: دکستر یک سریال درام آمریکایی است که پخش آن از سال 2006 از شبکه کابلی ShowTime آغاز شده است. این سریال درباره فردی است به نام دکستر مورگان که در...
25 آذر 1395
دکستر یک سریال درام آمریکایی است که پخش آن از سال 2006 از شبکه کابلی ShowTime آغاز شده است. این سریال درباره فردی است به نام دکستر مورگان که در اداره پلیس شهر میامی کار میکند. کار دکستر خون شناسی است و بر چگونگی قتل افراد تحقیق و بررسی میکند! اما این سوال برای بیننده پیش می آید آیا کار او واقعا خون شناسی است؟ جواب منفی است! برای پی بردن به جواب این سوال کافی است اپیزود اول فصل یک این سریال را تماشا کرد تا با شخصیت جالب دکستر آشنا شد. دکستر یک آدمکش حرفه ای است. آدمکشی که در عین حال در مرکز پلیس میامی نیز کار میکند. او افرادی که از دست قانون فرار کرده و یا تحت تعقیب هستند و جرمی مرتکب شده اند را گرفته و سلاخی میکند. کار دکستر قتل افراد گناهکار است. این سریال که از سال 2006 آغاز شده است تا به امروز 5 فصل را پشت سرگذاشته است و آخرین فصل این سریال در دسامبر سال 2010 به پایان رسید و خود را آماده فصل 6 کرد. این مجموعه در شهر آرام میامی در حال ساخت است و فصل اول این سریال همان طور که میدانید از روی کتاب جف لیندزی نویسنده کتاب دکستر اقتباس شده است و از روی این کتاب ساخته شد اما بعدها با ساخت فصل های دیگر، اقتباس از کتاب کمرنگ تر شد، اما همچنان بعضی از اتفاق ها همانند کتاب هستند. در هر فصل این سریال اتفاق های جالبی می افتد.
شخصیت ها ی داستان :
دکستر مورگان
شخصیتی که داستان اصلی سریال بر روی آن میچرخد و تمام قتل های سریال را انجام میدهد. دکستر در باطن شخصیت پیچیده ای دارد. او نه احساسات را میفهمد و نه ارتباط با دیگران را. شاید بهترین دوست او را بشود یک پزشک دیگر در دایره جنایی میامی به نام ماسوکا دانست اما دکستر با او نیز غریبه است. در طول 5 فصل، دکستر یک بار گریه میکند اما آن گریه طوری است که تماشاگر با او به گریه واداشته میشود. مایی که دکستر را میبیینیم و با شخصیتش خو گرفته ایم مسلما با خوشحالی دکس خوشحال میشم و با گریه او نیز اشک در چشمانمان حلقه خواهد زد، همان طور که در اپیزود اول فصل 5 این عمل را انجام میدهد.
دکستر کیست و از کجا آمده است و چگونه این خوی آدمکشی و لذت از خون را دارد؟ برای فهمیدن این موضوع باید اپیزود اول دکستر در فصل 1 را دید: اپیزودی که به طور کمال درباره شخصیت او توضیح میدهد. همان طور که در این اپیزود مشخص است دکستر کودکی بیش نبوده که مادرش را در یک کامیون سلاخی میکنند و او را در یک آن کامیون در کنار مادر رها میکنند و اینگونه او را تبدیل به موجودی تشنه خون میکنند. او توسط کاپیتان پلیسی به نام هری مورگان پیدا میشود و او را به فرزند خواندگی خود قبول میکند. ولی چرا هری مورگان دکستر را به فرزندخواندگی قبول کرده است؟ مادر دکستر، لورا موسر زمانی که هری به عنوان رئیس پلیس میامی کار میکرده با هری در ارتباط بوده است و هری از لورا به عنوان یک خبرچین استفاده میکرده و با هم رابطه داشته اند و پس از به قتل رسیدن لورا موسر، هری تصمیم میگیرد که دکستر را به عنوان فرزندخوانده قبول کند.
