به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
تام فورد به عنوان یکی از معروفترین طراحان مد آمریکایی زمانی که اعلام کرد قصد دارد که فیلمسازی کند، چندان از سوی جامعهی نقد فیلم آمریکایی جدی گرفته نشد. اما فیلم اول او با نام یک مرد مجرد (2009) به قدری خوب و اثرگذار بود که همه را مجاب کرد که او را به عنوان یک فیلمساز خوش قریحه و خلاق بپذیرند.
فیلم در همان سال در چند رشته در جوایز اسکار نامزد شد. هر چند جایزه ای نبرد اما نام فورد را به عنوان جدیدترین استعداد سینمای هالیوود تثبیت کرد. با این حال فورد پس از این موفقیت عجلهای برای ساخت فیلم دوم از خود نشان نداد. تا اینکه پس از خواندن رمان موفق «تام و سوزان» اثر آستین رایت تصمیم گرفت که با اقتباس از آن دوباره به صنعت سینما بازگردد. به واقع فیلمی که اکنون با نام «حیوانات شبانه» در ونیز امسال اکران شده است، اقتباس از همین رمان آستین رایت است. فیلمی که تا به اینجای کار بهترین فیلم اکران شده در جشنوارهی ونیز است. یک درام نفسگیر که هم جنایی و پر تعلیق است و هم در جای جایش به سینمای رمانتیک تنه میزند. فیلم علاوه بر یک کارگردانی درخشان و بی عیب و نقص از فورد دو بازی بسیار درخشان از جیک جیلنهال و امی آدامز نیز دارد که به طور قطع از نامزدهای کسب بهترین بازیگران ونیز امسال هستند.
فیلم در لس آنجلس آغاز میشود. سوزان یک گالری دار موفق است که البته ثروتش اکنونش را مدیون کسب و کار شوهر پولدارش است. شوهری که البته رابطهی چندانی با سوزان ندارد. سوزان چندی است که از زندگانی با شوهرش دلزده و منزجر شده است. در همین حین است که او به طور اتفاقی با رونوشتی از رمان منتشرناشدهی شوهر اولش تام (با بازی جیک جیلنهال) مواجه میشود. مردی که چون فقیر بوده سالها پیش از سوی سوزان ترک و طرد شده است. در هر صورت سوزان از فرط دلتنگی جذب رمان شوهر سابقش میشود. رمانی نفسگیر و جنایی که داستان حملهی یک گنگ تگزاسی به خانوادهی شخصیت اصلی داستان است. شخصیتی که سوزان دوست دارد در خیالش فیگور تام به عنوان نویسنده و البته معشوقهی سابقش را در قالب آن ببیند. از همین جا هم هست که ساختار روایی موازی گون فیلم آغاز میشود. از یک طرف ما به عنوان مخاطب شاهد زندگانی واقعی تام و سوزان هستیم. و از سویی دیگر داریم رمان تام را نیز از صافی ذهن سوزان مشاهده می کنیم. اما این پایان کار فیلم تام فورد نیست. اینگونه که رفته رفته حس رضایت و نوستالژی سوزان با خواندن رمان تام بدل به حس اضطراب و تنش میشود. داستان هر چقدر جلوتر میرود سوزان احساس میکند که امکان دارد این وقایع نامطلوب رمان تام واقعاً اتفاق افتاده باشند. رمانی که در قالب تریلر جنایی نوشته شده است اما به نظر میرسد به گونهای دفتر خاطرات شریک ناکام سوزان در برههای از زمان گذشته است. در اینجاست که به یکباره پای گذشتهی حسرت بار و ویران این دو به قضییه کشیده میشود. سوزان به تام خیانت کرده است. او خود را عامل تمامی ناکامیهای معشوقهاش میداند. معشوقهای که زمانی او را به بی استعداد بودن متهم کرده است. اکنون حال سوزان بدتر از گذشته شده است. او فکر میکند که تام با نوشتن چنین چیزهایی قصد داشته که تا او را آزار دهد. اما آیا واقعا او درست فکر میکند؟ ایا تام واقعا به انتقام گرفتن از او فکر میکرده است؟ آیا این رمان تاوان خیانت او است؟ و از این قبیل سوالها.
توجه میفرمایید که فیلم فورد یک داستان جذاب را روایت میکند. داستانی که نه تنها یک تریلر جنایی است بلکه مایههایی از روانکاوی را نیز همراه خود میکند. این دومی به ویژه مربوط است به نحوهی مواجههی سوزان با دستنوشتهی تام. فیلم همچنین رابطهی تنگاتنگی بین دو هنر ادبیات و سینما ایجاد میکند. به واقع حضور سنگین ادبیات در جای جای فیلم احساس میشود. البته در اینجا توجه داشت که تام فورد به عنوان کارگردان اثر پیشتر یک طراح مد بوده است! بدیهی است که انتظار نمیرود یک طراح مد چنین ذهن خلاقی داشته باشد هر چند فیلمی که او ساخته فصل به فصل از روی یک رمان اقتباس شده باشد. در هر صورت کارگردان اثر در اینجا با امکاناتی که داشته به بهترین شکل ممکن توانسته این همبستگی نهایی را بین این دو حوزهی مستقل تفکر برقرار سازد.
در هر صورت من اصولاً تعجب نمیکنم که اگر سام مندس دوست داشته باشد که امسال هموطنش؛ تام فورد شیر طلای جشنواره به خانه ببرد. فیلم معرکه است.