هدی مقدسی : فضایی سفید و سرد با پیکره های عریان انسانی که تنها نمود انسانی اش را تمی توان به وضوح دید...مکانی که تنها شیر سرو می کند!
همین توضیحات برای دیدن فیلمی...
14 آذر 1395
فضایی سفید و سرد با پیکره های عریان انسانی که تنها نمود انسانی اش را تمی توان به وضوح دید...مکانی که تنها شیر سرو می کند!
همین توضیحات برای دیدن فیلمی متفاوت که برچسب کوبریک را می کشد،کافی است...کوبریک فیلم را از روی رمانی به همین نام در سال 1971 ساخته است.
این فیلم به موضوعاتی چون اراده آزاد، معنای خشونت نظریه گردشی تاریخ می پردازد و زندگی الکس را که دارای ابعادی از جبرگرایی و اراده آزاد است به تصویر می کشد.
طبق گفته كوبریك ایده مركزی فیلم پرسش درباره اراده آزاد ست. اگر از قدرت انتخاب بین خوب و بد محروم شویم، آیا انسانیت خود را از دست خواهیم داد؟ آیا تبدیل به یك پرتقال كوكی میشویم؟ در این فیلمنامه با نمایش دادن زندگی الكس كه نماینده ناخودآگاه انسان در وضعیت طبیعیاش است به این سوالات جواب داده میشود. الكس بعد از این كه درمان لودیكو به او داده میشود، متمدن میشود و بیماری بعد از آن نیز ممكن است به عنوان روانرنجوری حاصل از جامعه دیده شود.
پرتغال کوکی نامی است که در نگاه نخست مخاطب عام را جذب می کند اما در پرداخت شاید نتواند انتظارشان را برآورده سازد...مقصودم این نیست که فیلم برای طبقه ای خاص ساخته شده است اما این فیلم حوصله ای را می طلبد که کسانی که با سینمای کوبریک آشنا هستند تا پایان آن را همراهی خواهند کرد!شاید روند نسبتا کند فیلم مخاطبان خاصی را جدا می کند.
برجسته شدن اجزای صورت در هر یک از اعضای گروه الکس با بازی مالکو مک دول...لباسهایی یک شکل...صحنه های وحشیانه ی تجاوز...باتومهای چوبی ای که بی رحمانه می زنند و خشونتهای آمیخته به سکسی که نشانه های قرن بیستم است،شاخصه هاییست که با جسارت تمام بر پرده ی سیاه سینمای کوبریک می درخشد...دو عنوان مهم که در فیلم های او به تنهایی یا توامان تاول زده اند:تلفیق آن علاوه بر پرتغال کوکی در فیلم آخر او چشمان باز بسته نیز مشهود است و خشونت را به وضوح می توان در غلاف تمام فلزی دید.
دو دنیای مجزا...نیمه ی نخست این دنیاست شاید_جایی که همه چیز لذت بخش و هوس برانگیز می نماید_و نیمه ی دوم به تعبیری دنیاییست که در انتظار ماست_جایی که تمام لذتها ناخوشایند می نماید_دنیایی که سمفونی دل انگیز بتهوون نیز برای گوشهای مشتاق زجر آور است واین استعاره ی کوبریک است برای تفهیم اصلیتی که می جویدش.
تقابل انسان با همه ی آنچه انجام داده است وپشیمانی که با ضعفش نمود می یابد تمام آن چیزیست که پرتغال کوکی بی رحمانه به رخ مخاطب می کشد.
ضربه ی تکان دهنده ی این فیلم در مجازات ناخواسته ی الکس در نیمه ی دوم فیلم هر بیننده ی متفکری را می لرزاند...لحظه ای مکث.....و اندیشیدن به تمام آنچه کرده ایم...شاید کتک خوردن رییس به دست دستیاران قدیمی اش راحت ترین شیوه ی بیانی ست که روند داستان برگزیده است.
فیلم در پایان با تمام زبان ممکن می گوید بازگشت انسان به ابتدا و معصومیت کودکانه اش با هیچ کابل و جادویی امکان پذیر نیست...معنویت خود خواسته شاید همان عرفانی است که بزرگان به دنبال آن بوده اند و فیلم کوبریک با پایانی درخشان صادقانه بیانش می کند.
جدای از بحث درونی فیلم...طراحی صحنه ی فوق العاده و تصویری که کوبریک از صحنه های کتاب ساخته است کاملا برجسته می نماید...اتاق الکس با دکور ساده و تصویر بزرگ بتهوون...ویلای زن و مرد با اصالت بورژوایی اش...کافه ی عجیب و توهم زاییش...تابلوها و مجسمه های نمادین خانه ی زن تنها...فضای سرد و زمخت زندان با لباسهای تک رنگ بی روح...اتاق آزمایشهای پزشکان با سیمها و کابلهایی گاه وحشت برانگیز...نشان از خلاقیت و هوش پنهان کوبریک دارد.
علاوه بر آن گریم های غلو شده ی مادر الکس و حتی خود او در کنار دوستانش کاملا قابل پذیرش است.
پرتغال کوکی به معنای واقعی پرتغالی است که برای پوست کندنش تنها چیزی که به کار نمی آید چاقو ست.
آلکس جوان ناهنجار و ضد اجتماعی است که رهبری گروهی از جوانان مانند خود را بر عهده دارد او انواع جنایات را مرتکب می شود و در این بین به خاطر یک مورد قتل دستگیر می شود و به زندان (مرکزی برای درمان خلافکاران) فرستاده می شود تا در آنجا روش های درمانی جدید روی او آزمایش شود... اما همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود.