به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
مانی حقیقی پس از سکوت خبری طولانی در طول ساخت و اکران فیلم «اژدها وارد میشود!» برای اولین بار روز گذشته (22 بهمن 94) در مصاحبه با خبرنگار و منتقد سینمایی خبرگزاری دویچه ووله آلمان خانم نورا بیکر از نام عجیب و غریب این فیلم رمزگشایی کرد.
مانی حقیقی در بخشی از این مصاحبه می گوید از نام این فیلم که بر اساس یک داستان کاملاً واقعی ساخته شده است می توان امید را برداشت کرد. به این معنا که قدرت از دست رفته ی کشور ایران دوباره درحال بازگشت است. باتوجه به اینکه در فیلم از نسل آینده به عنوان گنج تعبیر شده است نزدیکترین برداشت از امید و قدرت همان اژدهاست!
وی در ادامه ی مصاحبه ی یاد شده ابراز کرد:
مصاحبه های دیگری نیز در همین ارتباط ضبط شده بود. از جمله مصاحبه با یرواند آبراهامیان پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و مسعود بهنود روزنامه نگار کهنه کار که متاسفانه -به دلایلی که او نخواست به آنها اشاره کند- از فیلم حذف شده است.
در پایان مصاحبه مانی حقیقی با شوخی گفت: پدربزرگم ابراهیم گلستان، که مدتهاست جلای وطن کرده از دیدن شورلت ایمپالای نارنجی رنگ کلکسیونی خود در بیابان های پر از دست انداز قشم در فیلم، ابراز ناخرسندی کرده و او را فرزند ناخلف این خانواده خوانده است.
2
همه ی آنچه که تا الان خواندید مزخرف بود.
3
چرا مزخرفات را باور می کنیم؟!
4
شب/خارجی/ کنار خیابان عباس آباد/مقابل سینما آزادی
( ما، خیلی گیج و بهت زده از همدیگر سیگار بهمن کوچک می گیریم و سیگارِ هم را روشن می کنیم)
- چقدر عجیب بود...
- هاها...عجیب ولی واقعی...
- واقعی واقعاً؟!
- آره بابا، اولش مگه ننوشته بود بر اساس یک داستان واقعی؟
- مصاحبه ها...حجاریان...زیباکلام...اون زنه ...اسمش چی بود؟!
- شرافت؟!
- اگه مستنداش نبود بهتر نبود؟!
- آخه واقعی بود...مستندا رو واسه همین آورده...
- اما اگه واقعی نباشه خفن تر نیست؟!
- یعنی چی؟! یعنی حجاریان بازی کرده متلاً؟ً
- شت!...همینه! شرط می بندم!
- امکان نداره!
- می تونه باشه...اون شعر رو کاست...مال اخوان ثالث... کسی راز مرا داند ...اون ور سنگه هیچی نیست...همون شعره است دوباره...
- نه!!!!!!!!!!!!...از کجا میشه فهمید؟!
- گوگل!..گوگل کنیم!...
- چی رو؟!
- همه چی رو...
5
«اژدها وارد می شود!» یک بمب ساعتی بود که زمان انفجارش یک ربع بعد از اتمام فیلم و همزمان با روشن کردن اولین سیگار ما کنار خیابان عباس آباد تنظیم شده بود. انفجاری که به ما فهماند کلاهی به بزرگی تاریخ، سیاست و باورها برسرمان گذاشته شده است. کلاه را که از سر برداشتیم رویش نوشته شده بود:
سینما...تلویزیون...رسانه.
6
«اژدها وارد می شود!» با بهره بردن از یک راوی خیلی خیلی خیلی نامعتبر، با استفاده از قاعده ی ساده ی : فرد واقعی در یک محل واقعی با بکار بردن توضیحات دقیق، یک روایت کاملاً دروغین را به یک واقعه ی مسلم و کاملاً مستند تبدیل می کند.
صادق زیباکلام، با همان وضعیت همیشگی که در رسانه ظاهر می شود بخشی از داستان را بازی می کند در حالیکه ما با رجوع به پیشینه ی ذهنی خود آن را روایتی مستند می پنداریم.
مانی حقیقی حتی به مسلم ترین قاعده ی تاریخ سینما هم رحم نکرده و در تیتراژ آغازین به دروغ می نویسد "بر اساس یک داستان واقعی" تا ما براساس تجربیات رسانه ای خود همه ی دروغ هایش را باور کنیم.
کلیدهای مهمی برای کشف ایده ی ناظر بر فیلم وجود دارد. از جمله شعر معروف اخوان ثالث و تناقض آشکارش با دو سوی نوار ضبط شده در فیلم و یا دیالوگی که بهنام مرد زمین شناس را دروغ گوی بزرگ خطاب می کند و بسیاری دیگر...
اما ما با عزمی راسخ همچنان دروغ ها را باور می کنیم تا مانی حقیقی ایده ی ناظر بر فیلم را میان صندلی های مخاطبان به اثبات برساند. و این یعنی نه تنها اژدها وارد شده است بلکه مدتهاست ما در شکم آن زندگی می کنیم و " به ستون فقراتش میخ می کوبیم"!
7
«اژدها وارد می شود!» بدون شک نه تنها یک شاهکار سینمایی است بلکه می تواند یکی از روشنفکرانه ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران نیز محسوب شود. اما آنچه این فیلم را به یک شاهکار روشنفکرانه تبدیل کرده، فقط جذابیت بصری، قصه ای قدرتمند با تلفیق ژانرها، طراحی صحنه و لباس درخشان، طراحی صدای بی نظیر، موسیقی تاثیرگذار، کارگردانی و...در آن نیست. این فیلم نحوه ی شکل گیری حافظه ی تاریخی، سیاسی و اعتقادی یک ملت را به گونه ای کاملاً عملی و آزمایشگاهی به چالش می کشد و ما را با باورهای دروغین خود رو به رو می کند. و این بزرگترین دستاوردی است که یک اثر هنری می تواند داشته باشد.
جدا از اینکه تاثیر شگفت انگیز لایه های مختلف این فیلم بر مخاطب کاری بدیع، سترگ و خلاقانه در بیان سینمایی یک فیلم به حساب می آید.
8
اگر همه ی آنچه تا الان خواندید بازهم مزخرف باشد چه؟
باورهای مسلم ما چگونه ساخته شدهاند؟
پیمان نعیمی /کوروش عطائی/ مجتبی کریمی
نوزدهم بهمن ماه هزار و سیصد و نود و چهار
----------------------
پ. ن:
مانی حقیقی با به اشتراک گذاشتن این متن در شبکه اجتماعی خود نوشت:
نیمه اول بند هفتم را نادیده میگیرم، با خرسندی لبخند میزنم و تشکر میکنم. در این برهوت درک شدن چه خوشایند است.