به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
«هفتماهگی» آخرین ساخته اکران شده هاتف علیمردانی است که سال گذشته فیلم «کوچه بینام» را بر اکران داشت. فیلمی که بهتازگی هم وارد شبکه نمایش خانگی شده است. «کوچه بینام» به لطف بازی متفاوت باران کوثری و حضور فرهاد اصلانی و پانتهآ بهرام، تبلیغات گسترده در شبکههای ماهوارهای و موفقیتش در جشنواره فجر سال ۱۳۹۳ توانست فروش خوبی داشته باشد و خوب هم دیده شود؛ اما اینها بهعلاوه فیلمبرداری محمود کلاری تنها نکات مثبت فیلم «کوچه بینام» بود و مشکل از جایی شروع میشود که در سینمایی که فیلم خوب هرساله به تعداد انگشتان یکدست تولید میشود، فیلمهای معمولی و متوسط هم میتوانند با بهکارگیری یکسری اقدامات آزمایششده قبلی نتیجه مطلوبی بگیرند.
کار آنجا خراب میشود که علیمردانی که در «کوچه بینام» فرمول اصغر فرهادی را در یک خانواده سنتی پیاده کرده بود و با خلق شخصیت اغراقشده باران کوثری توانست موفق شود، حالا عین همان فرمول را در «هفتماهگی» پیاده کرده است. این بار بهجای آنکه به سراغ یک خانواده سنتی برود، طبقه متوسط جامعه را هدف قرار داده است و با این کار شکست کارش را تضمین کرده است. حلقه اسارت علیمردانی در تقلید و تکرار تا آنجا پیش رفته است که همان کاراکتر باران کوثری به این فیلم آمده و فقط این بار پگاه آهنگرانی ایفاگر این نقش است.«هفتماهگی» و «کوچه بینام» آنقدر قرابتهای مضمونی و داستانی دارند که انکار آنها غیرممکن است و تصور اتفاقی بودن اینهمه شباهت باورنکردنی است. اگر شخصیت دختری که باران کوثری در «کوچه بینام» ایفا میکرد، در بطن زندگی سنتی و مذهبی خانوادهاش قابلقبول بود و با اغماض میشد از اغراقشدگی شخصیت و ایفای نقش چشم پوشید، در میان زندگی خانوادهای که در«هفتماهگی» ترسیمشده است، هیچ جایگاهی برای این نقش وجود ندارد.
علیمردانی در «هفتماهگی» نشان میدهد که هیچ آشنایی با طبقه متوسط و نحوه زندگیشان ندارد. همه دختران، بیبندوبار هستند و همه مردان هوسباز. نماد این دخترآنهم آدامس جویدنشان است؛ یعنی این تصویر آنقدر کلیشهای و بهدوراز واقعیت است که در میان فیلم خندهات میگیرد از این هم بیدقتی. اگر کارگردان با قشر متوسط آشنایی ندارد، تعداد خیلی زیادی از بینندهها از میآنهمین قشر میآیند. این طبقه جامعه را خوب میشناسند و میدانند دخترانشان نه شبیه طناز (پگاه آهنگرانی) هستند و نه سالومه (هانیه توسلی). این شخصیتپردازی ضعیف در تمام فیلم نمود پیدا میکند، حتی در مورد شخصیت رعنا (باران کوثری) که قرار است دختر شهرستانی و پاکدامن باشد. او که در هفتمین ماه بارداریاش، بعد از یک بارداری ناموفق قرار دارد، شرایط سخت بارداری همراه با بیتوجهی همسرش روزهای سختی را میگذراند. رعنا رابطه خوبی با خانواده همسرش ندارد. علیرغم اینکه با یک طبقه فاصله زندگی میکنند، روی خوشی به آنها نشان نمیدهد و خودش را در چاردیواری خانهاش حبس کرده است. باوجود اینکه طناز خیلی دلچسب نیست، اما مادر مهرداد (حامد بهداد)، همسر رعنا، به نظر میرسد که رعنا را دوست دارد و به او توجه میکند.
در مقابل رعنا فقط با بیاعتنایی او را نادیده میگیرد. هیچ توضیحی هم برای این رفتار ارائه نمیشود. شخصیتپردازی، پروسهای است زمانبر که مهمترین قسمت آن به روانشناسی و جامعه-شناسی برمیگردد. عدم آشنایی فیلمنامهنویس نه با مبانی نظری جامعهشناسی و نه روانشناسی و عدم آشنایی خود علیمردانی به این مسائل باعث شده که در میان فضای رئالیستی فیلم هیچچیز به واقعیت شبیه نباشد. این پارادوکس مهمترین عاملی است که مانع برقراری ارتباط تماشاگر باشخصیتهای فیلم میشود؛ آنهم شخصیتهایی که قبلاً دیده است. نه در فیلم یک فیلمساز دیگر بلکه در کار قبلی همین فیلمساز. اینجاست که نه بهعنوان منتقد که بهعنوان یک بیننده احساس میکنی مورد توهین قرار گرفتی. حتی هنر کلاری هم نمیتواند «هفتماهگی» را نجات دهد. مسلماً کلاری بهعنوان یک فیلمبردار حرفهای اجازه نمیدهد یک پلان با کادربندی نامتوازن و غیرحرفهای بسته شود. اینگونه است که «هفتماهگی» حداقلی از چشمنوازی را دارد؛ اما چرا میگویم حداقل؟ زیرا علیمردانی آنچنان در حلقه تکرار خود اسیرشده است که نهتنها خودش را در طی دو فیلم تکرار میکند که در طول فیلم هم این تکرار ملالانگیز و خستهکننده ادامه دارد.
