اندرو پالوِر (The Guardian) : یکی از مزایای انیمیشنها این است که شما میتوانید با دستکاری کلمات در دیالوگهای آن، بدون اینکه کسی بفهمد یک اصطلاح جدید بسازید. (برخی اوقات هم نام آنها باعث میشود...
25 آذر 1395
یکی از مزایای انیمیشنها این است که شما میتوانید با دستکاری کلمات در دیالوگهای آن، بدون اینکه کسی بفهمد یک اصطلاح جدید بسازید. (برخی اوقات هم نام آنها باعث میشود که مخاطب تشخیص ندهد انیمیشنی که برای تماشا انتخاب کرده از کدام کشور است). ما دوباره شاهد یک اقتباس دیگر از داستان معروف «سنت-اگزوپری» هستیم، که در جشنوارهی کن امسال دو سانس اکران داشت، یکی با زبان فرانسوی و دیگری با زبان انگلیسی، که هر کدام از این دو نسخه هم صداپیشگان متفاوتی داشت. من نسخهی انگلیسی را دیدم، با صداپیشگی «جف بریجز» و «ریچل مکآدامز»، در حالی که در نسخهی فرانسوی «آندره دوسلیه» و «فلارنس فورستی» صداپیشگان اصلی هستند، کارگردان این انیمیشن هم «مارک آزبرن» همان کارگردان «پاندای کونگفو کار» است، کسی که اگر یک انیمیشن میسازد که در وقایعش در چین رقم میخورد، به جای پرداختن به آداب و رسوم چین همهچیز را آمریکایی جلوه میدهد.
این امر در همان دقایق اول خودش را نمایان میکند. این یک اقتباس وفادارانه از «شازده کوچولو» نیست – که در آن خلبان قصه در صحرا سقوط میکرد، و سپس یک بچهی اسرارآمیز که ساکن سیارهی دیگری بود را ملاقات میکرد-، اما به جای این، او آثار دیزنی را الگو قرار داده و یک دختر نه ساله خلق کرده که از دست همسایهی کهنسالش که یک هواپیمای قدیمی در حیاط پشتی خانهاش نگه داشته است، به ستوه آمده است. اگر از آن شباهتهای اثر با انیمیشن «بالا» بگذریم، «بالا»ی پیکسار حداقل در زمینههایی مثل پرواز در هوا و ... نوآوریهایی داشت، اما «شازده کوچولو» اینطور نیست: هر بار آن پیرمرد همسایه یک ورقه از دفترچهاش – که شامل نقاشیهای خود اگزوپری است- را به آن دختر میدهد، در این لحظات انیمیشن میخواهد کودک درون شما را به وجد آورد، اما در این راه تقریباً همهچیز فدا میشود، این انیمیشن فقط با این موارد دم دستی پر شده است.
یشرفت آزبرن بیشتر در خلق انیمیشنهای CG بوده است –که برروی رفتارهای واقعی شخصیتها تاثیر مثبتی گذاشته است-، و وقتی ما هرچه بیشتر محو در داستانهای پرجزئیات آن پیرمرد میشویم، تصاویر ورق خوردنهای دفتر او که با تکنیک «استاپ موشن» خلق شده نیز چشمان ما را نوازش میدهد. این ویژگی خیلی چشمگیر است، و البته دو نوع انیمیشن با کیفیت و ویژگیهای متفاوت در فیلم وجود دارد، یکی برای اوقاتی است که ما با تصاویری ساده و با رنگها و طرحهای یکنواخت مواجه میشویم، و دومی که تصاویر رنگارنگ و زیبایی دارد که پس از دیدن آنها، تازه به کیفیت بصری بالای فیلم پی میبریم.
مشکلات در همان خط داستانی اصلی فیلم و روایت آن وجود دارند. داستان فیلم خود به اندازهی کافی پیچیده است – آن دختر که خود با مادرش همواره در حال جر و بحث است و اختلافاتش با پیرمرد را هم دارد، و کم کم مشکلاتش با پیرمرد از بین میرود و رابطهای دوستانه بینشان شکل میگیرد- اما با داستان چندلایه اگزوپری هم ترکیب میشود و ماجرای آن روباه و صحرا و ... هم کم کم به آن اضافه میشود و در نهایت معجون حاصل، به اندازهی یک بشکه مشروب، مخاطب را گیج میکند. در فیلم حداقل سه داستان مختلف به سرانجام میرسد که پایان همگی هم به طور عجولانهای در بیست دقیقهی پایانی نمایش داده میشوند، به طوری که وقتی کلمهی "پایان" بر صفحه نقش میبندد، مخاطبان نفس راحتی میکشند. در کل، این فیلم بسیار خوش رنگ و لعاب است و حداقل شجاعت سازندگانش برای نگاه کردن به یک داستان معروف از زاویهای دیگر را نشان میدهد، هرچند که چندان هم انیمیشن قابل قبولی نیست و صرفاً تلاشی ناموفق بوده است.
مترجم: دانیال دهقانی
شناسه نقد :5063178
منبع: نقدفارسی
هنوز کسی برای این مطلب نظری نگذاشته است. اولین نفری باشید که نظر میدهید