به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
«دختر» هشتمین فیلم بلند سید رضا میرکریمی است. او که با «زیر نور ماه» خوش درخشید و نوید ورود یک فیلمساز مذهبی وطن پرست را داد با فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» همه را غافلگیر کرد و ثابت کرد که سینما یک وسیله در دست هنرمند است که چنانچه تفکر و تحلیل متاثر از دین و مذهب داشته باشد، فیلم دینی به منصه خواهد رسید. میرکریمی در بین نسل فیلمسازان میانه وفادار به نظام و انقلاب، همواره آثارش جذاب و پذیرفتنی در نزد مردم و منتقدان بوده است. پس از فیلم «یه حبه قند» هواداران فیلم های میرکریمی دچار انشقاق شدند. تماشاگرانش نیز با ریزش جدی روبرو شدند. او حالا با فیلمی آمده تا شاید وضعیت فیمابین خود، مردم و مخاطبانش را بهبود ببخشد ولی ...
برای آنهایی که فیلم را ندیده اند: «دختر» یک ملودرام اجتماعی با گرایش خانوادگی است. سناریو توسط مهران کاشانی نوشته شده و منطقه آزاد اروند آن را پشتیبانی مالی کرده است. مثلث فرهاد اصلانی، مریلا زارعی و ماهور الوند (دختر سیروس الوند) نقش آفرینان اصلی آن هستند. فیلم حکایتی آشنا دارد. دختری شهرستانی (ستاره) به خاطر سخت گیری پدر مذهبی اش، بی اطلاع او راهی تهران می شود تا در یک مهمانی دوستانه شرکت کند. اما ریزگردها مانع از پرواز هواپیما و برگشتن به موقع دختر به خانه می شوند. بنابراین سرگردان خیابان های تهران می شود تا اینکه با عمه گریخته از فشار پدرش در گذشته، پیوند می خورد، وضعیتی که پدر را (سرکارگر پالایشگاه آبادان) هم به سوی تهران روانه می کند تا اصل کشمکش ها در این کلان شهر شکل بگیرد. در واقع پدر با سفر سیر و سلوکانهاش، جهانی دیگر را تجربه میکند همچنان که دختر نیز با پشت سر گذاشتن تنش هایی به واقعیتهای متفاوتی دست مییابد و دنیایی دیگر را کشف می کند.
اگر بخواهیم فیلم «دختر» را در کارنامه میرکریمی بررسی و با فیلمهای قبلیاش مقایسه کنیم (نه با دیگران و از جمله برخی تازه نفسها) جهشی در آن نمیبینیم ولی نسبت به دو فیلم آخرش و خصوصا «امروز»، چند گام به جلو حرکت کرده است ولی تا رسیدن حتی به جایگاه و مقام «خیلی دور خیلی نزدیک» به عنوان بهترین فیلماش، متاسفانه چند قدم عقبتر است. همین که میرکریمی از هوش و توان لازم برخوردار است که در زمین «امروز» گیر نکرده و تا توانسته خود را به بهترین اثرش نزدیک کرده است جای شکرش باقی است.
برای نگارنده (از علاقهمندان فیلم های میرکریمی)، «یه حبه قند»، یک رودربایستی با خودم بود تا کنارش بایستم ولی «امروز» فاجعه ای بود که دیگر جز مقابلش قرار گرفتن چارهای نبود ولی حالا دوباره میرکریمی در فیلم «دختر» به پلهای از کارنامه خودش ارتقا یافته که راضی کننده است و میشود امیدوار بود که این «سید» فیلم خودش را خواهد ساخت و بدون باج دهی به فرد یا جریانی فقط به مردم و این دیار فکر خواهد کرد چرا که دراین صورت مجبور است فیلم برای پرده بسازد و نه مثل «امروز» انتظار پشتیبانی دیگرانی جز مردم را داشته باشد. به واقع هم اگر هنوز «دختر» لنگ میزند از ناحیه رسوبات فیلم قبلیاش است. در واقع «دختر» رنج تکرار موضوع و حرفهای دستمالی شده در قصهای لاغر را میبرد و متقابلا سرپاییاش از ناحیه فرمیک (ونه ساختار که دو تکه است) و رویکردهای تکنیکالی مانند تصاویر و فضاهای بصری جذاب است، «دختر» اساسا فیلم پرده است. اما بیدقتیهای زیادی خرجش شده! از همین نام فیلم بگیرید که سینمایی نیست تا دستمایه قرار دادن موضوع و مضامینی بارها گفته شده، منجمله دختران فراری و پدر ریشدار نماز خوان متعصب البته خوب! (از نوعی که دل آدم برایش بسوزد). این مسایل سالهای سال است که در سینما دست به دست میشود و هر وقت آقایان میخواهند به سراغ سنت و مدرنیته و فاصله نسلها بروند یک راست آدرس مردان مذهبی با غیرت سطحی و فاقد ظرفیت ارتباط با دنیای مدرن را میگیرند تا آنجا که پیشروان این دستمایهها در سینمای قدیم مانند گلستان و ... دربست به سکولاریسم هم ادای دین میکردند. گریزی نیست این رویکردها همواره پهلو به پهلوی سکولاریسم پیش میروند حتی اگر کسی مانند میرکریمی و نویسندهاش که در دیانتشان شکی نیست مدیر باشند، چون شخصیت محوری درام، مذهبی است، تراوشاتی ضد مذهبی اجتناب ناپذیر است.
