می کند (اشاره به دو شخصیت دختر، که یکی در چند کیلومتری آنها زندگی می کند و دیگری در خانهای نزدیک او). مادرِ تصویر شده در ابد و یک روز، مادرِ کلیشهای و مقدس نیست، بلکه مادری است مخرب و نابودگر.
در میزانسنهایابد و یک روز ، اشیا، هویت دارند و زیرساخت و بافت تصویریای میسازند، که در باورپذیری یک خانه یا خیابان و شهر تا حدی موفق عمل میکنند. به نوعی اشیا در این فیلم، که عموما غبارآلود و کهنه و پاره و درماندهاند، استعارهای از آدمهایی است که با آنها زندگیشان را سر میکنند. مادر فقط احتکار کنندهی اشیاء نیست، او فرزندانش را نیز احتکار میکند، همگی را دور خود حلقه میکند، به نوعی بازگشت شخصیت سمیه نیز تا حدی استدلالی بر این نشانه است. سیندرلای ناکامی که پایان سیاهیاش، هیچ سپیدی ای نیست، هیچ پادشاهی به دنبالش نیامده است (خواستگار یا نامزد او در افغانستانی زندگی می کند که در ناامنی کامل به سر میبرد و طالبان در آن وجود دارد) و هیچ شبه پادشاهی نیز به دنبال کفشش که نمی آید، هیچ، می آید تا پولی را که احتمالا برای معامله با برادرش، بر سر وصال با او گرفته، پس بگیرد و شروع دیگری باشد برای درگیری و تنش و از دست دادن مغازهی فلافلفروشی. امیدی در بازگشت سمیه به چشم نمی خورد، او غمگینانه بازمی گردد، شکست خورده از تغییری که ایجاد نکرده است، بازگشت او ادامهی دایرهی ناکامیهاست، بازگشتِ به ابدیتی که در حال روایت است.