به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
خطر لو رفتن داستان
فیلم سینمایی "تابستان داغ"، همان "جدایی نادر از سیمین" است؛ با چند تفاوت:
اول اینکه روای فیلم برعکس "جدایی" است: زن و شوهری قصد جدایی از یک دیگر را دارند، آنهم به خاطر مهاجرت؛ ولی این بار به جای زن، مرد قصد مهاجرت دارد، و نه به آمریکا، که به موطن و مولد اصلی خود "همدان".
دوم اینکه این بار زن می خواهد بماند و بچه اش را در تهران بزرگ کند، نه در شهرستان! و مشکل به جای پدر پیر، خود پسر بچه است که بی مراقب مانده و نیاز به یک پرستار دارد.
و سوم اینکه این بار فیلم، به جای روایت داستان از طرف این زن و شوهر، زندگی پرستارِ قصه را به تصویر می کشد.
پریناز ایزدیار در فیلم تابستان داغ
اما غیر از این تفاوتهای دیگری هم وجود دارد:
داستان پر است جزئیات و موتیفهایی که پرداخت چندانی نیاز ندارند و فیلم را کش می دهند، و در عوض مهمترین انگیزه های شخصیت ها را ناگفته میگذارند تا شخصیت ها تا انتهای فیلم هم سردرگم باشند. به همین خاطر، آنها در قبال مشکلات، حتی در هنگام عکس العمل نشان دادن، منفعل عمل می کنند.
علت اصلی جدایی ایمان و همسرش، مهاجرت ایمان است؛ مهاجرتی که تا انتهای فیلم هم دلیل اصلی اش فهمیده نمی شود. انگیزه همسر ایمان برای نرفتن به همدان نیز گنگ می ماند.
در خانئادذه دیگر فیلم نیز نسرین چرا از شوهرش جدا شده است؟ آیا او حقیقتاً زندگی مستقلی را می خواهد؟ یا همانطور که بارها برادرش ناصر به او تذکر می دهد، فقط برای شوهرش ناز می کند؟ که اگر مورد اول است، چرا در ادامه براحتی او را در کنار خود قبول می کند؟
داستان فیلم "تابستان داغ"، هر چند در جزئیات دست به پرداخت های موشکافانه می زند، اما بر همین "اصلیات گنگ" بنا شده و نمی تواند معمای خود را طوری بیان کند که برای مخاطب، شگفت انگیز و پرکشش باشد. بلکه بیشتر سعی می کند او را شوک زده کند.
مینا ساداتی در فیلم تابستان داغ
فیلمنامه «پیام کرمی» هم ضعیف است. جزءپردازی اولیه اش خسته کننده است و حادثه اصلی، در زمینه دو "اتفاق" پرداخت نشده و ناگهانی رخ می دهد. با این حال، وقتی فیلم به حادثه اصلی می رسد، می توان قبل را فراموش کرد و لحظاتی با آن همراه شد و در انتظار ادامه ای عالی ماند. انتظاری که پاسخ گفته نمی شود و مخاطب را میان زمین و هوا رها می کند.
روند مصنوعی داستان، دست نویسنده را رو می کند. ناصر، برادر نسرین، اولین باری که موتور سوار می شود، تصادف می کند... قتل بدون هیچ مقدمه ای رخ می دهد... و پس از آن پای پلیس، فقط دو بار و در پس زمینه به میان می آید... همه نسبت به همه چیز استرس دارند، اما در جواب، هیچ کاری انجام نمی دهند! و بدتر از همه، دخترک داستان است، که قرار است بار اصلی را به دوش بکشد، اما به غیر از یک سکانس، ناگفته و ناپخته باقی گذاشته می شود و پشت تمام گفته های غیرضروری پنهان می ماند. به دلیل ناتوانی در پرداخت شخصیت، بازیگران هم نتوانسته اند اتفاق خوبی در فیلم "تابستان داغ" رقم بزنند و فقط بازیهای خود در فیلم های قبلی را تکرار کرده اند. در این میان، «علی مصفا» یکی از بدترین نقشهای خود را بازی می کند؛ وامانده و بی هویت؛ جایی که باید فریاد بکشد، خودخوری می کند، و جایی که باید صبر، داد می زند!
