به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
ماهی سیاه کوچولو نخستین فیلم بلند مجید اسماعیلی شرح حادثهای در بستر واقعه حمله اتحادیه کمونیست های ایران به شهر آمل در سال ۶۰ را روایت میکند، فیلم نام خود را از داستان مشهور مرحوم صمد بهرنگی گرفته است که داستانی نمادین از ماهیت چپ گرایی و انقلاب دارد.
درباره ماهی سیاه کوچولو نمیتوان نقد نوشت چرا که اساساً هدف نقد فیلم همانگونه که از اسم آن مشخص میشود نقد کردن فیلم است، در نتیجه زمانی که اثری به معنا درست فیلم نیست نمیتوان آن را طبق قواعد و اصول نقد کرد، هرچند که ممکن است ماهی سیاه کوچولو به معنا مواد خام سینمایی شبیه به یک فیلم باشد اما همانگونه که تصاویر ضبطشده از یک مراسم عروسی را با بهترین آراستگی ظاهری نمیتوان یک فیلم سینمایی دانست، گنجاندن ماهی سیاه کوچولو نیز در ردیف فیلم های سینمایی بیشک توهین غیرقابلاغماض به فیلمسازان واقعی است، بنابراین متن ذیل بنا دارد با تکیه بر چند اصل مهم در فیلمسازی ماهی سیاه کوچولو را مورد پرسش و قضاوت خوانندگان قرار دهد.
مهمترین اصل که بنیان یک فیلم فارغ از خوب و بد بودن اثر نهایی بر آن استوار میگردد فیلمنامه است، الزام وجود فیلمنامه امری غیرقابلچشمپوشی بوده و تفاوتی در سبک و گرایش فیلمساز یا فیلمنامهنویس به سینما یا نوع جهانبینی آنها ندارد، از سینما کلاسیک هالیوود گرفته تا آوانگاردترین و هنریترین نوع سینما مانند آثار جارموش وجود فیلمنامه برای ساخت اثر حیاتی است، هرچند که بیشک تفاوت های بارزی در چگونگی فیلمنامهها وجود دارد که برآمده از سبک فیلمنامهنویس و فیلمساز و نوع نگاه آنها به سینما است، اما هیچگاه نمیتوان فیلمسازی را پیدا کرد که بدون وجود یک فیلمنامه شروع به ساخت فیلم بکند مگر آنکه قصد تمسخر مخاطب و خودش را داشته باشد، البته باید این نکته را ذکر نمود که فیلمنامه به معنای تعدادی کلمه بر روی کاغذ نیست بلکه مقصود رعایت حداقلیترین اصول در نگارش است.
حال درباره ماهی سیاه کوچولو باید پرسید بهراستی آیا فیلمنامهای وجود داشته است؟ داستان ماهی سیاه کوچولو درباره چیست؟ واقعه آمل، انتقام، کشمکش دو نیرو یا هیچ، مسلماً باید گفت هیچ زمانی که فیلمنامه وجود نداشته باشد در نتیجه داستانی وجود ندارد پس نمیتوان به دنبال بررسی معایب و ضعف های فیلمنامه بود، این دقیقاً اتفاقی بوده که برای ماهی سیاه کوچولو افتاده است، این بهاصطلاح فیلم چیزی نیست جز چندین ایده نیمخطی درباره نگارش یک داستان بیآنکه داستان نگارش یابد تنها به پیادهسازی همین ایدهها کفایت شده است هرچند که در اینجا میتوان ادعا کرد فیلمنامه اثر تلاشی مینی مالیستی برای بیان حرفهایی انسانی در بستر واقعهای تاریخی است، اما این ادعا نیز مضحک تر از آن بوده که قرار باشد پاسخی به آن داده شود، تنها در همین حد کفایت کند که در قلب یک فیلمنامه مینی مالیستی هم میتوان داستان دید تنها با این تفاوت که سبک بیان غیرازآن است که در سینمای کلاسیک شاهد آن هستیم، متأسفانه همین نکته مهم در ماهی سیاه کوچولو که میبایست فیلم برپایه آن شکل بگیرد وجود ندارد در نتیجه مخاطب با اثری روبه رو میشود که متن آن تنها چند ایده یا شاید اگر کمی لطف به خرج دهیم یک داستانک سه خطی بوده است.
در نتیجه وجود چندتکه ایده بهجای داستان و فیلمنامه، با اثری مواجه هستیم که قرار بوده است روند فیلم را بر اساس کنش شخصیتهایش استوار دارد اما این بهاصطلاح شخصیتها که هیچ نیستند جز تعدادی ماکت، نه هدف مشخصی دارند، نه پیشینه آنها مشخص است، نه چرایی اعمال آنها، این فاجعه تا جایی ادامه پیدا نموده که حتی شخصیت زائد نیز در فیلم وجود دارد، یکی از این شخصیتها افسر ژاندارمری بوده که نه مشخص میشود از کجا آمده و به کجا می رود و به دنبال چیست، یا چگونه میفهمد تاج عروس در دست پسربچه روستایی قرار دارد، یا به چه دلیل دنبال این افراد میگردد! همین ابهام و بیپایه بودن باعث میشود اگر کاملاً این فرد را از درون فیلم حذف کنیم هیچگونه اتفاقی برای فیلم رخ ندهد و حتی مخاطب متوجه وجود نقصان در اثر نشود چراکه عملاً ماهی سیاه کوچولو از پایه حشو و نقصان است.
