به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
در روزگاری که هیچ چیز و هیچ کس، سیاسی نیست و حتی سیاست هم سیاسی نیست و دامنی آلوده به لکه ننگ سیاست، در این جهان غیر سیاسی، پیدا نمی شود و همگان از سیاسی بودن، پاک و مطهر و منزه شده اند، یا ادعایش را دارند، زنده باد صداقت و شرافت ابالقاسم طالبی که رسما یک فیلم سیاسی ساخته است و باکی از اعلان آن ندارد که بگوید: «قلاده های طلا» یک فیلم سیاسی است… یک فیلم سیاسی اما صادق و شریف!
بی گمان «قلاده های طلا» سطح سینمای سیاسی و کلاس سینمای جاسوسی این مرز و بوم را ارتقا داده است، اما بی گمان ابالقاسم طالبی با «قلاده های طلا» وارد منطقه ورود ممنوع شده، چرا که درباره فتنه 88 به جای فیلم، واقعیت ساخته است و همین واقعیت را در ژانر سینما گزارش داده است.
بازیگران «قلاده های طلا» بیش از آنکه ستاره های سینما باشند، عناصر سیاسی اند. از عناصر سیاسی خودفروخته و جاسوس، تا عناصر خودی، اما سالوس و فتنه گر، تا عناصر دشمن، تا عناصر دوست. همه و همه! حقا که نسخه حقیقی این فیلم، نه بر پرده نقره ای سینما، که در کف سیاه خیابان، بازی و بازی گردانی شده است. با این همه، نقش اول فیلم سراسر واقعیت «قلاده های طلا» توده های مردم اند که با هم خواهر و برادرند و با ریش و بی ریش، از یک ریشه اند. خواهری که به فلانی رای می دهد و برادری که بهمانی را می پسندد، اما این 2 با هم، و همه ملت با هم، خواهر و برادرند و خاک شان را، دین شان را، ناموس شان را دوست می دارند.
قبل از نقد «قلاده های طلا» فی المجلس باید گستاخی ابالقاسم طالبی را ستود که هر کارگردانی اصولا جرئت دست به یقه شدن با فتنه 88 و نزدیک شدن به ماجرای نفس گیر و سخت حوادث بعد از انتخابات را ندارد. جگر کرد جناب کارگردان. فیلم فتنه را ساختن، کاری به مراتب سخت تر از ساختن فیلم در حوزه 8 سال دفاع مقدس است. از «پلشتی بعثی ها» گفتن، هنر نیست؛ هنر آن است که تو شهامت کنی و از «زشتی بعضی ها» حکایت کنی و البته برای خودت دردسر بخری! و شر درست کنی! الحق که گستاخی می خواهد درافتادن با بعضی ها. همان بعضی ها که همه جا، حتی در اداره های جمهوری اسلامی آدم دارند، اما خودشان و خاندان شان آدم دشمن اند و دور گردن شان و گردن کلفت تر از کرگدن آقازاده های شان، آنچه عیان است «قلاده های طلا» است.
ابالقاسم طالبی می توانست در پر سفید و گرم و نرم قوی خاطرات بخوابد و برای ما از گلنگدن روزگار جنگ، قصه های رنگارنگ بگوید، اما آقای کارگردان، فرزند زمان خویشتن، بلکه «عمار سینما» است و در پس جنگ روزگار، دست به خطر می زند و به خط می زند و فیلم گردن کلفت ها را می سازد و اسمش را می گذارد «قلاده های طلا».
همین نقطه قوت ذاتی ابالقاسم طالبی، البته ممکن بود از فیلم «قلاده های طلا» یک فیلم شعاری و عاری از استاندارد، تحویل مخاطب دهد، اما واقعیت این است که کارگردان برخاسته از اولین نسل انقلاب اسلامی، اتفاقا سنگ بزرگ را نه «نشانه نزدن»، که دقیقا بر فرق بت بزرگ زده است و دقیق هم زده است و به خوبی برآمده از پس این سنگ بزرگ. طالبی، نه تنها موفق شد درباره فتنه 88 فیلم بسازد، بلکه توفیق مهم ترش آنجا بود که «قلاده های طلا» را خوش دست و همراه با قصه و درام ساخت. منتهی از یاد نباید برد که اینجا، درام، یک درام اجتماعی نیست و دست کارگردان برای قصه گویی آنقدر باز نیست. قصه خاله خرسه و درام وصال و ملودرام جدایی نیست. حتی درام صدام هم نیست، بلکه درام فتنه است. در نقد «قلاده های طلا» از حیث مضمون، اما بعضی دوستان اشاره به این می کنند که نقش عوامل میانی و عناصر داخلی فتنه، در این فیلم سیاسی، ناچیز گرفته شده، یا از چشم کارگردان، دور مانده. آنچه اما من از این فیلم برداشت کرده ام، تخفیف دادن کارگردان به عناصر داخلی اما دانه درشت فتنه 88 نبوده است.
اولا؛ باید میان یک مقاله سیاسی و یک فیلم سیاسی، تفاوت ها را متوجه باشیم و سختی های کار دوربین را بدانیم.
