همه چیز از ورود یک آدم به یک خانه آغاز میشود؛ «خسرو» رفتارهای خاصی دارد که باعث شده همه او را به چشم یک بیمار روانی ببینند و همین کشمکش بین او و آدمهای اطرافش، میشود زیربنای اصلی فیلمنامهی برادرم خسرو. فیلمنامهای که اساسا روایی نیست. بیشتر حول محور شخصیتهایش میگردد و کمتر بر روایت کردن داستانش تمرکز دارد. کارگردان فرصت طلایی استفادهی درامگونه از تیتراژ را از دست داده است؛ یک تیتراژ ساده که چیزی درباره داستان به مخاطب نمیگوید و شاید بتوان گفت جایش قبل از شروع فیلم نیست یا بهتر بود نباشد!
فیلمنامه به حرفهایترین شکل ممکن آغاز میشود و همزمان با معرفی شخصیتها، بدون اینکه مخاطبش را خسته کند سراغ اصل مطلب میرود و این همان نکته ایست که این روزها کمتر در سینمای ایران میبینیم. شروع خوب برادرم خسرو با شخصیتپردازی بینقصش ادامه پیدا میکند. خسرو یک بیمار روانیست که اختلال دو قطبی دارد و اتفاقا برادرش دکتر دندانپزشک است. این دو وجهیِ دکتر و بیمار باعث به وجود آمدن زمینه قضاوت در ذهن بیننده میشود. شخصیتها آنقدر خوب در جای خودشان قرار گرفتهاند که باعث میشوند خسرو در چشم بیننده هم بیمار جلوه کند و برادرش دکتر. اما روند فیلمنامه تا پایان و همچنین رفتار شخصیتها در طول فیلم، کاملا برعکس این قضیه را نشان میدهد. این حقیقت به صورت خطی برای بیننده روایت میشود و هرچه به انتهای فیلم نزدیک میشویم بیشتر خودش را نمایان میکند.
شهاب حسینی و ناصرهاشمی در فیلم برادرم خسرو
برادرم خسرو قضاوت درباره شخصیتها را به عهده خود بیننده میگذارد. اتفاقات گنجانده شده در فیلمنامه همه در شفاف کردن گرههای شخصیتی آدمهای برادرم خسرو نقش دارند و به نوعی خلا جذابیت کار را پوشاندهاند. میتوان به حق گفت که «شهاب حسینی» یکی از بهترین بازیهایش را در این فیلم ارائه داده است. «ناصر هاشمی» هم مکمل درستی برای شهاب حسینی انتخاب و آنقدر خوب ظاهر شده که مخاطب ابتدا فکر میکند ضعف شخصیت «ناصر» در فیلم، نقص بازی ناصرهاشمی به عنوان بازیگر فیلم است!
شهاب حسینی در فیلم برادرم خسرو
اما اگر بخواهیم بزرگترین اشکال فیلمنامه را پیدا کنیم باید یکبار دیگر آخر فیلم را مرور کنیم؛ دیدن یک تکه فیلم توسط خسرو در گوشی خودش باعث میشود که حقیقت را بفهمد و حقیقت این است که این فیلم را خود او قبل از فراموشیاش گرفته در حالی که لزومی بر فیلم گرفتن او در آن زمان یا حداقل روشن ماندن گوشیاش احساس نمیشد. اصولا در یک فیلمنامه استاندارد اتفاقات باید به صورت خود به خودی و از روی واکنشهای شخصیتها به وجود بیایند؛ یعنی اتفاق A ایجاد شود و نتیجه منطقیاش اتفاق B باشد نه اینکه اتفاق A برای رسیدن به اتفاق B به صورت عمدی توسط فیلمنامهنویس به وجود بیاید.
هنگامه قاضیانی در فیلم برادرم خسرو
این مورد نشان از ناتوانی فیلمنامه در جمعبندی داستان دارد و البته ویژگیهای مثبت برادرم خسرو آنقدر زیاد هست که این مورد جزئی به چشم نیاید. همچنین یکسری موارد گنگ در ماجراهای پیرامون همسر ناصر وجود دارد که شاید مخاطب را کمی گیج کند اما این ضعف هم با شخصیتپردازی درست «هنگامه قاضیانی» پوشانده شده است. صحنههای کشمکش و دعوا بین ناصر و خسرو در نوع خودش بینظیر است و برخلاف فیلمهای به اصطلاح اجتماعی این روزهای سینما مخاطب را کلافه نمیکند. برادرم خسرو درامیست که تظاهر به اجتماعی بودن نمیکند ولی زیر پوستش رگههای عمیقی از درام اجتماعی را در اختیار بیننده میگذارد.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.