طالبآبادی که اصطلاحاً قرار بوده است فیلمنامهنویس باشد، حتی آن قدر برای شعور مخاطب ارزش قائل نبوده که توضیح دهد چگونه یک پاسگاه کمیته ناگهان بیهیچ مراقبت یا دلیلی خالی میماند تا تبدیل شود به جولانگاه تعدادی اسلحه بهدست برای تصفیهحساب شخصی، به نظر میآید طالبآبادی حتی از چندوچون واقع آمل نیز بیخبر بوده است چرا که در اصل واقعه حمله به شهر که فیلم با آن پایان مییابد هیچگونه حملهای به پاسگاه مرزی شهر آمل صورت نمیگیرد بلکه حمله بهمنماه به آمل از درون شهر شروع میشود نه از جنگل و واقعه حمله به پاسگاه نیز مربوط به مدتی پیش از عملیات شهری است، نه سرمنشأ آغاز حمله به شهر.
از سوی دیگر دیالوگنویسی اثر که تقلیدی از لحن و شیوه کیمیایی با تلاش برای نشانگذاری های نمادین، چنان مضحک و پریمی تیو است که حتی موجب اکراه از خندیدن میشود، دیالوگهایی مانند مبارزه با ودکا یا بی ودکا، تحریک نکردن حریف ترسیده، هدف از مبارزه و انبوهی شعار دیگر که کار را تا بهجایی پیش برده است که شخصیت مازیار (هیزمشکن) بیشتر به یک عقبافتاده فکری شبیه باشد تا عضوی از بازوی نظامی یک گروه چپ گرا، مازیار در تمام طول فیلم تاکید میکند برای مردم به میدان آمده است و اعتقادات قلبی محکمی با اسلام دارد، در اینجا این سئوال پیش میآید آیا عضوی از یک گروه مائوئیستی که مهارت های بالایی در استتار و دیدهبانی و عملیات چریکی دارد نمیداند برای کدام سمت میجنگد؟! و یا عشق و علاقه او به دختری که معلوم نیست دقیقاً در پاسگاه چه کار میکند از کجا نشأت گرفته است تنها از مشاهده او؟ طالبآبادی حتی متوجه نبوده است این میزان از تکیه او بر بد و ملعون بودن این گروه چپ گرا قرار است چگونه برای مخاطب توضیح داده شود؟ بهعبارتدیگر اگر یک نوجوان ۱۵،۱۴ ساله فیلم را ببیند قرار است با تکیه بر کدام اطلاعات برون فیلمی متوجه شود اتحادیه کمونیست های ایران که بودهاند؟ همانگونه که پیشتر گفته شد به دلیل آنکه ماهی سیاه کوچولو فاقد فیلمنامه است میتوان صدها اشکال دیگر از آن گرفت.
در باب کارگردانی اثر باید گفت که به نظر میآید همانگونه که عوامل فیلم اعتقادی به لزوم وجود فیلمنامه برای ساخت فیلم نداشتهاند، چندان مهم نیز نبوده است که ماهی سیاه کوچولو کارگردان داشته باشد یا نه مشخص نیست که دقیقاً نقش اسماعیلی بهعنوان کارگردان در اثر چه بوده است، آیا مبتکر ایجاد تعلیق به وجود نیامده از طریق دویدن و موسیقی بوده؟ و یا پاشیدن انبوهی برگ های پاییزی در میانه زمستان درون جنگل، یا تبدیل کردن برف سنگین آن سال (طبق گفته منابع تاریخی) به باران برای ایجاد سانتی مانتالیسم در فیلم، بهواقع زمانی که اسماعیلی حاضر به ساخت فیلمی بدون فیلمنامه شده است میبایست پیشبینی مینمود که اثر نهایی تنها چند کارتپستال تصویری از پاییز در زمستان، چند سکانس دویدن های بیهدف و تلاش مذبوحانه برای ایجاد تعلیق و تعدادی صحنه بهاصطلاح اکشن شود، متأسفانه باید گفت حتی همین مقدار ناچیز از خواسته نیز میسر نشده، زیرا کارگردان در دام بلاهتی مطلق از فهم آنچه قرار بوده روایت کند افتاده است.
به نظر میآید کارگردان تماموقت خود را صرف ایجاد کارتپستال تصویری و نمادپردازی کرده است اما موفق بودن او در نمادپردازی بهاندازه موفقیت اثر در تبدیلشدن به یک فیلم سینمایی است، بهعبارتدیگر هیچ، مشخص نیست نفس زدن های اروتیک کودکان در طویله، لباس عروس بر تن مترسک، نقاشی روی دیوار پاسگاه، قوطی سیگار طلایی دقیقاً قرار بوده است چگونه کارکردی داشته باشد؟!
مسعود فراستی فارغ از نوع نگاهش گاه اصطلاحاتی در ادبیات نقد به کار میبرد که بسیار هوشمندانه بوده، یکی از آن اصطلاحات ماقبل نقد بودن فیلم است که به معنای واقعی کلمه در موردماهی سیاه کوچولو صدق میکند، ماهی سیاه کوچولو یک فیلم ماقبل نقد پوشالی است، فیلمی سراسر انباشته از شعار، غرضورزی، زوائد، گاف های تاریخی و حاصل خامدستی یک کارگردان فیلم اولی با فیلمنامهنویسی که نه میداند چه میخواهد بگوید نه اگر هم که بداند در اندازه بیان آن حرف است.
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]