ثانیا؛ در «قلاده های طلا» حتی المقدور از ملاحظه کاری و احتیاط و ترس خبری نیست و بت بزرگ، با تبر قصه، اما با تدبر و به آرامی و با حوصله، در لا به لای درام شکسته شده است. طوری که کارگردان، هم حرفش را زده باشد و هم فیلمش را ساخته باشد و در عین حال، به اثرش مجال دیده شدن بدهد و برای بیرون آوردن فیلم از محاق توقیف، ادله های قانون پسند داشته باشد. «قلاده های طلا» ساخته شده که دیده شود، نه اینکه فقط نان مظلومیت و توقیف را بخورد. این فیلم را باید ببینیم و می بینیم، چرا که کارگردان «قلاده های طلا» با زیرکی، همه حرف خود را در متن و حاشیه فیلمش زده است.
ابالقاسم طالبی «قلاده های طلا» را با دیدی درست، از همان پله اول فتنه 88 نمایش می دهد؛ آنجا که در پس دعوای صادقانه رنگ ها، نیرنگ ها مشغول کارند و «دشمن ظالم» و «سید مظلوم» چگونه و کجا و چرا دست به دست هم می دهند. «قلاده های طلا» به نسبت سخت بودن فیلم ساختن درباره فتنه ای به پیچیدگی فتنه 88 به لحاظ محتوی، حتما نمره قبولی و کارنامه فاخری می گیرد، اما کار مهم تر این اثر ارزشمند، سدشکنی و صف شکنی، حتی به نوعی تابوشکنی از ورود صادقانه و متعهدانه دیگران به مقوله فیلم سیاسی است. حتما بعد از «قلاده های طلا» راحت تر می توان وارد فیلم سیاسی و سینمای جاسوسی شد و آنکه در این باب، جاده را باز کرد و درست و اصولی باز کرد، «قلاده های طلا»ی ابالقاسم طالبی بود. او بعد از مدت ها یک فیلم سیاسی ساخت و یادمان آورد هنوز هم می توان فیلم سیاسی ساخت، و حتی «غرض» هم داشت، اما «مرض» نداشت! در «قلاده های طلا»، نقد، حتی نقد همین نظام، دیده می شود، اما خبری از نق نیست! قصه هست، اتفاقا غصه هم هست، اما تلخ نیست! سیاهی هست، اما سیاهنمایی نیست! تخصص هست، اما بیرون از دایره تعهد نیست!
صرف نظر از محتوای اثر و پیام تالیف، اما نقاط قوتی دارد «قلاده های طلا» که به پاره ای از این نقاط درخشان، اشاره گذرا می شود.
یک: در این فیلم، بازیگران درجه اول، از پس بازی به خوبی برآمده اند. بازی ها متوازن است و نقش ها مکمل هم شده اند. کسی بر کسی برتری ویژه ندارد و همه در یک سطح خوب اند. همین توازن و بازی گرفتن درست از همه بازیگران، باعث شده، نقش ها با هم دیده شوند و این خصیصه، برای فیلمی که چند بازیگر نقش اول دارد، بسیار حیاتی است.
دو: در «قلاده های طلا» بیم آن می رفت که بازی های کف خیابان، که دست بر قضا بخش مهم و موثری از فضای هیجانی فیلم را تشکیل می دهد، به دلایلی و بهانه هایی، خوب از کار درنیاید، اما آنچه در کف خیابان «قلاده های طلا» می گذرد، عینی و ملموس و راحت و باورپذیر است. قطعا باید شم سینمایی داشت و سینمای سیاسی و مصائب ریز و درشتش را شناخت، تا برای این قسمت از فیلم «قلاده های طلا» صحه بر کار عالی کارگردان گذاشت. طبیعی درآوردن آنچه در کف خیابان می گذرد، اعم از شعارها و خط شکنی ها و تعقیب و گریزها و… نقطه اوج «قلاده های طلا» است و ابالقاسم طالبی، سخت ترین قسمت فیلمش را با مهارتی عمیق به بهترین جای فیلمش تبدیل کرده است. اینجا همان جایی است که خیلی ها احتمال می دادند کش دار و حوصله سر بر و مصنوعی از آب درآید، و حتی برای همه این نقایص، کمی تا قسمتی به کارگردان، بنا بر معذورات زمان و محذورات روزگار، حق بهانه تراشی و توجیه می دادند، اما بازی های کف خیابان، اتفاقا باشکوه ترین جای قصه «قلاده های طلا» است.
سه: گره دراماتیک این اثر، جاسوس این طرفی «قلاده های طلا» است که مخاطب را چند باری به اشتباه می اندازد و او را تا مرز پیش داوری های نادرست می کشاند. «پس جاسوس این سوی میدان کیست؟!» سئوال قشنگی است که تا آخرای فیلم، البته بی جواب می ماند و همین «بی جوابی» و ایضا «ابهام» و «ایهام» در یک فیلم سیاسی/ جاسوسی اتفاقا نقطه عطف داستان است. آنجا که توی بیننده در طول فیلم، تقریبا همه بازیگران نقش اول را متهم می کنی، اما دست آخر، می بینی که باید صبر کنی تا قصه «قلاده های طلا» به آخرین سکانس خود برسد.
