جیمز براردینلی : دوگانه «من نفرت انگیز»(Despicable Me)، یکی از بهترین مجموعه انیمیشنهای غیرپیکساری که توانسته در سالهای اخیر به پرده نقرهای سینما راه پیدا کند، در جلب نظر کودکان و بزرگسالان بنا...
15 آذر 1395
دوگانه «من نفرت انگیز»(Despicable Me)، یکی از بهترین مجموعه انیمیشنهای غیرپیکساری که توانسته در سالهای اخیر به پرده نقرهای سینما راه پیدا کند، در جلب نظر کودکان و بزرگسالان بنا بر دلایل مختلفی موفق بود. بیننده های بزرگتر از جنبه های هزل و طنزگونه این اثر خوششان آمده بود. از سوی دیگر، بچه ها دسته دسته به سینماها میرفتند، تنها به یک دلیل: تماشای مینیونها. موجودات زرد بانمکی که همه جا بودند: اسباب بازیهای Happy Meal، استیکرها، بازیهای ویدئویی، حیوانات عروسکی، عکس برگردان ها و.... مینیونها یک معدن طلای بازاریابی هستند، بنابراین تعجبی ندارد که حالا فیلم خودشان را دارند. همچنین، نباید تعجب کرد که فیلم «مینیونها»(Minions) صرفاً برای گروه سنی زیر ۹ سال ساخته شده باشد. این فیلم فقط اسماً یک فیلم خانوادگی است. در واقع این فیلمی کودکانه است که بزرگسالها باید بتوانند تحملش کنند. برخی اشارههای تصادفی غیرمستقیم و رفرنسهای عامه پسند (ریچارد نیکسون، گروه بیتلها) اوج محتوای «مختص بزرگسالان» این فیلم است. «مینیونها» نمیتواند بینندههای بزرگتر را به اندازه انیمیشن دیگر این روزها «درون»(Inside Out) درگیر کند. اما بچه ها این فیلم را دوست خواهند داشت چون آنها عاشق مینیونها هستند.
داستان زیادی در فیلم وجود ندارد. در واقع روایت و داستان فیلم تنها بهانه ای است برای حفظ مینیون ها به مدت ۹۰ دقیقه رو پرده. گرچه هر از گاهی داستان فیلم جالب میشود اما با توجه به میزان جذابیت «من نفرت انگیز ۱ و ۲»، این فیلم اثر ناامید کننده است. بسیاری از شوخیها هم نخ نما هستند و هم این که قبلاً از طریق مواد بازاریابی لو رفتهاند. حین تماشای این فیلم مدام منتظر رخ دادن یک لحظه هوشمندانه و متفکرانه بودم که هرگز رخ نداد. سطح پایینی برای «مینیون ها» در نظر گرفته شده است.
فیلم با یک پیش درآمد طولانی شروع میشود که نشان میدهد چگونه مینیونها از دوران قبل از تاریخ وجود داشتهاند و همیشه خودشان را به بزرگترین آدم بده اطرافشان چسباندهاند. این سکانسها سرگرم کنندهاند، اما چون استخوانبندی یکی از تریلرها را تشکیل میدهند، چیز جدیدی در آنها دیده نمیشود. ماجرا در سال ۱۹۶۸ رخ میدهد و سه مینیون به نامهای کنی، باب و استوارت (همگی با صدای پیر کوفین) راهی اورلاندو میشود به این امید که بتوانند به عنوان نوکران جدید اسکارلت اوورکیل (ساندرا بولاک) شیطان صفت مشغول به کار شوند. مأموریت موفق میشود، آنها به همراه اسکارلت و شوهرش، هرب (جان هم)، راهی لندن میشوند تا در آنجا نقشه سرقت جواهرات تاج و خلع ملکه الیزابت را اجرا کنند. با این حال، در این عملیات، مینیونها بیشتر دست و پاگیر هستند تا کمک دست و اقدامات غیر مفیدشان خیلی زود باعث خشم اسکارلت میشود.
«مینیونها» پر است از فرصتهای از دست رفته. در پیش درآمد فیلم میشد نمونه های بیشتری از اتفاقات ناگوار مینیونی در طول تاریخ را نشان داد. یک فرصت خیلی خوب برای رژه فیلمهای غول بزرگ از دست رفته است. در فیلم زمانهایی وجود دارند که در آن کنی، باب و استوارت بیشتر اعصاب خرد کن هستند تا گیرا (ناتوانیشان در انگلیسی حرف زدن نقطه قوت نیست). پایان فیلم احمقانه و بی معنی است-نه پایانی که میتوان از یک کارتون تحسین شده انتظار داشت. بنابراین، تهیه کننده ها روی مخاطب هدف خردسالشان حساب باز کردهاند و از هر گونه تلاشی برای قابل فهم شدن فیلمشان خودداری کردهاند.