اما دکستر یک برادر تنی نیز دارد که در طول فصل یک با او آشنا میشویم. برایان موسر که در فصل یک به عنوان قاتل کامیون یخ مشهور بود و با نزدیک شدن به خواهر ناتنی دکستر (دبرا مورگان که در ادامه به شناخت او خواهیم پرداخت) سعی بر نزدیک شدن خود به دکستر و شناساندن خود به او را داشت اما با قتل های عمد و کشتن افراد بیگناه. برایان موسر با این عمل خود و قتل هایی که در طول فصل یک انجام میدهد خشم دکستر را بر میانگیزد و او نیز وارد لیست کشته های دکستر میشود! دکستر چگونه آموزش دیده است؟ همان طور که گفته شد در بچگی خوی علاقه به خون در او پرورش پیدا کرده و او با پیشگیری های هری به کشتن حیوانات چه اهلی چه غیر اهلی میپرداخت اما بزرگ شدن او مسلما به قتل ادم ها و انسان های بیگناه می انجامید. هری مورگان که به این خوی کشتن و علاقه شدید دکستر به خون پی برده بود شروع به آموزش دکستر نمود و برای او کدهایی در نظر گرفت و به او آموخت که استفاده از این کدها موجب دستگیر نشدن و حتی آرامش خاطر او خواهد بود.
Code Of Harry (کدهای هری) 1 / هرگز اجازه کشتن بیگناه رو نداری. (یکی از بزرگترین کدهای هری است که به دکستر اجازه نمیدهد که بیگناهی را بکشد و دکستر همیشه دنبال افرادی است که ضد قانون میباشند و گناهکار هستند و از دست پلیس میامی در رفته اند. بله دکستر هرگز بیگناه را نمیکشد) 2 / همیشه وقت بذار و مطمئن شو که مدارک درسته و حق با تو .(دکستر همیشه برای پی بردن به بیگناهی و گناهکاری فرد مورد نظر خود از دیگر کد هری استفاده میکند و همیشه در پی بردن به گناهکار بودن فرد مورد نظر خود است و برای به دست آوردن مدارک عجله ای ندارد. به قول خود دکستر همیشه وقت هست) 3 / در نهایت دقت بکش و از همه مهمتر مقدمات رو آماده کن .(دکستر در کشتن نیز کد دارد و هری برای او کدی تنظیم کرده است. وقتی موقع کشتن است دکستر خانه خالی در محله خالی پیدا میکند و آنجا را با پوشش های پلاستیکی لازم پوشش میدهد تا حتی قطره ای از خون مقتول به زمین نریزد و هرگونه اثری از قتل خود را از بین میبرد) 4/ بخاطر بسپر تو کنترل می کنی انگیزه کشتنت رو نه اونها انگیزه تو رو . 5/ هیچوقت گیر نیفت. (یکی دیگر از مهمترین کدهای هری گیر نیفتادن است. دکستر چگون این عمل را انجام دهد؟ مهمترین آن عمل کردن اصولی کد شماره 3 است و دیگری هرگز طوری رفتار نکند تا در اداره پلیس به او مشکوک شوند اما آیا دکستر توانسته است در طول این 5 فصل این کار را انجام دهد؟ جواب هم بله است هم خیر. چون در طول داستان میبینیم که بارها پلیس های نزدیک به دکستر به او مشکوک میشوند و پی به شخصیت پنهان دکستر میبرند اما نمیتوانند او را دستگیر کنند چون کد هری گفته است هرگز گیر نیفت پس آنها نیز به قتل توسط دکستر محکوم هستند) /6 موقعی که امتحان روانشناسی شخصیتی ازت گرفتن ، همیشه خلاف چیزی که احساس می کنی پاسخ بده . 7 / احساسات دروغین و احساسات عادی و معمول رو از وجودت بیرون کن. کدهای 6و 7 نیز از دیگر کدهای هری هستند که به دکستر آموزش داده شده اند و دکستر همیشه با مراجعه به این کدها توانسته است در همه حال پیروز از میدان خارج شود و هرگز دستگیر نشود. پس کدهای هری مورگان برای زنده ماندن دکستر و دستگیر نشدن حیاتی است و دکستر همیشه باید این کدها را در نظر داشته باشد. دکستر در طول 5 فصل چندین بار این قانون هری را زیر پا گذاشته است و بارها دیدیم که دکستر احساسات را به کدها ترجیح داده است که این در بعضی مواقع موجبات اخلال در روان او را پدید می آورد .