علی مصفا در فیلم تابستان داغ
در کارگردانی نیز اتفاق شاخصی نمی بینیم. بیشتر برداشت های بلند، و البته نه چندان جذاب به چشم می آید و بعد از آن بازی با رنگ در سیر آغاز تا پایان فیلم. اما غیر از ایندو، با نماهای تکراری و کشدار سینمای ایران طرفیم که گاهی با سیر تند اتفاقات فیلمنامه نیز همخوانی ندارند و بدتر از آن، با تدوینی نامناسب کنار یکدیگر چیده شده اند.
فیلم قرار است انبوهی از شعارهای سفارشی را واگویه کند. "فرزندآوری" و "الگوی صحیح رفتار با فرزند" از مهمترین آنهاست. به همین خاطر در نیمه اول فیلم، با دو کودک از دو قشر سطح بالا و سطح پایین جامعه روبه رو شده و با مشکلات آنها که ناشی از بی توجهی های پدر و مادرِ پُرمشغله است، آشنا می شویم.
صابر ابر و پریناز ایزدیار در فیلم تابستان داغ
پرهام، پسر ایمان، فرزند ناخواسته ایست که نه پدر حاضر است وقت خود را صرف او کند، و نه مادر، چرا که شغلشان برای آنها مهمتر است. اینجاست که نیاز به پرستار کودک احساس می شود. در طرف دیگر، هانیه، دختر 6 ساله نسرین و فرهاد است، که مادرش، به خاطر جدایی، رابطه پدر با او را قطع کرده و خودش نیز مجبور میشود هانیه را در خانه تنها بگذارد و به پرستاری از بچه های دیگران بپردازد. معضلی که هدیه زندگی مدرن به کشورهای توسعه یافته جهان است، و اینک در حال صدور به کشورذهاتی در حال توسعه. این هدیه شوم، در ایران نیز روز به روز، بیشتر از قبل احساس می شود.
این معضل در این فیلم بخوبی طرح می شود و گره اصلی و شوک قصه نیز در بستر آن رخ م یدهد. اما سؤال اصلی اینجاست که: راهکاری "تابستان داغ" برای حل این معضل چیست؟
پریناز ایزدیار در فیلم تابستان داغ
آیا در پروسه این فیلم، شخصیتها دست از انگیزه های نامعلوم خود برمی دارند و سراغ بچه هایشان می آیند تا الگوی درستی برای خانواده ایرانی باشند؟ خیر! متأسفانه چیزی که در فیلم می بینیم، فاجعه ای است مرکّب از ضعف فرم و ناتوانی محتوا. خانواده های این فیلم نه تنها به کودکانشان باز نمی گردند، بلکه برای بر هم نخوردن روند زندگیشان، و دوری از حادثه و دردسر بیهوده، کودک قربانی شده شان را به حال خود رها می کنند و سراغ همان زندگی بی مبالات خود می روند.
بنتابراین نتیجه فیلم "تابستان داغ" چیزی نیست جز فرار از مسئولیت؛ فرار از حادثه ای دردناک؛ و فرار پدر و مادر از فرزند خود، آنهم به خاطر به هم نخوردن برنامه های زندگی!
این بی غیرتی و بی حمیّتی تا جایی میرسد که پدر و مادر، همین که می فهمند بچه دومی هم در کار است، از خیر بچه اول خود می گذرند و حتا مدارکی که دال بر قتل فرزندشان است را به دست خود نابود می کنند!
... و این تصمیم وحشتناک پدر و مادر، از واقعه اصلی فیلم دردناک تر است!
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.