یکی از جایزههای آشکار فیلم برای بزرگترها، موسیقیاش است که پر است از آهنگهایی که هیچ فرد زیر ده سالی متوجهش نخواهد شد. گروه اسپنسر دیویس، The Doors، بیتلها و بسیاری دیگر در این فیلم مینوازند. بین خواننده ها خبری از خواننده های جدید- مثل کیتی پری، تیلور سوییفت یا هرکسی که بچه های امروزی ممکن است بشناسند- نیست. تُنها غالباً در پیش زمینه پخش میشوند- این یک فیلم کارتونی موزیکال نیست- تنها رقص فیلم بعد از پایان نمایش تیتراژ پخش میشود (اگر بچه ها خسته نشده باشند- ارزش ماندن و دیدن را دارد.)
بین بازیگران اسامی آشنایی دیده میشود، اما بازیهای تخصصی صداهای آشنا را تحتالشعاع قرار میدهند. ساندرا بولاک شخصیتی گستاخ تر از خودش را صحبت کرده است. هیچکس نمیتواند صدای جان هم یا مایکل کیتون را تشخیص دهد مگر این که قبل از حضورشان از وجود آنها اطلاع داشته باشند. حضور کوتاه استیو کارل خوشایند است اما او بیشتر از چند خط صحبت نمیکند. جفری راش به عنوان راوی فاقد آن گیرایی صدای مورگان فریمن است، اما برای این کار خوب است.
این انیمیشن یک کار کامپیوتری ژنریک سال ۲۰۱۵ است. چیز چشمگیر و دندان گیری در آن دیده نمیشود. مانند «درون» که چند تکنیک جالب را امتحان میکند، «مینیونها» نیز به یک رویکرد آزمون و خطا چسبیده است. استفاده از تکنیک سه بعدی در این فیلم جواب نمیدهد. عجیب این که بهترین کاربری سه بعدی در طول سکانس بعد از تیتراژ رخ میدهد و باعث میشود که فرد بپرسد چرا فیلم سازها نتوانستهاند استفاده بهتری از آن ببرند.
در تئوری، «مینیونها» با «درون» روی جذب یک نوع مخاطب (هر دو انیمیشنی هستند) رقابت خواهد کرد، اما واقعیت چیز دیگری است. «درون» فیلمی دقیق و جادویی است که جذابیت کافی برای جذب هر سنی از مخاطبان را دارد. «مینیونها» فیلم ناقص و بی نظمی است که فرق زیادی با یک تیزر بازاریابی ندارد. والدین احتمالاً بیشتر از خود فیلم از دیدن واکنشهای فرزندانشان لذت خواهند برد.
داستان انیمیشن پیش در آمد انیمیشن "من نفرت انگیز از سپیده دم زمان" شروع میشود. "مینیونها" که در ابتدا موجودات تک سلولی بودند، در طول سالها و قرنها تکامل پیدا کردند و در تمام این مدت هدفشان این بوده است تا به نفرت انیگزترین استادان خدمت کنند. مینیونها که به طور مداوم در نگه داشتن استادان خود از" تی رکس" گرفته تا "ناپلئون" ناموفق هستند، خود را بدون استاد میبینند که این باعث افسردگی شدید آنان میشود. اما یک مینیون با نام "کوین" نقشهای در سر دارد، او به همراه دوستانش "استوارت" و "باب" سفری طولانی را آغاز میکند تا استادی شیطانی را برای خدمت کردن به او بیابد. این سه نفر در سفری هیجان انگیز قرار میگیرند که در نهایت آنها را به سوی استاد بعدی خود یعنی "اسکرلت اورکیل" (ساندرا بولاک) هدایت میکند، "اورکیل" اولین تبهکار مؤنثی است که به این درجه رسیده. آنها از قطب جنوب تا نیویورک ۱۹۶۰ سفر میکنند، که سفرشان در نهایت به لندن ختم میشود، جایی که آنها باید با بزرگترین چالش خود روبرو شوند: نجات دادن گونهٔ مینیونها از نابودی...