سوالی پیش می آید؟ دکستر پس از قتل افراد گناهکار آنها را چه میکند؟ همان طور که در طول داستان میبینیم دکستر تمام کسانی را که میکشد و مورد مجازات قرار میدهد به طور زیبایی به چند قطعه تقسیم میکند و با قایقش به وسط دریاچه ای که در میامی وجود دارد میبرد و آنها را به اعماق دریا میسپارد! این کار دکستر در طول فصل 2 به ضرر دکستر تمام میشود چون کیسه های حاوی اجساد توسط گروهی پیدا میشود و بستر اصلی داستان در فصل دوم را فراهم میکند! در طول فصل 2 متوجه میشویم که چه ترسی در اعماق وجود دکستر وجود دارد اما مردم از این اتفاق راضی هستند چون متوجه میشوند تمام این اجساد متعلق به کسانی است که مردم را میترسانده اند و قاتلین و متجاوزان هستند و بدین ترتیب کسی که این قتل ها را انجام داده است را مورد ستایش قرار میدهند اما کسی نمیداند او کیست! سوال دیگری که در مورد شخصیت دکستر پیش می آید این است که آیا او میتواند در زندگی عادی خود با زنی ارتباط برقرار کند یا خیر؟ همان طور که گفته شد دکستر از ابراز احساسات بسیار ناقص است و حتی این ادعا را میتوان داشت که در طول فصل 1 دکستر اصلا احساسات ندارد و این به همان اتفاقی که در بچگی برایش بوجود آمده است برمیگردد اما دکستر میخواهد حتی المقدور به احساسات خود پیروز شود و بتواند با زنی در ارتباط باشد و با او خوشحال باشد این گونه است گه پای یک زن به میان می آید. ریتا مورگان که در طی 3 فصل به عنوان دوست دختر دکستر در سریال بازی میکند و در فصل 4 با ازدواج با او زن دکستر میشود.
ریتا بنت مورگان
یکی از شخصیت های اصلی داستان و زن دکستر است که در 4 فصل اول این سریال حضوری فعال دارد. ریتا بنت مورگان که خود از ازدواج ناموفقی دارای دو فرزند، یک دختر به نام آستربنت و یک پسر به نام کدی بنت است، در فصل 4 فرزندی از دکستر به دنیا میاورد که اسم او را هریسون مورگان میگذارند که فصل 5 هریسون به یکی از کاراکترهای اصلی داستان تبدیل میشود. ریتا در فصل های ابتدایی نقش یک مادر نگران را بازی میکند که از یک رابطه بد و حتی از زیردستان خود آسیب دیده است . ریتا وقتی که 16 ساله بوده با فردی به نام برایان موسر ازدواج میکند اما در طول ازدواج آنها، برایان ریتا را مورد آزار قرار میدهد که این عمل او به افتادن او به زندان منجر میشود و به طلاق این دو از هم می انجامد. ریتا توسط خواهر دکستر دبرا با او آشنا میشود و اولین دیدار آنها که ما آن دیدار را در فلش بکی در ذهن دکستر در فصل 5 شاهد هستیم در رستورانی است. ریتا با اعتماد به دکستر میخواهد این نگرانی ها را از بین ببرد اما عدم احساسات در او در بعضی مواقع موجب دعواهایی بین این دو میشود اما دکستر ریتا را دوست دارد و میخواهد این خویی که در او وجود ندارد را تقویت کند و موفق به تقویت این خو در خود میشود و ریتا را در تمام موارد مورد حمایت خود قرار میدهد و با بچه های ریتا به طور دائم در ارتباط است و آنها را مانند بچه های خود دوست دارد و به آنها احترام میگذارد. اما آیا ریتا میداند که در پشت شخصیت آرام دکستر چه شخصیتی پنهان است؟؟ خیر! چون دکستر با استفاده از کدهای هری برای زنده ماندن باید همه چیز را از نزدیکان خود دور نگه دارد که ریتا نیز یکی از آنها است. ریتا (با بازی جولیا بنز) در طول 4 فصل حضور خود در دکستر میتواند احساسات دکستر را به صورت اعلا تقویت کند.