زمان فیلم پرشده است با نماهایی از باز و بسته کردن در خانه و ماشین، از پله بالا رفتن و پایین آمدن. از پلانهایی که هرچقدر کلاری آنها را حرفهای قاببندی کرده است اما هیچ بار دراماتیکی به دوش نمیکشند؛ نه تأثیر در پیشبرد داستان دارند و نه جهت معرفی فضا و افراد به کار گرفتهشدهاند. نماهایی که فقط کنشهای فیلم را به تعویق میاندازد. وقتی هم که فیلم تمام میشود کافی است نگاهی به ساعت خود بیندازید، زمان فیلم کمتر از ۹۰ دقیقه است. اینهمه نمای بیمورد حالا خودش را نشان میدهد. این نماها گنجاندهشدهاند تا تایم فیلم را پر کنند و جالب این است که بازهم زمان فیلم کوتاهتر از چیزی است که استاندارد این روزهای سینمای ایران است. مسلماً کیفیت یک فیلم از روی زمانش سنجیده نمیشود. قرار نیست هر چه فیلم طولانیتر بود بهتر باشد و چند دقیقه کوتاهتر شدن آن را بهمثابه نزول کیفیت آن در نظر بگیریم.مسئله «هفتماهگی»این است که فیلم داستانی ساده را در یک روایت خطی و بیش از اندازه ساده برای بیننده تعریف میکند؛ یعنی بهجای اینکه با گرهافکنی بیننده را درگیر داستان کند، با تعلیق او را همراه خود بکشد و با گرهگشایی نهایی او را غافلگیر کند، فقط یک داستان چندخطی را تعریف میکند. آنهم از آن دسته داستانهایی که شاید خانمها هنگام سبزی خرد کردن برای هم تعریف میکنند. علیمردانی در روایت بیاندازه ساده خود، انگار با داستانش غریب است. هیچ نزدیکی باشخصیتها و ماجرای فیلم حس نمیکند. آنقدر که باید یک سکانس در اواخر فیلم بگنجاند تا خیال خودش را راحت کند که رعنا به مهرداد خیانت نکرده است. چون بیننده مطمئن است که این اتفاق نیفتاده است. شخصیتپردازی «هفتماهگی» آنقدر پیچیده نیست که بیننده را درگیر شک و دودلی کند.
همانطور که گفتیم، شکست علیمردانی در پرورش تعلیق و گرهگشایی نهایی است که در پایان فیلم بیننده را از کارگردان پیشی میاندازد. اگر بیننده تا اواخر فیلم فکر میکرده فیلمی در رابطه با تفاوت مردان و زنان و آزادیهای هر یک در روابطشان میبیند، گنجاندن این سکانس به او ثابت میکند که خیر، «هفتماهگی» هم یکی دیگر از قسمتهای سریال خیانت سینمای ایران است. با همین سکانس همان یکذره ارتباط و تحسین از بیننده گرفته میشود و جایش را ناامیدی از تماشای یک فیلم بد دیگر پر میکند. درواقع علیمردانی در تمام طول فیلم کوتاهش آنچنان بیننده را احمق فرض میکند که دائماً با دادن نشانی غلط او را کلافه میکند و درنهایت با تقدیم پایان فیلم در یک سینی نقرهای عملاً به او میگوید که توان تحلیل فیلمی چنین ساده را ندارد. هفتماهگی بیش از آنکه فیلمی جدید باشد، تکراری است از تجربه موفق فیلمساز و موضوع نسبتاً موفق سینمای ایران و درنهایت فیلمی است که واقعاً نمیتوان آن را جدی گرفت. بازیهای بد بازیگران اصلی هم هیچ کمکی به فیلم نمیکند. حامد بهداد همچنان اسیر پوسته براندویی خودش است، باران کوثری و پگاه آهنگرانی هم چندان فروغی ندارند. هانیه توسلی هم بیش از دیگران قربانی شخصیتپردازی ضعیف و عدم آشنایی کارگردان با موقعیت اجتماعی نقشش شده است.
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
مثل این عکس
http://jadide.ir/wp-content/uploads/2017/01/%D8%AD%D8%A7%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%AF-2.jpg