فیلم «دختر» منهای دو سکانس رادیوی کافیشاپ برای افتتاحیه و اختتامیه و کم آوردن در داستان، اثری شسته و رفته و سنجیده است، شیک است. دوربین ثابتاش آرامش میپراکند. لانگ شات زیاد دارد، هلی شاتهایش برای پر کردن تایم یا صرفا «مد» نیست. جذابیت بصری دارد. فیلمبرداری به تاکید هضم درام است، موسیقی به قاعده و ضرورت پخش میشود. بازیها دلچسب و پذیرفتنی هستند. فرهاد اصلانی (طبق معمول) خوب و «آس» فیلم است. اصلانی با تجربههای قبلیاش به درستی توانسته شخصیت مرد مذهبی به ظاهر خشن و مستبد را نمایشی کند. سه نفر اصلی فیلم با پردازش مناسب، شخصیت شده اند. حتی پدر که موجودیت اش وامدار تعداد بیشمار ازاین قبیل پدرها در سینمای ایران است و خطر تیپ شدن را داشته، با جزییاتی از تیپ گریخته و «کاراکتر» شده است. در مجموع فیلم از همین رویکردها راضی کننده است شاید از همین رو خود میرکریمی در گفتگویی چنین نظر میدهد: «این فیلم نسبت به سایر فیلمهایم بیشترین مخاطبان مردمی را خواهد داشت». شاید اگر رویکرد مضمونی فیلم بدور از سیاستزدگی و «جو» روز بود، اثری به مراتب سینماییتر میشد. اینکه فیلمسازی مانند میرکریمی که خود توانسته به سبک و سیاقی مستقل در سینما (به ویژه سینمای دینی) دست یابد، حالا به پایان بندیهایی چون «جدایی» برسد و بیدلیل «برجام» وصله کند و شخصیت اصلیاش را بدون منطق دراماتیک، معترض (تلویحا) به گذشته پر افتخار مردم، یعنی دفاع مقدس و ارزشهایش پرداخت کند، یک جای کار میلنگد و این لنگش به تار و پود اثر نفوذ میکند. این وصلهها بیتردید انرژی بردهاند تا سازنده از برخی جوانب کار بازماند، مانند تغییر جهت فیلم از استمرار حول دختر، چرخیدن به پدر و غلطیدن به سوی عمه، آسیب رسان جدیاند در صورتی که اگر روی رابطه پدر و دختر بیشتر کار میشد و مسئله فیلم واقعا مسئله دختر میشد، ماندگاری فیلم تضمین شده بود. محکوم کردن نسل گذشته در وضعیت فعلی نسل حاضر، ندیدن (یا ندیدن تعمدی) تاثیر و نفوذ عوامل بیرونی بر محیط داخلی است و حتی قبل از آن، تحلیل جامعه شناختی ضعیف نیز باعث ضعف جدی در زیبایی شناسی فیلم شده است چرا که این پرسش جدی هر تماشاگر است که آیا به واقع تهدید جدی خانواده ایرانی، پدران مذهبی غیرتی و اهل جبهه و جنگ هستند یا سرایت و رسوب فرهنگ بیگانه و شعارهای نولیبرالی و سرمایه پرستی وارداتی، اصلی ترین تهدید به شمار می رود؟
بعدازتحریر:
متاسفانه برخی نمکشناسیها در هنر! ضایعه آفریناند و در صورتی که هنرمند نتواند دل و ذهناش را از برخی اتصالها پاک کند، خروجی زحماتش تاریخ مصرفدار خواهد شد. آیا فیلم «دختر» چند سال دیگر در مقام «خیلی دور خیلی نزدیک» خواهد نشست یا مانند انبوهی از آثار سینمایی به نسیان خواهد رسید؟
منظورم عنوان نقدتونه وگرنه فیلم جالبیه مستحق جوایزمتعدد.