دبرا مورگان
دبرا مورگان یکی دیگر از کاراکترهای اصلی داستان، و خواهر ناتنی دکستر و دختر هری مورگان است. دبرا که شخصیت جالبی دارد در دپارتمان پلیس میامی همراه دکستر مشغول به کار است اما با این تفاوت که دبرا کاراگاه این دپارتمان است اما دکستر متخصص خون شناسی. دبرا در طول 5 فصل این سریال همیشه همراه دکستر است اما او نیز از خوی اصلی دکستر بیخبر است. دبرا از شروع فصل یک به آرامی در این دپارتمان شروع به فعالیت کرد تا بتواند خود را به رئیس آنجا ثابت کند همان طور که توانست در فصل سوم خود را به عنوان کاراگاه درجه یک معرفی کند. دبرا یک زن جوان لاغر اندام و جذاب است و در عین حال بددهن. در تمامی طول این 5 فصل در کلماتی که میگوید او به صورت جالبی از کلمات بد استفاده میکند که این یکی از مشخصه های اصلی دبراست که بعضی از مواقع همین کلمات باعث به خنده افتادن کاراکتر روبروی دبرا و هم بیننده میشود. دبرا شخصیت جالب و دوست داشتنی دارد که در سریال با آن مواجه میشویم و با آن ارتباط برقرار میکنیم. اما او برای زندگی شخصی خود چگونه است؟! دبرا در طول سریال بارها با مردان زیادی در ارتباط است که این ارتباطات بعضا به او آسیب رسانده و یکی از مهمترین این ارتباطات در فصل 1 رخ می دهد که ندانسته با برادر تنی دکستر آشنا میشود که در ادامه متوجه میشویم که او کسی نیست جز قاتل اصلی داستان که دکستر به دنبال او بوده است. فرد دیگری که با دبرا در ارتباط است جو کوئین است که او نیز همچون دبرا در اداره پلیس میامی کارمیکند. اما جوکوئین همان طور که در فصل 5 می بینیم علاوه بر ارتباط با دبرا به شخصیت عجیب دکستر پی میبرد و برای پی بردن به شخصیت اصلی دکستر وارد عمل میشود که این اعمال نیز قسمتی دیگر از داستان اصلی سریال در فصل 5 است.
هری مورگان
یکی از اصلی ترین و مهمترین کاراکترهای سریال، هری مورگان است. پدر ناتنی دکستر و پدر تنی دبرا که 10 سال قبل از شروع سریال مرده است. هری مورگان که قبل از مرگ در دپارتمان میامی (همان جایی که دکستر و دبرا کار میکنند) کار میکرده مورد اعتماد و احترام همگان بوده است. هری در اصل در سریال شخصیت یک روح را ارائه میدهد و فقط در ذهن دکستر مجسم میشود و دکستر را در ارائه کارها و اعمالش راهنمایی میکند و کدهایی که توسط خودش وضع شده است را به دکستر یادآوری میکند و در بعضی از مواقع دکستر را از اعمال حرکات نادرست برحذر میدارد. هری مورگان با آموزش هایش توانسته دکستر را از فردی که تشنه خون است به فردی تبدیل کند که با انجام قتل های زنجیره ای افراد گناهکار را ازبین میبرد. براستی اگر هری مورگان نبود و آموزش ها و کدهایش در زندگی دکستر نبود دکستر تا این فصل ادامه پیدا نمیکرد و دکستر تا به امروز مورد مجازات قرار میگرفت.
