: پس از ساخت یک فیلم کوتاه گای ریچی اولین فیلم بلندش را در سال 1998 ساخت و با همین فیلم نشان داد که کارگردانی بسیار خوش سلیقه و با ذوق...
25 آذر 1395
پس از ساخت یک فیلم کوتاه گای ریچی اولین فیلم بلندش را در سال 1998 ساخت و با همین فیلم نشان داد که کارگردانی بسیار خوش سلیقه و با ذوق است. Lock Stock & Two Smoking Barrels(قفل، انبار و دو بشکه باروت) در واقع از چند داستان مختلف تشکیل شده که در مقاطع مختلف در یکدیگر تنیده شده و همین مسئله باعث میشود اتفاقات عجیب و غریب و دور از انتظاری برای شخصیت های فیلم رقم بخورد. میتوان محور اصلی داستان را اینگونه بازگو کرد که چند جوان پس از باختن در یک بازی قمار مجبور میشوند مبلغ هنگفتی را به یکی از گردن کلفت ترین تبهکاران شهر ظرف یک هفته پرداخت کنند. آنان که چنین پول زیادی در دست و بالشان نیست به صورت اتفاقی از یک نقشه سرقت خبردار میشوند و تصمیم میگیرند که از آن برای بدست آوردن مبلغ مورد نظرشان استفاده کنند. این داستان و چند داستان دیگر در هم گره خورده و در نهایت پایانی غافلگیر کننده را برای شخصیتهای فیلم رقم میزند.
این فیلمنامه ( که خود ریچی آنرا نوشته ) یاد آور فیلمنامه های تارانتینوست. البته به هیچ وجه یک تقلید آشکار و کپی برداری مو به مو نیست. کارگردانان زیادی سعی کرده اند که با چنین مضمونهایی و با پیروی از سبک تارانتینو آثار درخور توجهی بسازند اما بسیاری از آنان ناموفق بوده اند. دلیل عدم موفقیت آنان را میتوان تقلید کردن کور کورانه از تارانتینو دانست. در واقع کارگردان به سبک فیلمسازی خود پشت میکند و سعی میکند با استفاده از روش روایت تارانتیونی شاهکاری مانند Pulp Fiction بسازد اما در نهایت فیلمش تبدیل به اثری بی ارزش و بی خاصیت و بی بو تبدیل میشود. از این دست میتوان فیلمهایی مانند Catch 44 یا Hell Ride را مثال زد که کاملا مشخص است هدف کارگردان یک کپی برداری مو به مو از فیلمهایی مثل Pulp Fiction و Kill Bill بوده اما این کجا و آن کجا !
در مورد گای ریچی اما قضیه کاملا فرق میکند. او سبک منحصر به فردی در فیلمسازی دارد و با اینکه فیلمهای اولیه اش یعنی Lock Stock & Two Smoking Barrels و ُSnatch یادآور آثاری مثل پالپ فیکشن است اما کاملا مشخص است که او راهش از تارانتینو جداست. هر کدام شیوه خود را برای روایت قصه هاشان در پیش میگیرند با اینکه شاید داستانهایشان ( تاحدودی) شبیه یکدیگر است.
البته خودم به شخصه فیلمهای اولیه گای ریچی را نسبت به فیلمهای جدیدترش ترجیح میدهم. دو فیلم اخیر گای ریچی که بر اساس رمانهای معروف شرلوک هلمز ساخته شده بیشتر رنگ و بوی تجاری به خود گرفته اند و باعث شده که نتوانیم آن نبوغ و سلیقه ناب ریچی را در آنها پیدا کنیم. از طرفی ریچی پس از ساخت دو شاهکارش یعنی Lock Stock & Two Smoking Barrels و Snatch کمی کارش به تکرار افتاد. او پس از این دو فیلم یک کمدی عاشقانه به نام Swept Away را ساخت که به هیچ وجه نتوانست موفقیت دو فیلم قبلیش را تکرار کند. پس از آن سعی کرد با بازگشت به سبک اولیه خودش شاهکاری دیگر خلق کند. در نتیجه Revolver را ساخت که با اینکه از فیلم قبلیش خیلی بهتر بود اما به هیچ وجه به پای Snatch و Lock Stock & Two Smoking Barrels نرسید. بعد از آن یک فیلم تلویزیونی ساخت که در موردش اصلا هیچ اطلاعاتی ندارم و پس از آن دوباره با بازگشت به سبک اولیه خودش Rock'N'Rolla را ساخت که گرچه کمی تکراری به نظر میرسید اما میشد در جای جای فیلم سلیقه منحصر به فرد ریچی را حس کرد. مشکل اینجاست که به نظر میرسد شاید گای ریچی داستان جدیدی برای تعریف کردن ندارد و شاید به همین دلیل در یک چرخش ناگهانی به دنبال ساخت فیلمی مثل شرلوک هلمز رفته است. ( البته شرلوک هلمز ریچی شمایل آن کارآگاه اتو کشیده ای را که میشناختیم بهم میریزد و شاید خود از این نظر نشان دهنده همان نبوغ ریچی باشد ! ) این در حالی است که این اتفاق به هیچ وجه برای برای تارانتینو نیفتاده. او هنوز که هنوز است با آثارش غافلگیرمان میکند و از دل یک داستان ساده چنان ماجرای پرپیچ و خم و هیجان انگیزی بیرون میکشد که اصلا انتظارش را نداریم. او یک بار داستانش در غرب وحشی روایت میکند و بار دیگر در جنگ جهانی. یک بار در یک انباری و بار دیگر در سطح یک شهر و حتی شاید در دل یک داستان خیالی. اما همیشه میداند چگونه مخاطبش را حیرت زده کند. در مورد ریچی اما بستر رخداد قصه هایش این چنین گسترده نیست. فیلمهای ریچی همیشه در زمان حال اتفاق می افتند. ( غیر از دو فیلم شرلوک هلمزش که به کلی با فیلمهای دیگرش قابل مقایسه نیست ) همیشه چند گروه مختلف هستند که بی آنکه خود بخواهند سر راه یکدیگر قرار میگیرند و موقعیت های عجیب و غریب و دور از انتظاری را رقم میزنند و در اکثر موارد کمی چاشنی طنز در این مواجهه ها وجود دارد.
به هر صورت شکی نیست که گای ریچی فیلمساز خوبیست حتی شاید کمی به تکرار افتاده باشد. شاید اصلا نباید او را با تارانتینو مقایسه کنیم. شاید باید آثارش را همین گونه که هستند پذیرفت و از آنها لذت برد.
چخماق، قنداق و دو لوله پر از دود. فیلمی سراسر خشونت و هیجان که داستان شرکت چند دوست در یک مسابقه پوکر در مقابل «هری ساطور» و حوادث بعد از آن را روایت میکند. در این بین درگیری های یک گروه از دزدان و مواد فروشها و سرقت ۲ قبضه اسلحه فوق العاده ارزشمند با داستان این چند دوست گره می خورد و ...