به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
بادیگارد رجعتی آشکار به دوران اوج ابراهیم حاتمیکیا است، کهنه سربازی که آرمانها و ایدهآلهای خودش را در مواجه با جامعه رو به مدرنیته ایران درخطر میبیند و باید تصمیمی برای برونرفت از این بحران بگیرد. حیدر ذبیحی درست مثل حاج کاظم آژانس شیشهای و قهرمان به نام پدر در مواجه انبوهی از سوالات در مقابل همکاران، خانواده و جامعهای که در آن زیست میکند، قرار گرفته است، بادیگارد بیشک بهترین اثر سازندهاش در طول یکدهه اخیر است، حاتمیکیا بعد از به نام پدر در یک تجربهگرایی تلاش داشت به موضوعات عموما اجتماعی بپردازد که زاویه آشکاری با کارنامه سینمایی خود و مسائل ذهنی دوران فیلمسازیاش داشته، شاید به خاطر همین مسأله هم بود که فیلمهای چون دعوت، گزارش یک جشن و سریال حلقه سبز در بهترین حالت یک اثر متوسط و قابل دیدن شدند، نگاه ایدولوژیک حاتمیکیا در فیلم «چ» و این پرسش اساسی که چمران چگونه شخصیتی بود عملا آن فیلم را به یک اثر بلاتکلیف در مقوله فیلمنامه بدل کرده بود که بیش از اینکه شخصیت چمران برای بیننده بازگو شو، نمایانگر شخصیت شهید وصالی با بازی خوب بابک حمیدیان بود اما بادیگارد چه از حیث طراحی میزانسن و چه از حیث فیلمنامه اثر به مراتب بهتری در کارنامه این فیلمساز کهنهکار است که امروز میتوان با قاطعیت اعلام کرد که جز معدود فیلمسازان نسل خود است که به تکنیک سینما و استفاده درست از صدا و تصویر در آثارش واقف است و جز معدود فیلمسازان ایرانی است که آثارش برای پرده بزرگ ساخته میشوند.
بادیگارد با یک شروع نفسگیر مخاطبین را به دل دارم خود پرتاب میکند، شروعی که آغاز ماجراهای کهنه سرباز حاتمیکیا در فیلم جدیدش است، بیشک نمیتوان به راحتی از کنار فیلمبرداری درخشان محمود کلاری، صداگذاری علیرضا علویان، موسیقی کارن همایونفر و تدوین درجه یک مهدی حسینیوند به راحتی گذشت که در یک همراهی کمنظیر سبب شدند تا بادیگارد به یکی استانداردترین فیلمهای این دوره جشنواره حداقل از لحاظ تکنیک نزدیک شود، سکانس ترور معاون رئیسجمهوری در بلوچستان، سکانس ملاقات پرویز پرستویی با مافوقش در یک اتاق نیمهکاره و آن شبگردیهای شبانه حیدر زیر باران ازجمله سکانسهای تأثیر گذارد، این فیلم به شمار میآید. اما چه چیزی سبب شده بادیگارد با وجود تمام امتیازاتش به غایت نهایی خود نرسد و همچنان با فیلمهای چون آژانس شیشهای و روبان قرمز تفاوت آشکاری داشته بود؟ شاید رمزگشایی چنین ایرادی را باید در شیوه نگاه حاتمیکیا، این سالها و نگاه ایدلوژیک او جستوجو کرد. فیلم در لحظاتی یادآورد جناحبندیهای سیاسی این روزهای جامعه ایران است وقتی حرف از حفظ ارزشها و ارمانها به میان میآید، حیدر ذبیحی شاید فردی با نگاه امروزی حاتمیکیاست، وقتی از تکیه چشم آبیها بر منسبهای بزرگ در اداره امور حرف میزند، بیشتر از اینکه به یاد اتفاقات پیرامون خود بیفتیم، به یاد جملات حاتمیکیا در سالهای اخیر میافتیم، حتی به ظن نگارنده بادیگارد حدیث نفس کارگردان در طی یکدهه اخیر و استحاله روحی است که طی کرده، شاید به خاطر همین هم نخستین دیالوگ فیلم با صدای خود کارگردان و خارج از قاب خطاب به قهرمان فیلم مطرح میشود، قهرمانی که اصرار دارد بگوید محافظ است نه بادیگارد (به معنای مزدور)، فارغ از اینکه فیلم جدید ابراهیم حاتمیکیا را دوست داشته باشیم یا خیر شاید همگان بر این نکته اتفاقنظر داشته باشیم که بادیگارد نزدیکترین فیلم فیلمساز ارزشمدار و عدالتطلب ما به خود است که در یک اقدام جسورانه تمام پردهها را کنار زده و خود حقیقیاش را در این فیلم عیان میکند.