مطلبی چند درباره دکستر
دکستر سریالی متفاوت است. شاید آن را بتوان طوری با فیلم معروف دیوید فینچر مقایسه کرد که در آن "جان دو" افرادی که گناهان کبیره را مرتکب شده بودند را مورد مجازات قرار میداد و آنها را به قتل میرساند. اینجا نیز دکستر مورگان این کار را انجام میدهد با این تفاوت که افرادی که مورد مجازات دکستر قرار میگیرند افراد گناهکاری هستند که مردم را مورد آزار قرار داده اند و از دست دپارتمان پلیس فرار کرده اند و مرگ یکی از مجازات هایی است که باید برای آنها در نظر گرفت. دکستر در طول 5 فصل سریال بارها و بارها این مجرمان را مورد مجازات قرار میدهد که در بعضی از قسمت ها نیز این قتل ها به عدد 2 و 3 میرسد. جالب اینجا است که دکستر در طول این 5 فصل حدود 75 نفر را به قتل رسانده است بی آنکه ذره ای به او شک شود و او را دستگیر کنند. آخرین قتل دکستر جوردن چیس است که در آخرین قسمت فصل 5 دکستر او را مورد مجازات قرار میدهد. قتل های دکستر آنقدر تمیز و روان انجام میشود که هیچ گونه ردی از خود به جای نمیگذارد. دکستر ابتدا مقتولین خود را بیهوش کرده و مقتول را با چسب های مخصوص می بندد و با برداشتن قسمتی از خون مقتول برای یادگاری در کلکسیون قتل های خود و نشان دادن عکس هایی از جرم های مقتول، شروع به کشتن او مینماید. با توجه به اینکه داستان دکستر از روی رمان ساخته شده است، شخصيت های داستان بسيار قوی و چند وجهی هستند. شخصيت دکستر فوق العاده است و تماشاگر را تا مرز همذات پنداری با خود می کشاند. طنز تلخی در سریال وجود دارد که بيشتر روی شخصيت دکستر و روابطش با خواهرش و دیگر همکارانش در اداره پليس متمرکز است. دکستر بدون شک یکی از بهترین سریالهای در حال پخش است که شاید کمتر از عنصر تعليق کاذب بهره برده و برتری خود را با ساختار فيلم نامه ای درست و شخصيت های جذاب به رخ کشيده است. بازیگران این سریال طوری خوب کاراکتر خود را بازی میکنند که بعضا فکر کردن به بازیگر دیگری در این شخصیت واقعا سخت است. مخصوصا بازی بی نظیر مایکل سی هال در کاراکتر دکستر آنقدر خوب از آب درآمده است که با این بازی منتقدان زیادی دست به تشویق مایکل سی هال زده اند به طوری که تا به امروز بارها و بارها نامزد جایزه امی شده است و دوبار موفق به کسب این جایزه معتبر شده است. بازیگران دیگر این سریال مانند جنیفر کارپنر در نقش دبرا مورگان، جولیا بنز در نقش ریتا مورگان، سی اس لی در نقش ماسوکا و جیمز ریمر در نقش هری مورگان هر یک به نوبه خود توانسته اند نقش های زیبا و فراموش نشدنی را ایفا کنند.
دیالوگ های به یادماندنی دکستر
به چند دیالوگ جالب که در طول سریال با آن روبرو هستیم اکتفا میکنم... مهمترین دیالوگی که تمام طرفداران دکستر آن را دوست دارند، دیالوگ امشب همون شبه Tonight is the night است.
همه ما چيزي براي پنهان کردن داريم مکاني تاريک در درون ما که نمي خوايم دنيا اونو ببينه بنابرين تظاهر مي کنيم که همه چي روبراهه خودمون رو در لفاف هايي از رنگين کمان مي پوشانيم و شايد هم اين بهترين کار باشه چونکه بعضي از اين مکان ها از بقيه تاريک ترند.
دکستر : نه زنگ کليسايي. نه سرود يا عيسي مسيح. هيچ احساس متفاوتي وجود ندارهاگر هم چيزي هست، اينه که من تهيترم. دکستر : مثل اينه که وقتي توي يک هواپيما نشستي ميگن که اگه ماسکهاي اکسيژن آزاد شداول براي خودتون رو بگذاريد، قبل از اينکه به بچهها کمک کنيد. من بايد مراقب نيازهاي خودم هم باشمدر غير اينصورت اين خطر وجود داره که کنترلم رو از دست بدم. اين براي هيچکس خوب نيست. دکستر مراسم ریتا : اون قلبي بزرگ داشت... به اندازه کافي بزرگ براي هر دو نفر ما، درحالی کهمن حتي يک انسان هم نبودم، وقتي که براي اولين بار همديگه رو ديديم. دکستر به هریسون: هنوز يک سالت هم نشده و مدارک جرمت رو از بين برديو اضطراب داري که از صحنه جرم فرار کني.
داستان این سریال درباره قاتلی خونسرد و حرفه ای به نام دکستر است که هم در اداره پلیس مشغول به کار است و هم در زمان مقتضی به قتلهای زنجیرهای خود می پردازد. دکستر دارای ظاهری بسیار آرام و دوست داشتنی است، به گونه ای که همه همکارانش او را بسیار دوست می دارند ولی این ظاهر دوست داشتنی پوششی برای پنهان کردن آن چیزی است که سالها در نهاد او وجود داشته و ان چیزی نیست جز اشتیاق به کشتن، ولی نه کشتن هر کس، بلکه کشتن کسانی که سزاوار مردن هستند…