چهار: اینکه در یک مجموعه اطلاعاتی، عنصر نفوذی پیدا شود، چیز تازه و غریبی نیست، اما خوبی «قلاده های طلا» به این است که خنثی کردن مهره یا مهره های نفوذی را در یک روال قصه واره و حرفه ای، -و نه از روی جبر و توصیه!- برای مخاطب به تصویر می کشد. «قلاده های طلا» اگر چه بیان نقاط ضعف دستگاه اطلاعاتی کشور است، اما بالاتر از این، کشف عنصر آلوده و ویرایش مجموعه از نفوذی ها را به خود این دستگاه و قدرت پاک سازی اش واگذار می کند. قصه ای که البته، فقط قصه نیست، بلکه ما به ازای بیرونی و واقعی هم دارد. پس حتما باید تحمل شود «قلاده های طلا»، چرا که نیش و نوش را با هم دارد و سینمای سیاسی، قصه همین نیش ها و نوش هاست.
پنج: «قلاده های طلا» از نظر فیلم برداری و موسیقی و صداگذاری، پا به پای پیام مقدس و معنوی فیلم آمده است تا بعد از مدت ها، و آنهم در چنین عصری، کارگردانی صادقانه اعلام کند که: «قلاده های طلا» یک فیلم سیاسی است.
فیلم هایی هست که قبل از دیدنش باید دست مریزاد گفت به جناب کارگردان. در روزگاری که انقلاب اسلامی مبتلا به فتنه «جلاده های بلا» است، «قلاده های طلا» حتی قبل از دیدنش، برنده سیمرغ گستاخی و مدال شهامت و برند شجاعت است. روایت فتنه 88 و نشان دادن همه دست ها با هم، اعم از دست دوست و دست دشمن و دست نفوذی و دست بعضی ها و آقازاده های شان، کار سختی است، آنهم اگر سینما، زبان سیاست و لسان صداقت را توامان به کام گرفته باشد. باید تحسین کرد ابالقاسم طالبی را، چه قبل از دیدن «قلاده های طلا» و چه بعد از مشاهده داستان «جلاده های بلا». قطعا سینمای ابالقاسم طالبی با این فیلم سیاسی، پا به دوره جدیدی از تجربه های دوست داشتنی و گران بهایش می گذارد. طالبی، «قلاده های طلا» را برای دیده شدن بر پرده نقره ای ساخته است، نه توقیف. کارگردان محجوب سینمای ما، چون اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی نیست، و از این اداها مبری است، قرار نیست حقش خورده شود و در برابر این حق خوری، سکوت شود. ما می خواهیم «قلاده های طلا» را ببینیم، بر گردن بعضی ها! ما هم مثل اپوزیسیون! حق مان را بدهید… حق مان را بدهید تا در «قلاده های طلا» ملتفت شویم که همین نامزد مدعی پیروزی در انتخابات، چگونه بود که ایام انتخابات، در سخنرانی شهر مشهد، ولایت فقیه را سد کودتا می دانست!! اما بعد، و بعد از اینکه قلاده دور گردنش انداختند، ناگهان ورق نظرش برگشت و به این نتیجه رسید که «جلاده های بلا» مردان خداجو هستند؟!!
جناب آقای طالبی! خواهر و برادر فیلم «قلاده های طلا» همین ماییم… مایی که ساده و بی ریا نشان مان دادی. مایی که در میدان هستیم، اشتباه هم می کنیم، اما دشمنی با دوست نمی کنیم. مایی که شاید در کف خیابان، رودرروی هم شعار بدهیم، اما هرگز دور گردن مان، قلاده نمی اندازیم. مایی که یک ملتیم. مایی که 40 میلیون رای را قبل از این و آن، به آسایش و امنیت این وطن می دهیم. آقای کارگردان! آدمی زاد، تا پلاک شهدا را دارد، قلاده دور گردنش نمی اندازد. تو اما بر گردن کسی، قلاده نیانداختی! کار سیا بود! تو فیلم نساختی! «قلاده های طلا» واقعیت بود! ما همه، بازی کرده ایم بارها در فیلم تو. از مای دوست، تا مای دشمن. در «قلاده های طلا» هر کسی نقش خودش را عاقبت پیدا می کند. اینکه بر گردن یکی، قلاده است و آن دیگری، پلاک، تقصیر دوربین تو نیست، که فتنه 88 را از نزدیک، روایت کرد. جناب طالبی! گستاخی ات را شکر!!… و خدا قوت به شجاعتت!! نگذار خواب مان ببرد؛ زود به زود بیدارمان کن و باز هم بر دهانه آتشفشان، پهن کن بند و بساط کارگردانی ات را، که از نظر ما، «جلاده های بلا» باید توقیف شود، نه «قلاده های طلا».
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]